گرچه صفر کشکولی را با نقشهای عمدتا منفیاش به یاد میآوریم اما او مهربان است و برخلاف اکثر شخصیتهایی که به آنها جان بخشیده، یک انسان شریف به تمام معناست. کشکولی که رشتههای پرورشاندام، وزنهبرداری و پرتاب دیسک را به شکل حرفهای دنبال کرده و اصولا بهواسطه مرحوم ساموئل خاچیکیان از عرصه ورزش قدم به وادی هنر گذاشته، تا به امروز در سریالهای خاطرهانگیزی ازجمله آینه عبرت، شلیک نهایی، محاکمه، بزنگاه، عید امسال، خانه در آتش و… به ایفای نقش پرداخته است.
شما به نسبت دهههای ۶۰، ۷۰ کمکار شدهاید. آن سالها شما را بیشتر در فیلمها و سریالها میدیدیم.
اینقدر بازیگر زیاد شده است که دیگر به ما بازی نمیرسد. قدیمیها فراموش میشوند. نمیدانم چرا از بازیگران قدیمی کمتر استفاده میشود، در حالیکه باسواد و مجرب هستند.
اهل تماشای تلویزیون هستید؟
در خانه باشم و فرصت کنم حتما تلویزیون را میبینم. اوقاتم را بیشتر به ورزش میگذرانم. تمرین میکنم تا بدنم افت نکند و همیشه سالم باشم.
شما ابتدا ورزشکار حرفهای بودهاید و بعد به حوزه بازیگری ورود کردهاید. گویا ورودتان هم به پیشنهاد مرحوم ساموئل خاچیکیان بوده است. دربارهاش توضیح میدهید؟
در سال ۱۳۴۳ برای بازیهای انتخابی آسیایی رشته پرورشاندام به تهران آمدم. آن زمان به بازیگری فکر هم نمیکردم. بعد از مسابقات آمدند و گفتند با شما کار دارند. رفتم و دیدم یک آقای خوشتیپ عینکی است که دارد براندازم میکند. برایم سؤال بود که چه کاری میتواند با من داشته باشد؟! داشت از میان دو انگشتش نگاهم میکرد. پرسیدم این آقا کیست و چرا از پشت انگشتانش نگاهم میکند؟! گفتند آقای ساموئل خاچیکیان است و این انگشتان هم حکم دوربین را دارند. خلاصه با او آشنا شدم و برای فیلم سینماییشان انتخابم کردند. دیگر وارد عالم سینما شدم و به شکل حرفهای کارم را آغاز کردم. تا به امروز حدود ۱۸۰ تا ۲۰۰ فیلم و سریال بازی کردهام.
خودتان را بیشتر بازیگر میدانید یا ورزشکار؟
در زمان خودم بهترین ورزشکار آسیا در رشته پرورشاندام بودم. بعدش قهرمان وزنهبرداری باشگاههای تهران شدم. مدتی هم در رشته پرتاب دیسک فعالیت داشتم و در سال ۱۳۵۶ قهرمان پرتاب دیسک ایران شدم. در رشتههای پرورشاندام و وزنهبرداری مربی و داور درجه یک هستم. همچنین سالها مربی بدنسازی تیمهای ملی وزنهبرداری و فوتبال بودم. بنابراین خودم را بیشتر ورزشکار میدانم، هر چند در حال حاضر سابقه بازیگریام از ورزشم بیشتر شده و ۵۸ سال است که بازیگری میکنم و نقشهای متفاوتی را در فیلمها و سریالها بازی کردهام.
خاطرتان هست اولین سریالی که در تلویزیون بازی کردید چه بود؟
سریال «هشدارهای پلیس» بود که در جنگ هفته پخش میشد. نقشهای منفی این سریال را به عهده داشتم. همچنین در ۸۰ آیتم جنگ هفته با آقایان محمد شیری و عباس محبوب همکاری داشتم و با هم بازی میکردیم. آن زمان این تعداد بازیگر نداشتیم.
شما بهویژه دردهههای ۶۰و۷۰ ایفاگر نقشهای منفی درسریالهای تلویزیونی بودید. نقشهای منفی موردپسند خودتان هم هست؟
ایفای نقش منفی از مثبت خیلی سختتر است. هر بازیگری میتواند نقش مثبت را بازی کند اما نقش منفی داستان خودش را دارد. من حتی بدلکاری نقشهای منفیام را هم خودم انجام میدادم. مثلا در سریال «چراغهای خاموش» به کارگردانی کاظم بلوچی نقش یک پیرمرد به نام مسیب را بازی میکردم. یک نقش احساسی بود که هروقت یادم میآید اشک از چشمانم جاری میشود. مهدی سلوکی و رحیم نوروزی در این سریال نقش دو جوان را داشتند که به من حمله میکردند. باید روی کاپوت ماشین پرتاب میشدم و بعد روی آسفالت میافتادم. تمام بدلکاری این نقش را خودم انجام دادم. خیلی هم سخت بود و هر بدلکاری از عهدهاش برنمیآمد. در فیلم «مجسمه» هم که بازی میکردم نقش بدلکار مرحوم منوچهر حامدی را به عهده گرفتم. در سرمای بهمنماه منطقه دربند رفتم در حوض آب پر از یخ. قبل از من یک بدلکار دیگر را آورده بودند که وقتی در حوض پرید، احساس یخزدگی کرد و نتوانست ادامه بدهد. من دیدم آقای وحیدزاده کارگردان فیلم خیلی ناراحت شد و میخواست کار را جمع کند که گفتم خودم انجام میدهم. اتفاقا نتیجه هم خیلی خوب شد. از زیر آب یخزده حوض بیرون آمدم و پای مرحوم امین تارخ را گرفتم و کشیدم. کار با یک برداشت ضبط شد. در مجموع، نقش مثبت و منفی برایم تفاوتی ندارد. هر نقشی باشد بازی میکنم. من حتی نقش کمدی هم داشتهام، مثل لیسانسههای ۱ و ۲.
بهنظر میرسد درسالهای اخیرازنقشهای صرفامنفی فاصله گرفتهاید و بیشتر نقش افراد ورزشکار و لوطی و مردمداررابازی میکنید.
بله، نقشهایم تلفیقی از منفی و کمدی است، مثل سریال بزنگاه.
آن سالها که نقشهای منفی مثل قاچاقچی و خلافکار را بازی میکردید بازخورد مردم در کوچه و خیابان چگونه بود؟ مثلا پیش آمده بود که برخورد بدی داشته باشند؟
در فیلم «سرحد» نقش یک قاچاقچی موادمخدر را بازی میکردم. نقش منفی درجه یک بود. تیرباری که در این فیلم بهدست میگرفتم ۱۳کیلو بود. فشنگهایش هم واقعی بود. من ازپشت لندکروز درحال حرکت باید با این تیربار شلیک میکردم. فکر نمیکنم در تاریخ سینمای ایران چنین چیزی سابقه داشته باشد. آخر سر هم چون راننده لندکروز ناشی بود از پشت ماشین پایین افتادم و پیشانی و بینیام خرد شد و چند تا از دندانهایم شکست. خداوند عمر دوباره به من داد که توانستم سرپا شوم. مردم میدانند که فقط بازیگر هستم و به همین خاطر، همیشه به من لطف داشتهاند. در خیابان عکس یادگاری میگیرند و محبت دارند. با اینکه این همه نقش منفی بازی کردهام اما نقشهایم در دل مردم مثبت بوده است.
مردم بیشتر شما را با کدام نقشتان به یاد میآورند؟
هنوز هم از آینهعبرت حرف میزنند. میگویند نقشت را دراین سریال دوست داشتیم. نقشهایم درسریالهایی مثل شلیک نهایی و خانه در آتش را هم دوست دارند.
به نظرتان فیزیک و ظاهر خاصی که داشتید، ازجمله سر تراشیده چقدر در سپردن نقشهای منفی به شما تاثیرگذار بوده است؟
من از زمان بازی در فیلم «سازمان ۴» سرم را تراشیدم و بعد دیگر در سریالهای هشدارهای پلیس و آینه عبرت هم ادامه دادم. البته فکر کنم در یکی دو سریال مثل «چراغهای خاموش» و «حکم رشد» مو گذاشتم.
شما در سریالهای خاطرهانگیزی مانند محاکمه، آینه عبرت، بزنگاه، شلیک نهایی و… بازی کردهاید. سریال مورد علاقه خودتان کدام است؟
سریال مورد علاقه خودم در حال حاضر نیسان آبی است. شخصیتی جدید را در این سریال بازی میکنم که زندگیاش به نوعی شبیه زندگی خودم است. از سریالهای قدیمی هم آینهعبرت و خانه در آتش را دوست دارم. فکر میکنم سریال خانه در آتش اولین تجربه بازیگری آقای فرهاد اصلانی بود. من با تمام بازیگران ایرانی همبازی بودهام. قدیم که اینقدر شبکههای مختلف تلویزیونی نداشتیم، تقریبا همه نقشهای منفی را هم من بازی میکردم.
با وجودی که مردم شما را بیشتر با نقشهای منفی به یاد میآورند اما در کارنامه بازیگریتان فیلمها و سریالهایی در ژانرهای مختلف مشاهده میشود؛ از اکشن و کمدی گرفته تا کودک و ملودرام. این تنوع ژانر چقدر هدفمند بوده است؟ منظورم این است که خودتان چقدر ملاحظه داشتهاید که ژانرهای مختلف را بیازمایید؟
دلم میخواهد نقش پدری دلسوخته را به من بدهند که پسرش کار خلاف میکند اما او تلاش میکند تا پسر را نجات دهد. دوست دارم نقشهای عاطفی را بازی کنم که متاسفانه تا به حال به من پیشنهاد نشده است.