در میان بازندههای سال چهره شاخص کم وجود ندارد؛ از سامان مقدم تا پانته آ بهرام. برخی محکوم به شکست هستند، اما عدهای دیگر اگرقدر فرصت را میدانستند حالا برنده مطلق لقب میگرفتند.
امسال هم برای انتخاب بازندهها کارمان سخت نبود! یعنی هر چقدر تعداد برندهها نسبت به گذشته بیشتر شده، صف بازندهها هم طولانی شده است. شاید برجستهترین تفاوت این باشد که میان چهرههای شکست خورده، اسم آشنا بیش از قبل است. برخی میتوانستند از موقعیت بهره ببرند تا نه تنها اسمشان در میان ناکامها قرار نگیرد بلکه لقب برنده را به دست بیاورند. مثل سامان مقدم که «دیوار به دیوار ۱» اثری شاخص در کارنامه اوست، اما سری دوم آن شکست مطلق است. یا پانته آ بهرام که بازی درخشانی در «دلدادگان» داشت، ولی اشتباهی هولناک مرتکب شد و در قسمت آخر بازی نکرد. نامهای زیاد دیگری میتوانستند در این فهرست قرار گیرند که برخی شان را در مطلع گزارش مرور کرده ایم.
محمدحسین لطیفی – کارگردان و مجری
امسال هم سریال و برنامه روی آنتن داشت و هم در قامت مجری یک برنامه سینمایی اجرا کرد. درباره سریال «سر دلبران» در باکس مربوط نوشته ایم؛ همین قدر اشاره کافی است که محمدحسین لطیفی قصد داشت یک «صاحبدلان» دیگر تحویل دهد، اما ناکام ماند. سریال قصه جذابی نداشت و لطیفی در کارگردانی نتوانست حسی که باید را جاری کند.
او به اندازه کافی فرصت داشت، اما باز هم بودجه کافی سازمان اوج و زمان مناسب به کمک او نیامد. لطیفی کارگردان برنامه «شبی با عبدی» هم بود که درباره این برنامه نیز در باکس مربوط نوشته ایم. او امسال بار دیگر اجرا را تجربه کرد و در ایام جشنواره فجر در کسوت مجری «هفت» روی آنتن شبکه سه بود. لطیفی سعی کرد «هفت» را بدون حاشیه اجرا کند و به همین خاطر شاهد اظهارنظرهای مستقیم از او نبودیم. حتی وقتی اعتراض به رفتار همایون غنی زاده را به زبان آورد از او اسمی نبرد!
لطیفى دقیقا از همین منظر لطمه خورد چرا که برخلاف فریدون جیرانی و بهروز افخمی، صاحب موضع گیری مشخص نبود. مجریان پیشین حکم سردبیر داشتند و نظرشان در «هفت» غالب بود. لطیفی، اما این شیوه را برای خود پیش نگرفت تا جایی که در میز نقد هم سکان را تمام و کمال در اختیار مسعود فراستی گذاشت. این اتفاق نه تنها جایگاه مجری را تقلیل میدهد که برای میز نقد یک ضعف محسوب میشود. مجری به عنوان کسی که رابط میان منتقد ثابت و منتقد مهمان برنامه است، باید مسیر بحث را طوری پیش ببرد که حق هیچ فیلمی ضایع نشود. این کاری است که جیرانی و افخمی در مقابل نقدهای تند و تیز فراستی انجام میدادند.
لطیفی برای این که بتواند نظر خود درباره فیلمها را بیان کند در میزگرد پیش از نقد، با منتقدان و اهالی رسانه وارد گپ و گفت میشد. ایراد برنامه همین جا است که بیننده شاهد نظرهای متناقضی میبود. نقطه قوت اجرای لطیفی این بود که میتوانست با مهمانان، راحت وارد گفتگو شود و، چون از جنس سینما است، مصاحبهای شسته رفته را به سرانجام میرساند.
ستاره مربعها – اسپانسر
همین دو هفته پیش گزارش مفصلی درباره هجوم کدهای دستوری به برنامههای تلویزیونی کار کردیم و با بررسی جزء به جزء برنامههای مهم هر شبکه، به این نتیجه رسیدیم که کمتر برنامهای از هجوم این ستاره مربعها در امان مانده است. در واقع میتوانیم بگوییم که این روزها تلویزیون بدون در نظر گرفتن نوع برنامه ها، یک جورهایی زیر سلطه یک سری عدد و ستاره و مربع رفته و ماهم به عنوان مخاطبان این رسانه، از صبح تا شب ناچاریم فقط انواع و اقسام کدهای دستوری را ببینیم. از آنجایی که میزان مسابقهها و نظرسنجیها در ایام تعطیلات و مراسم خاص بالاتر میرود، احتمالا باید در تعطیلات نوروزی خیلی بیشتر منتظر غرق شدن در این کدهای دستوری باشیم.
آسیا بیست نوزده – برنامه فوتبالی
ویژه برنامه شبکه سه برای پوشش مسابقات جام ملتهای آسیا با عنوان «آسیا بیست نوزده» روی آنتن رفت. برنامه بالا و پایین زیاد داشت که در نهایت عنوان ناکام لقب میگیرد. دلیلش را در ادامه توضیح میدهیم. ابتدا تقاوت قوت «آسیا بیست نوزده» را یادآور شویم؛ برنامه دکوری جذاب داشت، پر آیتم بود، گزارشگر اختصاصی به دوبی فرستاد، محمد حسین میثاقی مجری آن بود و … هر چه برنامه پیش رفت یکنواختی آن بیشتر به چشم آمد.
آیتمها روی دور تکرار افتاد و بدتر اینکه در این بخش شاهد آیتمهای خاص نبودیم. «آسیا بیست نوزده» از الگوی کلیشهای ویژه برنامههایی که پیشتر روی آنتن شبکه سه رفته بود، تبعیت میکرد. همین اتفاق باعث شد برنامه به امضای منحصر به فرد خود ترسد و کپی بودنش بیشتر به چشم بیاید. از آن سو قیاس میثاقی با عادل فردوسی پور عرصه را برای مجری برنامه تنگ کرد.
علی انصاریان – مجری کارشناس
دو موقعیت متفاوت را در اجرا پشت سر گذاشت. علی انصاریان ابتدا و همزمان با جام جهانی فوتبال، در برنامه اینترنتی «زابیواکا» روی دیگری از خود نشان داد و ثابت کرد میتوان بدون کلیشههای مرسوم به اجرای برنامه پرداخت. اگرچه گاهی دوز شوخیهای انصاریان بالا میرفت، اما بیننده او را در این قالب پذیرفته بود. انصاریان که شایعه ش د ممنوع التصویر است، همزمان با جام ملتهای آسیا به عنوان مجری کارشناس برنامه «ورزشگاه» روی آنتن شبکه پنج بود. عملکردش متوسط است، ولی آنچه باعث میشود لقب بازنده بگیرد، ورود به یک حاشیه است؛ او خواست مجری افغانستانی را نقد کند، اما دچار افراط شد و ادای او را در آورد. این حرکت نشان داد انصاریان به رغم همه توانایی هایش، به عنوان یک مجری قابل اعتماد نیست. او مورد شماتت افکار عمومی قرار گرفت و بیهوده حاشیهای به تلویزیون تحمیل کرد.
پانتهآ بهرام – بازیگر
رفتار غیرحرفهای پانته آ بهرام در پایان سریال «دلدادگان» مسئلهای نیست که از یادمان برود. قطعا هر بار باز پخش این س ریال را از شبکههای مختلف تلویزیون تماشا کنیم به یاد این مسئله میافتیم که پایان سریال به خاطر قهر ناگهانی این بازیگر، به چه سمت و سویی رفت و چقدر سریال از این بابت آسیب دید.
ماجرا از این قرار بود که پانته آ بهرام به دلیل پرداخت نشدن به موقع دستمزدش حاضر به ادامه همکاری با گروه نشد و درست روزی که قرار بود قسمت آخر سریال را ضبط کنند بدون خبر سر لوکیشن حاضر نشد. سازندگان سریال هم مجبور شدند با توجه به غیبت این بازیگر فینال قصه را تغییر دهند. جالب اینجا بود که اولین واکنش به این مسئله، بلافاصله بعد از پایان پخش آخرین قسمت سریال در اینستاگرام خود پانته آ بهرام رخ داد. او در صفحه اش نوشته بود که پایان بندی سریال به خاطر بدقولی تلویزیون تغییر کرده و …
حمیدرضا آذرنگ – بازیگر
دو سریال با بازی حمیدرضا آذرنگ در سال ۹۷ روی آنتن رفت؛ یکی «آرماندو» و دیگری «تاریکی شب، روشنایی روز». او سریال «نهنگ آبی» را هم در شبکه نمایش خانگی دارد. در «آرماندو» نقش اصلی بازی میکرد و به اقتضای قصه، وارد جلد کاراکترهای مختلف میشد. آذرنگ، اما در موقعیتهای مختلف ناکام بود؛ چه گاهی که در نقش جوانی آسوپاس بازی میکرد و چه گاهی که جوانی متمول بود. در همه موقعیتها خود واقعی آذرنگ به چشم میآمد. بیراه نیست بگوییم یکی از عوامل شکست سریال «آرماندو» بازی بد بازیگران از جمله آذرنگ است. همین اتفاق در «تاریکی شب، روشنایی روز» رخ داد و آذرنگ به همراه دیگر بازیگران ناموفق عمل کردند؛ جالب آنکه در این سریال نیز او در دو موقعیت متفاوت قرار داشت. در هر دو موقعیت هم آن چه بیش از همه مشهود است؛ آذرنگ است نه نقشها.
سامان مقدم – کارگردان
سامان مقدم، فیلمها و سریالهای خوش ساخت و پر مخاطب زیادی در کارنامه دارد. سال گذشته با «دیوار به دیوار» به میدان آمد و توانست خودش را به خوبی ثابت کند و بهترین سریال نوروز ۹۶ گذشته نام بگیرد. با توجه به اینکه مخاطبان با حال و هوای سریال و کاراکترها کاملا آشنا شده بودند و سریال هم روی مسیر موفقیت قرار داشت انتظار داشتیم در فصل دوم شاهد اتفاقهایی بهتر از این باشیم. «دیوار به دیوار ۲»، اما انتظارمان را برآورده نکرد. درست است که در مقایسه با «تعطیلات رویایی» و «هیات مدیره» جایگاه بسیار بالاتری داشت و نمره قبولی را از هر جهت میگرفت، اما مشخص بود مقدم آنطورها هم که باید برای ساخت آن حساسیتی به خرج نداده بود.
اکبر عبدی – مجری
زمانی که اولین قسمت از «شبی با عبدی» روی آنتن رفت، نوشتیم که درباره جذابیت و جایگاه اکبر عبدی، به عنوان یک بازیگر با تجربه میان مخاطبان شکی نیست. اتفاقا حضور او به عنوان مهمان، در برنامهها با استقبال هم روبه رو میشود، اما سوال اینجاست که آیا عبدی مجری خوبی هم هست؟ تعامل درستی با مهمانهای برنامه دارد؟ مردم واقعا از آیتمهای نمایشی برنامه استقبال میکنند و به آنها میخندند؟ طبیعتا ما هم مثل همه منتظر بودیم یک اثر بی عیب و نقص از اکبر عبدی ببینیم و با تماشای آن یک دل سیر بخندیم، اما خب چنین اتفاقی نیفتاد.
در قسمتهای ابتدایی، بخشهای نمایشی، جز چند نمونه انگشت شمار، آثار موفقی نبودند و به جای اینکه مخاطبان را به تماشا ترغیب کنند او را وادار میکردند، قید تماشای برنامه را به طور کامل بزند. از طرف دیگر مصاحبههای اکبر عبدی با مهمانهای برنامه چندان جذاب نبود. عبدی به جای اینکه از یک باب دیگر وارد مصاحبه شود و مخاطبان را با ابعاد مختلف ش خصیتی آنها آشنا کند، به پرسیدن چندسوال روتین بسنده میکرد. از طرف دیگر به جای اینکه بیشترین فرصت برنامه را در اختیار مهمان قرار دهد و خودش پیش برنده مصاحبهها باشد، مدام در مسیر مصاحبهها دخالت میکرد و ترجیح میداد بخش مهمی از هرمصاحبه را با خاطرههای خودش پر کند. یکی از اشتباهات بزرگ «شبی با عبدی» دعوت از نصرت میر عظیمی برای همراهی با عبدی بود. این بازیگر ذاتا بامزه نیست و مصافش با عبدی هم هیچ جذابیتی برای برنامه نداشت.
نکته دیگر اینکه اکبر عبدی سابقه زیادی در ایفای نقش زن دارد و خب هر بار هم با استقبال زیادی از سوی مخاطبان روبه رو میشود. با این حال، اما بخش مرتبط با حضور خاله بیوک در برنامه، برگ برنده مهمی برای آن حساب نمیشد و تعامل او با نصرت عظیمی، بیشتر توی ذوق میزد.
سرّ دلبران – سریال
تولید «سیر دلبران» بیش از حد طول کشید و حتی پخش آن یک ماه به تعویق افتاد. سریال محمدحسین لطیفی ماه رمضان به آنتن شبکه یک رسید، اما در همان قسمتهای اول نومید کننده ظاهر شد؛ چه در قصه گویی، چه شخصیتها و چه بازیگران. اگر از بازی خوب برزو ارجمند که درک درستی از شخصیت روحانی داشته بگذریم، بازی فرهاد قائمیان، شهرام عبدلی، جعفر دهقانی و متین ستوده غیر قابل دفاع است. محمدحسین لطیفی در سریال «صاحبدلان» که جزو معدود سریالهای موفق دینی محسوب میشود، شعار میداد، ولی حواسش بود که پیش از همه اقتضائات داستان گویی را رعایت کند. در آن سریال با یک داستان جذاب روبه رو بودیم، ولی در «سر دلبران» هم قصه لکنت دارد و هم شخصیت ها. کارگردان نتوانست شخصیتها را ورز دهد و رابطهها و شخصیتها بیش از حد نمایشی شدند.
دانیال عبادی – مجری
زمانی که پای بازیگران به اجرای برنامههای تلویزیونی باز شد، دانیال عبادی هم برای اجرای مسابقه «هفت در سه» به تلویزیون آمد. عبادی، بازیگر درجه یکی در سینما نیست و موفقیتی در عرصه بازیگری به دست نیاورده، اما با همین کارنامه، اجرای یک مسابقه در اختیارش گذاشته شد. آن هم مسابقهای که هیجان در آن نقش زیادی ایفا میکند. عبادی به جای اینکه همپای شرکت کنندهها وارد هیجان بازی شود، کت و شلوار رسمی به تن میکرد و به جای تحرک و جابه جایی، با بالا بردن صدا و داد و هوار زدن، سعی میکرد هیچان به برنامه تزریق کند. او امضای خاصی در اجرای این مسابقه از خودش به جا نگذاشت و چندان دیده نشد.
ایراندخت – سریال
محمدرضا ورزی در سریال «ایراندخت» برشی از قیام مردم تبریزی به رهبری ستارخان و باقرخان را محور قرار داد. او برای روایت این واقعه تاریخی، داستانی تخیلی درباره چند خانواده را انتخاب کرد و از این طریق به زندگی ش خصی و مبارزات ستارخان هم وارد شد.
ایده درآمیختن یک اتفاق تاریخی با قصهای خیالی، اگرچه تکراری است، اما میتواند به قوت درام کمک کند و دست سازندگان را برای روایت داستان باز نگه دارد. این اتفاق برای «ایراندخت» نیفتاد؛ قصه قدرت و کشش لازم را برای همراه کردن بیننده نداشت و از آن سو، کارگردان نتوانست شمایلی «درخور» از ستارخان و باقرخان نشان دهد. یکی از نقاط ضعف «ایراندخت» به بازیها بر میگردد. مهمترین نقش سریال یعنی ستارخان به عهده سعید نیک پور باسابقه گذاشته شد، اما نتوانست از پس آن بربیاید. آن چه میبینیم نیک پور است نه ستارخان؛ لهجه بد ترکی و بازی اغراق آمیز دیگران هم به جای خود.
جواد خیابانی – مجری و گزارشگر
سال پیش میان دار کمک به هموطنان زلزله زده کرمانشاه بود و به همین واسطه محبوبیتش را بازیافت. جواد خیابانی امسال هم قصد داشت نمای بیرونی خود را ترمیم کند، اما موفق نبود. او در دو برهه به طور طولانی روی آنتن حضور داشت؛ یکی جام جهانی و دیگری جام ملتهای آسیا. گزارشگری را طبق سنوات پیش ادامه داد… آن چه هفته پیش درباره حاشیههای خیابانی نوشتیم، همان مواردی است که از او یک چهره بازنده ساخته.
مثلا روی آنتن زنده به سرمربی کشورمان حمله کرد، اما گرفتار افراط شد و در نهایت بازی را به کارلوس کی روش باخت! او در حین مونوگ طولانی خود حتی گرفتار بغض هم شد و نم اشکی در چشمانش حدقه زد؛ پنج دقیقه حرف زد و همین باعث شد صف مخالفانش طولانی شود. اصرار خیابانی برای صحبت با زبانهای دیگر هم پاشنه آشیل اوست که گویی دوست دارد به واسطه موارد فرامتن نامش سر زبانها باشد. نمیدانیم چه اصراری بود که او بعد از پایان مسابقه سراغ سرمربی بولیوی برود و با سرهم کردن چند کلمه انگلیسی تلاش کند، منظور خود را منتقل کند و بگوید چرا بولیوی در جام جهانی اخیر حضور نداشت.
این رفتار باعث هجمهای طولانی مدت به خیابانی شد و حتی این بحث پیش آمد که چرا صداوسیما یک مترجم کنار گزارشگران قرار نمیدهد. علاقه خیابانی به زبان خارجی دوبار دیگر هم خودش را نشان داد و ثابت کرد خودش اصرار دارد به زبانهای دیگر تکلم کند. او با شفر به آلمانی صحبت کرد که البته سرمربی استقلال چیزی متوجه نشد! قبل از بازی با ژاپن هم نامهای خطاب به مردمان سخت وش این کشور خواند؛ با گویشی فارسی خیابانی میخواهد خودش باشد، اما همیشه هم «خود» بودن امتیاز نیست و گاهی نتیجه عکس میدهد و یک چهره بازنده از او میسازد.
بازیگران تعطیلات رویایی – سریال نوروزی
انتخاب بدترین بازیگر سریال «تعطیلات رویایی» کار آسانی است، چون همه بدترین بازی کارنامه شان را در این سریال رقم زدند: محدرضا شریفی نیا، افسانه بایگان، علی صادقی، محمود عزیزی، افسر اسدی، لاله اسکندری، علی اوجی، رضا یزدانی، خاطره حاتمی، سولماز آقمقانی و مریم معصومی. نمیدانیم سریال را نوروز دیده اید یا نه؛ همین قدر اشاره کنیم که دو برادر برای تعطیلات به کیش میروند. بقیه قصه حرکت شخصیتهای داستان از این چادر به آن چادر است!
یک داستان معمایی هم پیش آمده و همه سرگرم آن هستند. از بازیها چه بگوییم؛ وقتی قصه کم ملات است و پایه اتفاقات سخیف، یک بازیگر چه میتواند بکند؟ آنها کاری نداشتند جز این که روبه روی هم دیالوگ بگویند و بعضا شعار بدهند؛ همین. البته کارگردان (علیرضا امینی) بعدا مدعی شد که شرایط سختی در تولید داشته اند و چه و چه. این ادعا توجیهی بیش نیست.
قاچ – برنامه ترکیبی
اگر بخواهیم عملکرد این برنامه را در فصل اول ارزیابی کنیم، باید بگوییم جزو آثار موفق شبکه نسیم بود. همزمان با شروع رقابتهای جام جهانی ۲۰۱۸ برنامه «قاچ» هم شروع شد و رامبد جوان در آن مصاحبههای مرتبط انجام میداد و آیتمهایی جذاب در حال و هوای مسابقات فوتبال روی آنتن میرفت. مشکل از جایی شروع شد که رامبد فصل دوم این برنامه را ساخت، اما این بار هدف مشخصی را در آن دنبال نکرد. «قاچ» جدید، مجموعهای از چند آیتم بود که ربط محتوایی خاصی به هم نداشتند و در واقع هر کدامشان میتوانستند بخشی از خود برنامه «خندوانه» باشند. این برنامه که در نقطه شروع، در اوج بود کم کم سقوط کرد و در پایان تبدیل به یک برنامه کاملا معمولی شد.
تاریکی شب، روشنایی روز – سریال
چیزی از پخش «تاریکی شب، روشنایی روز» نمیگذرد؛ دقیق ترش را بگوییم، پخش آن هفته پیش تمام شد. اگر نامش را نشنیده اید، عجیب نیست، چون سریال به دلیل ضعفهای مفرط مورد اقبال قرار نگرفت. داستان «تاریکی شب، روشنایی روز» در دوبرهه زمانی گذشته و حال اتفاق میافتد. این سریال قصه زندگی بهنام طریقت است که جریان روزمره حیاتش از مدار عادی خارج میشود. او مجبور است جواب چرایی مشکلات امروزش را در گذشته پیدا کند.
کارگردان برای روایت این داستان بازیگران نقش اصلی را مقابل دوربین نشاند تا شعار دهند؛ بعد از تک گویی، آنها را در موقعیتی قرار داد که به هم طعنه بزنند و… «تاریکی شب، روشنایی روز» شبیه یک نمایش رادیویی بود که با شنیدن دیالوگها هم میشد حدس زد چه اتفاقی در جریان است! بازی بازیگران از جمله فرهاد قائمیان دیگر ضعف سریال حجت قاسم زاده اصل است.