وقتی پرسپولیس در آستانه سفر به قطر برای حضور در باقیمانده مرحله گروهی و مرحله حذفی لیگ قهرمانان آسیای دو فصل پیش بود تعداد زیادی از بازیکنان این تیم را ترک کردند.
وقتی پرسپولیس در آستانه سفر به قطر برای حضور در باقیمانده مرحله گروهی و مرحله حذفی لیگ قهرمانان آسیای دو فصل پیش بود تعداد زیادی از بازیکنان این تیم را ترک کردند. در آن روزهایی که فشار طلب برانکو و احتمال بسته شدن پنجره نقل و انتقالاتی پرسپولیس یحیی را عصبی کرده بود چند خرید جدید به جمع سرخها اضافه شدند. بازیکنانی که هواداران با دیده تردید به تواناییهای آنها نگاه میکردند. حامد لک و عیسی آلکثیر از جمله این بازیکنان بودند.
لک و آلکثیر تا پیش از پیوستن به پرسپولیس بارها از آرزوی خود برای قرمزپوش شدن گفته بودند. دستکشهای قرمز لک و عکس عیسی در استادیوم مشغول تماشای بازی پرسپولیس سند این ادعا بود. هنگامی که این دو بازیکن به آرزوی دیرینه خود دست پیدا کردند چنان درخششی از خود نشان دادند که کمتر کسی باور میکرد. لک در مرحله حذفی لیگ قهرمانان درست مثل یک هشتپا مقابل ضربات حریفان میایستاد. بدون ترس از مصدومیت با تمام توان و انگیزه موقعیتها را از بغداد بونجاح و عبدالرزاق حمدالله گرفت. گرفتن پنالتی مایکون برزیلی در نیمهنهایی توسط لک پرسپولیس را راهی فینال آسیا کرد. در خط حمله آلکثیر عملکردی در حد لواندوفسکی داشت. عیسی به الجزیره، به السد، به پاختاکور گل زد تا تیمش به نیمهنهایی لیگ قهرمانان آسیا برسد. ضربات تمامکننده او آن قدر خوب بود که پیمان یوسفی گزارشگر بازی پرسپولیس – پاختاکور در مدح او بگوید «بابا آلکثیر! کجا بودی تا حالا؟»
اتفاقات قبل بازی با النصر و آن خوشحالی معروف باعث شد مهاجم جنوبی پرسپولیس فینال آسیا را از دست بدهد ولی همه پذیرفته بودند که سرخها یک مهاجم ششدانگ و در حد آسیا به دست آوردهاند. آن روزها حکایت لک و آلکثیر در پرسپولیس مصداق جمله «کسی که به وصال معشوق میرسد انگار از نو متولد میشود» بود. این دو بازیکن تا قبل از پیوستن به پرسپولیس نمایشی حتی نزدیک به این هم نداشتند.
روزها گذشت. آن شروع فوقالعاده به نایب قهرمانی آسیا ختم شد و در ادامه رسید به پنجمین قهرمانی پیاپی پرسپولیس در لیگ برتر. این دو افتخار آنقدر بزرگ بودند که لک و آلکثیر قبل از پیوستن به پرسپولیس حتی در خواب هم نمیدیدند (بدون قصدی برای کوچک شمردن تلاش آنها در سایر تیمها). به همین دلیل هواداران انتظار داشتند دو ستاره تیمشان در ادامه حتی با انگیزه خیلی بیشتری نسبت به گذشته در زمین بازی حضور پیدا کنند و هدفهای بزرگتری را تیک بزنند. انتظار داشتند لک خودش را برای اثبات به سرمربی تیم ملی و حضور در جام جهانی به آب و آتش بزند و عیسی به چیزی جز کفش طلای لیگ رضایت ندهد. با این حال آنچه هواداران از پایان تعطیلات یعنی بازی با الهلال تا به اینجای فصل دیدند، دو ستاره بیانگیزه بوده که انگار رمقی برای تلاش کردن ندارند.
هواداران سرخ این روزها از آلکثیر و لک سوال میکنند این بود سقف آرزوهای شما؟ پوشیدن پیراهنی که سالها در حسرتش بودید همین قدر ارزش داشت؟ قرار بود وصال شما را از نو متولد کند نه اینکه طبق باور عامیانه سرد شوید! میپرسند چطور شده که حامد لک آنقدر بد کار میکند که سرمربی تیم او را میفرستد روی نیمکت؟ چه به سر آلکثیر آمده که گل خالی را میزند اوت؟ کجا رفته آن جوش و خروش و هیجان برای دلبری از هواداران و کشف دستاوردهای تازه؟ چرا خبری از رفلکسهای بدنی خیرهکننده و دوندگیهای بیامان نیست؟ چرا شکست دیگر آن اثر سابق را در چهره شما به جا نمیگذارد؟ فالور زیاد، تیتر یک رسانهها بودن، تعریف و تمجیدها چقدر زود شما را به این نتیجه رساند که دیگر تمام شده و از این به بعد فقط عشق است و حال و چیدن میوه تلاشهای سالهای گذشته!
پرسپولیس این روزها شرایط خوبی ندارد و گرچه فقط سه امتیاز با صدر فاصله دارد اما بیشتر از این با پرسپولیس سالهای گذشته فاصله گرفته. بخشی از این شرایط برمیگردد به اشباع شدن بازیکنان این تیم از موفقیت. در این میان اشباع شدن بازیکنانی که آرزوی پرسپولیسی شدن داشتند و تازه یک سال است به این تیم پیوستهاند سوالبرانگیز است. شاید اگر احساس میشد سید جلال حسینی دیگر انگیزهای ندارد اینقدر عجیب به نظر نمیرسید.