مدافع جنجالی پرسپولیس هنوز هم بدش نمیآید از گذشته جذابش صحبت کند.
احتمالا همین یک جمله برای آن که کتابی در تحلیل روانشناختی شخصیت شیث رضایی نوشته شود، کافی باشد: «مگه سید صالحی با ۲۰ کیلو وزن می تونست توپ رو از من بگیره؟». شیث حواشی زیادی در پرسپولیس درست کرد، تیمش را تا مرز غرق شدن در جنجال ها پیش برد و خودش هم با بحران از پرسپولیس جدا شد. اما او همیشه سعی کرده اشتباهاتش را پشت نام پرسپولیس مخفی کند: «مگه میشه من تیمی رو که اسمش رو دستم هست رو دنبال نکنم؟ با نتیجه هاش زندگی می کنم.»
او از پرسپولیس رفته. این روزها ترانه می خواند. کاپیتان پرسپولیس بوده اما هیچ کس حتی قدر علی نیکبخت که به تیم رقیب رفته دلتنگش نمی شود. چندی قبل بود که کریم باقری بی اسم آوردن از آنها به دوره سیاهی اشاره کرده بود که کاپیتان های پرسپولیس در زمین با هم دعوا می کردند و داشت او و حقیقی را می گفت. باز حقیقی سرش به سنگ خورد و با پرسپولیس اگر به تیم ملی نرسید اما از تیم ملی به جام جهانی رسید و تا ابد بازی با آرژانتین در کارنامه اش می ماند.
درباره شیث چطور؟ تا ابد باید نامش را گذاشت کنار خاطره رفتاری که به خاطر استفاده از انگشت هایش در بازی با سایپا با علی دایی داشت و برایش کتک بد خورد و اخراج شد؟ کنار شوخی زننده اش در پرواز تهران به شیراز که خودش با خنده ادایش را در آورده که نیکبخت را بترساند اما یک هواپیما را با وحشت روبرو کرده که گفت:«من خلبان پروازم ، هوا پیما در حال سقوط است؟»
آن روز ماموران حفاظت پرواز کم با او خشن بودند که همان جا فقط دستانش را بستند و مورد عنایت قرارش دادند. ۵۴ میلیون تومان هم بی شک جریمه ناچیزی بوده برای رفتارش که خودش به آن مبلغ اعتراف کرده و شاکی است برای این جریمه سنگین.
تازه پرسپولیسی ها این را به یاد نیاورند یا باید اخراج هایش از تیم یادشان بیاید و یا شادی گل های منشوری شان. شیث از خود کدام بازی ماندگار یا به جای گذاشته که یادش کنند و روبروی او می شود علی دایی!
شیث می تواند تا ابد علی دایی را نبخشد اما این گفته هایش احتمالا فقط دایی را محبوب تر می کند.
مدافع پرسپولیس که برای درمان پیش دکتر نوروزی، پزشک وقت استقلال رفته بود از پیشنهاد استقلال به او با لحنی متفاوت خبر داد: «استقلال دو بار به من پیشنهاد داد. یک بار زمانی که افشین قطبی من را اخراج کرد و پسر آقای فتح الله زاده با من حرف زد. یک بار هم دوران سرمربی گری آقای قلعه نویی در استقلال که می خواستند مرا با جانشین آقای منتظری کنند. من تیمم پرسپولیس بود و نمی خواستم به استقلال بروم».
شیث که از کارنامه اش دفاع مطلق می کند، معتقد است اگر به گذشته هم بازگرد همین کار ها را انجام خواهد داد: «شاید یکی دو کار را انجام ندهم ولی بقیه را انجام می دهم». شیث نمی خواهد به هر قیمتی زندگی کند اما تاکید دارد همینی هست که هست. شاید چند اشتباه را انجام نمی داد ولی باز هم از عملکردش دفاع می کند. شیث به ماجرایش با نصرتی هم اشاره می کند: «نام من وسط بود. بیست و سی هم دامن زد و همه چیز به هم ریخت».
شیث به سخنرانی اش پشت بلندگوی هواپیمای پرسپولیس هم اشاره می کند: «ادای خلبان را درآوردم و وقتی گفتم هواپیما به زودی سقوط می کند درون یک چاله هوایی افتادیم! متاسفانه بعضی از هم وطنانمان خیلی جدی گرفتند». اما داستان شیث با علی دایی احتمالا یک داستان بیش از حد پیچیده است. دعوا در صبا باطری، درگیری در سایپا و اتفاقاتی که شیث آن ها را چالش فوتبالی می داند. شیث درباره دایی می گوید: «ایشون آدم دهن بینی بود. هر چیزی درباره من می گفتند، باور می کرد. به نظر من او پرسپولیسی نیست. هر بازیکنی هر تیمی بازی کند نسبت به آن تیم تعصب دارد. هیچ کدام از بازیکنانی که از پرسپولیس رفتند و مقابلش قرار گرفتند بعد از گلزنی دستشان را مشت نکردند، به هوا نپریدند و فریاد نکشیدند».
شیث از دایی دلگیر است. این دلگیری به بهانه رفتار های عجیب دایی پس از ترک پرسپولیس بیان می شود اما حقیقت به رابطه دایی با او باز می گردد. از بدهکاری پرسپولیس به شیث تا روابط شخصی او با دایی، همه چیز به ضرر مدافع سابق پرسپولیس است. او به عنوان کاپیتان پرسپولیس، مسائل عجیبی را با علی دایی داشت. شیث می گوید رفقایش را دوست دارد اما خیلی ها او را فروخته اند. شاید این مشکل او باشد. شاید مرز باریکی میان رفیق و هم تیمی باشد. مرزی که شاید اگر شیث رعایت می کرد، امروز به جای آن که شیث باشد، شیخ بود. آنچه برای شیث رخ داد، ناشی از اشتباهات جنجالی خودش بود و هیچ مقصر دیگری ندارد.