«هت تریک» یا سهگله، اصطلاحی در ورزش فوتبال به معنای گرفتن ۳ امتیاز یا گل توسط یک نفر در یک بازی است.
عنوان و نام یک فیلم تا حد زیادی همانند پیشانی نوشت یک خبر و یا نخستین تصویر از یک واقعه غیرمنتظره است.
از این منظر هت تریک همانقدر عنوانی موجز اما پر حادثه و عمیق به نظر می رسد که فیلم رامتین لوافی پور طالب آن است.
در نگاهی کلی هت تریک فیلمی است با پشتوانه فکری عمیق و پیچیده در نوشتار متن موضوع به شکل مجموعه شک های کوچک و لابیرنتی جانمایی شده و در نهایت به پایانی مبتنی بر شانس یا بخت و اقبال ختم می شود.
قصه فیلم از یک مهمانی شروع می شود. سرخوشی و بی دردی جمع حاضر در مهمانی، چنان به نمایش گذاشته می شود که زخم عمیق پایانی قصه، درد لازم را بر جان تماشاگر بنشاند و در روح او نیز جراحتی هر چند ناچیز بوجود آورد .
فیلم داستان بک تصادف مبهم پس از مهمانی شبانه ای است که دو زوج را درگیر عواقب ویرانگر خود می کند.
فرزاد (امیر جدیدی) و همسرش لیدا (پریناز ایزدیار) به همراه دوستشان کیوان (صابر ابر) و خانم جوان همراه او (ماهور الوند) در راه باز گشت از مهمانی با چیزی تصادف کرده که نمی دانند کیست یا چیست و هیچ کس هم از ماشین پیاده نمی شود تا بفهمد موضوع چیست و در نهایت فرزاد که از قضا راننده بوده است تصمیم می گیرد صحنه را تر کرده و فرار کنند. آنها تصمیم می گیرند که به مکان ساکتی بروند تا بتوانند به مسائل فکرکرده و تصمیم بگیرند که چکار کنند.
سکانس طولانی پایانی در خانه دوست دختر جدید کیوان(ماهور الوند) تفاق می افتد، پلیس پلاک ماشین را پیدا کرده و آنها برای مخفی شدن به آنجا پناه برده اند. حس سردرگمی بیشتر می شود، ناپختگی فرزاد به شکل مثبتی خطرناک می شود و اتهامات از تصادف به مسائل دیگری مثل بدهکاری، شرط بندی و پول تغییر می کند. کینه های قدیمی برملا می شود و هیچ راز مگویی در انتهای آن شب طولانی ناگفته نمی ماند.فیلم داستان دروغ و قضاوت است.
طراحی شخصیت های رمز آلود و پیچیده که در خلال وقایع به تدریج لایه برداری می شوند، سبک و سیاق سینمای فرهادی است که از یک رویه شاد آغاز و به درونی پرآشوب و حتی فاسد منتهی می شود. اگر بتوان نامی بر این گونه روایی نهاد شاید بی ربط نباشد که به آن روایت پوسته پیازی اتلاق کرد.
هر یک از شخصیت های هت تریک رازهایی در درون خود دارند که به تدریج آشکار می شود. آنها در ابتدا رشک برانگیز به نظر می رسند، اما یک حادثه همانند چاقویی که پیازی را می شکافد ، لایه های زیرین شخصیت ها را نمایان می کند و بیننده را، فارغ از تصویر جلوه داده شده، به حقیقت نزدیک تر می کند. شرایط به گونه ای پیش می رود که شخصیت های درام در نقطه ای باید برای رفتن و یا ماندن تصمیم بگیرند .پایان بندی فیلم نیز بر انتخاب بر سر دوراهی بسته می شود تا همانند موارد مشابه شاهد یک پایان باز باشیم.
نقطه جالب هت تریک این است که فرزاد به عنوان کسی که خرابکاری می کند، در نهایت برای اولین بار در شرط بندی برنده می شود اما این برنده شدن به معنای پیروزی یا بردن وی نیست. به دلیل اینکه زندگی های دیگری را که از هم پاشیده از جمله رها و کیوان (ماهور الوند-صابر ابر) را باز نمی گرداند . او از فاجعه عبور کرده و چیزهای زیادی را باخته و از دست داده است و برد برایش شادی آور نیست. برد دیر هنگامی که نوش داروی پس از مرگ سهراب است.
معمولا فیلم هایی که حول رمزگشایی از وجوه درونی شخصیت و نه بر مدار حوادث مختلف می چرخد، همانند داستان های کوتاه مدرن متکی بر حال و هوای افراد و غور درونی هستند و در یک بازه زمانی محدود شکل می گیرند . این گونه فیلم ها مانند حوادث از میانه کتاب زندگی آغاز و به بیرون رخنه می کنند.
آنچه در این فیلم مبنای نمایش دو روی سکه زندگی است، شرط بندی و رسوخ آن در بافت روابط و سبک زندگی آدم های هت تریک است. نویسنده در آن، نگاهی به مساله شرط بندی بر سر بازی فوتبال دارد که مساله روز جامعه است. قمار یا شرط بندی یک چوب دو سر طلاست که هیچ طرف آن برنده نیست، ولو اینکه ظاهرش برد باشد. نکته جالب اینکه فیلم بر پایه مذمت شرط بندی بنا نشده بلکه تمرکز آن بر لایه بندی شخصیت های فیلم است.از منظر فیلمنامه در آن با یک پازل مواجهیم که هر چه جلوتر می رویم، نویسنده گره های جدیدی رو می کند و مخاطب را به صورت های مختلف غافلگیر می کند. این روش باعث می شود علی رغم ریتم کند مخاطب از فیلم جدا نشده و در گره بندی های شخصیت های فیلم عمیق تر شوند.
در نهایت هت تریک فیلم چند لایه ایست که با نمایش تیرگی های اجتماعی در صدد قضاوت آدم ها بر نمی آید بلکه بیشتر به دنبال نشان دادن زخم هایی است که در اثر پنهان کاری عفونت کرده و در حال فاسد شدن هستند.