نرگس آبیار کارگردان فیلم«شبی که ماه کامل شد» درباره فیلمنامه، ایده شکل گیری آن و میزان مستند بودن این فیلم صحبت میکند.
نرگس آبیار از سال ۱۳۹۱ که اولین فیلمش «اشیا از آنچه فکر میکنید به شما نزدیک ترند»را ساخت تا امروز در مدتی در حدود نیم دهه راهی را طی کرده که برای برخی کارگردانان ممکن است سال ها طول بکشد. او با فیلم دومش «شیار۱۴۳» توجهها را به خود جلب کرد و موفقیت بزرگی را به ویژه نزد منتقدان تجربه کرد اما جایزه داخلی بزرگی را برایش به ارمغان نیاورد. اما فیلم آخرش، «شبی که ماه کامل شد» بر خلاف فیلم های قبلی هم جوایز متعددی برای او به ارمغان آورد. آبیار در «شبی که ماه کامل شد» توانسته از زاویه تاثیر گذار به ماجرای فرقه جندالله و سرکردهاش، عبدالمالک ریگی، نزدیک شود و تصویری باور پذیر از سوژهاش ارائه کند.
در مصاحبه پیش رو در مورد این فیلم و جنبههای مختلفش با نرگس آبیار به گفتوگو نشستهایم.
خانم آبیار! شما جایی گفته بودید قبل از این که طرح فیلم نامه شبی که ماه کامل شد به شما پیشنهاد شود اساسا به پرداختن به مسئله رادیکالیسم مذهبی علاقه پیدا کرده بودید و سفرهایی به کمپهای نگهداری از آوارگان سوری در آلمان کرده بودید. این مسئله برای شما به عنوان یک فیلمساز فی نفسه چه جذابیت دراماتیکی داشت؟
نگاه رادیکال در هر معنایی برای من دغدغه بود. نه فقط سلفی ها که در مسیحیت و یهودیت و حتی بودیسم هم نگاه افراطی سابقه دارد و وجود دارد. هرجایی که ایدئولوژی و قدرت در کنار هم قرار میگیرند به هرحال افراطی گری به شکلی دیده میشود. بر اساس همان سفرهایی که به آنها اشاره کردید من طرحهایی هم نوشتم که خیلی جذاب هستند ولی این فیلمها چون به شخصیتهای غیرایرانی میپرداخت احتمالا برای مخاطب ایرانی جذابیتی نداشت. این بود که این سوژه برای من موقعیت خوبی فراهم میکرد که به موضوع مورد علاقهام بپردازم.
ظاهرا قبل از طرح «شبی که ماه کامل شد» طرح دیگری به شما پیشنهاد شده بود که محوریتش بر دستگیری عبدالمالک ریگی بود و شما این طرح را نپذیرفته بودید دلیلش چه بود؟
این طرح وجود داشت ولی به من پیشنهاد نشده بود. صرفا در جاهایی مطرح بود که چنین فیلمی ساخته شود. اگر هم به من پیشنهاد می شد قطعا من نمیپذیرفتم چون برایم جذابیتی نداشت. این قدر مستقیم سراغ یک موضوع رفتن اساسا روش و سبک من نیست. طرح«شبی که ماه کامل شد» برای من جذاب بود چون از نگاه یک خانواده به موضوع نزدیک میشدیم و یک ماجرای عاشقانه و انسانی، محور فیلم بود. این بود که طرح«شبی که ماه کامل شد» را برای من جذاب میکرد و اتفاقا وقتی شما از این زاویه حتی به یک موضوع امنیتی نزدیک میشوید ابعاد مختلف آن را بهتر میبینید و از روش پرداخت مستقیم به موضوع تاثیر گذارتر است.
چه قدر در نوشتن فیلم نامه به واقعیت وفادار بوده اید و چه قدر در واقعیت دست برده اید؟ تمام نقاط عطف فیلم نامه مستندند؟ مثلا حمله نیروهای امنیتی به آن بیمارستان در کویته برای نجات فائزه یا تلاش آن تک تیرانداز برای زدن عبدالمالک در پیتزا فروشی واقعا اتفاق افتاده است؟
بله تمام اتفاقات مهم این فیلم واقعی است و ما فقط در جزئیات دخل و تصرف کردهایم. من در روند تحقیقات اطلاعات زیاد و جذابی در مورد جندالله، عبدالمالک و عبدالحمید به دست آوردم ولی سعی کردم برآیند منطقی این اطلاعات را در فیلم نامه استفاده کنم. من مطمئن نیستم که عبدالحمید واقعا شعر هم میگفته یا نه. میدانستم عاشق پیشه بوده ولی شاعری یا نوازندگی طبل را خودم به شخصیتش اضافه کردم اما تمام چیزهایی که از عبدالمالک میبینید مال فیلمهایی است که دیده بودم. آن سکانسی را که عبدالمالک بین اعضا جندالله سخنرانی میکند و آخرش گریه میکند در فیلمهایی که به من داده بودند دیده بودم. برخی به خشونت فیلم انتقاد کردند ولی خشونت عبدالمالک خیلی بیشتر از این چیزی است که در فیلم میبینید من در فیلم فقط عملیات تاسوکی را آوردهام ولی خشونتی که ما از طریق رسانهها مدام با آن روبه رو هستیم خیلی بیشتر از این هاست. این خشونت ها را مدام رسانهها به خورد ما میدهند بی اینکه آن را تحلیل کنند حالا ما لااقل در فیلم یک روند دراماتیک را دنبال میکنیم و سرآخر هم نتیجه گیری داریم.
شما به فیلمهای بازجویی عبدالمالک یا جزئیات پرونده ها هم دسترسی داشتید؟
نه! فقط یکسری فیلم از مصاحبه با ریگی را دیدم و فیلمهای دیگری از پرس تی وی و یک جای دیگر در اختیار ما گذاشتند در مجموع بیشتر این فیلمها در دسترس عموم هست. یکسری فیلم دیدیم که در مورد چند گروه مشابه در پاکستان بود و دیدنش واقعا دردناک بود یا فیلمی دیدیم که چطور جندالله وارد یک پاسگاه میشود و در کمال خونسردی وارد خوابگاه سربازان میشود و سربازها را از خواب بیدار میکند و به جای دیگری میبردشان. بعدها من استفادههایی از این فیلمها در فیلمم کردم. مثلا در فیلمهایی که از ریگی دیده بودیم میدیدیم که سعید پسر پنج – شش ساله فائزه، همه جا کنار ریگی است. در آن فیلمها در مورد گروههای پاکستانی هم دیده بودم که مثلا بچههای کوچک را مجبور میکنند مخبرین و خائنان را جلوبچههای دیگر سرببرند. از ترکیب این دو صحنه آن صحنه را ساختم که عبدالمالک خمپاره را به دست سعید میدهد که در خمپاره انداز جاگذاری کند.
به نظر شما«شبی که ماه کامل شد» یک عاشقانه است یا یک تریلر تروریستی؟
به نظر من فیلمی با یک تم انسانی است. مرکز توجه من در فیلم مسخ شدن عبدالحمید توسط ایدئولوژی برادرش است.
مثلث سرنوشت ساز بازیگری فیلم شما شامل فرشته صدرعرفایی، هوتن شکیبا و آرمین رحیمیان است ولی الناز شاکردوست نقطه ضعف تیم بازیگری شماست. چه چیزی او را خاص میکرد برای سپردن این نقش؟
با شما موافق نیستم. الناز شاکردوست چهره زیبایی داشت برای نقشی که من میخواستم و چهرهاش کمی بدوی و وحشی هم بود که باز برای این نقش لازم بود. من می خواستم یک دختر جنوب شهری بسازم و این نقش انگ الناز بود. بازیاش هم خیلی به اندازه بود در این فیلم. فرشته صدرعرفایی، هوتن شکیبا و آرمین رحیمیان به دلیل گریم و لهجهشان مجال بیشتری برای نمایش کارشان داشتند و شاید همین باعث شده بازیشان بیشتر پسندیده شود اما من از کار الناز در این فیلم خیلی راضی بودم. او قرار بود یک دختر جنوب شهری از یک خانواده معتدل مذهبی را بسازد که ساخته است. شاید این واکنش شما به دلیل پیشینه الناز شاکردوست در فیلمهای سینمای بدنه باشد. فکر میکنم تماشاگر عام هم وقتی ببیند بازیگری مثل الناز شاکردوست چه قدر تلاش کرده تا نقش متفاوتی را ایفا کند، جذب فیلم شود. بازی الناز در سکانس آخر به نظرم درخشان بود و در کل فیلم، بازیاش به اندازه بود و این هنر بزرگی است برای بازیگر که به جای ترک تازی، به اندازه بازی کند. مهران احمدی هم در نفس همین طور بود. حتی اگر در همین فیلم هم فرشته صدر عرفایی و نقش غمناز نبود احتمالا نقش شبنم مقدمی هم بیشتر به چشم میآمد.
حساسیتی روی فیلم اعمال نشد؟
چرا در آن صحنهای که برادر کوچک عبدالحمید در درگیری با نیروهای امنیتی کشته میشود به ما گفته شد بهتر است چنین صحنه ای در فیلم نباشد ولی نمیشد این را حذف کنیم، چون کشته شدن برادر عبدالحمید نقش مهمی در افراطی شدن او داشت.
از فیلم اولتان تا امروز کارنامه خیلی متنوعی داشتهاید و هر فیلمتان دنیا کاملا متفاوتی با فیلم قبلی بوده است طوری که حالا نمی شود گفت فیلم بعدی نرگس آبیار چه جور فیلمی است. خودتان آینده کاریتان را چگونه میبینید؟
خب حالا دیگر سیمرغ کارگردانی جشنواره فیلم فجر را گرفتهام و دلم میخواهد فیلم بعدیام فیلمی بسیار شخصیتر باشد. برایم مهم نیست که فیلم بعدیام خیلی آوانگارد باشد و خیلی هم مخاطب پسند نباشد. ممکن است عدهای از این حرف من نگران شوند ولی شاید الان وقتش باشد فیلمی خیلی دلیتر بسازم و به مناسبات اقتصادی سینما فکر نکنم چون فکر میکنم از دل این کارهاست که سینمای من جلو میرود و پیشرفت میکند.