سعید روستایی، سه سال پیش از این با فیلم «ابد و یک روز» شاید یک روزه نام خود را تا ابد در تاریخ سینمای ایران ماندگار کرده بود. روستایی جوان که گویی ره چند ساله کارگردانی را یک شبه پیموده بود، این بار با فیلم «متری شیش و نیم» در جشنواره سی و هفتم فجر بود که نام خود را مجدداً سر زبان ها انداخت تا هنر خود را دوباره در برابر بینندگان و منتقدان به شدت منتظر، محک بزند.
فیلم قبلی روستایی «ابد و یک روز»، تقریباً تمام جوایز مرتبط با نویسندگی و کارگردانی را در جشنواره سی و چهارم فجر درو کرده بود. همان زمان بود که نوید ظهور یک کارگردان و فیلمنامه نویس خوش فکر و حرفه ای دیگر را در بین کارگردانان نسل جدید سینمای ایران می داد. اما آیا اگر دقیق تر بنگریم، آیا فیلم جدید او، متری شیش و نیم- که البته در جشنواره سی و هفتم در بهمن ۹۷ جایزه بهترین فیلم از دید تماشاگران را گرفت- انتظارات را از روستایی، آنطور که باید بر آورده کرده است؟
متری شیش و نیم، داستان تعقیب و گریز یک گروه از پلیس های مبارزه با مواد مخدر به ریاست صمد (با بازی پیمان معادی) برای دستگیری سرکرده تولید ماده مخدر شیشه در تهران به نام ناصر خاکزاد (با بازی نوید محمد زاده) است. گروه صمد با دستگیری مصرف کنندگان و سپس رسیدن به خرده فروشان و در نهایت یافتن سر نخ هایی خوب از جمله نامزد قبلی ناصر خاکزاد (با بازی پریناز ایزدیار)، در نهایت موفق به دستگیری وی می شوند. تا پیش از دستگیری، تصویر جذابی که کارگردان با فضاسازی ذهنی و دقت تمام در نظر بیننده ترسیم می کند، یک شبح مخوف از ناصر خاکزاد است. تولید کننده بزرگ شیشه که ریشه هر محموله ای که کشف و ضبط می شود، به ناصر می رسد و سایر فروشندگان دیگر شیشه، تنها نامی از وی شنیده اند و ظاهراً کسی تا به حال او را ندیده است
اولین دیدار با ناصر خاکزاد، در حمله گروه صمد به پنت هوس او روی می دهد. پلیس در شرایطی ناصر خاکزاد را بعد از مدت ها تلاش پیدا می کند که در یک برخورد دراماتیک و دور از ذهن، درب و داغان در استخری در بالکن پنت هاوس اش بیهوش شده است. روستایی شاید اولین غافلگیری را اینجا خلق می کند. هیچ گروه مسلح ای از خانه محافظت نمی کنند. به راحتی و با یک جستجوی راحت چندین کیلو شیشه در خانه ناصر پیدا می شود و خود ناصر هم در استخری لم داده و بیهوش افتاده است.
روایت داستان و دکوپاژ ها و مخصوصاً شخصیت پردازی روستایی از ناصر خاکزاد به عنوان یک مافیای ایرانی مواد مخدر، تا این جای فیلم بسیار زیرکانه صورت می گیرد؛ طوری که بیننده، این فیلم را تا اینجا یک ورژن ایرانیزه شده، اما غیر تکراری از داستان های دزد و پلیس مواد مخدر قلمداد می کند. شخصیت ناصر خاکزاد حتی از بسیاری از سرکردگان مواد مخدر در فیلم های خارجی قبلی هم جذاب تر است.
فیلم روستایی تا قبل از دستگیری ناصر از چند جنبه بشدت قابل تحسین است: تصویر سازی بسیار صریح، جسورانه و بی پرده از تلفیق اعتیاد و مرگ در بیغوله های مصرف مواد که با بازی گرفتن از سه هزار معتاد واقعی به جای هنر جویان سینما همراه بوده است. همراه کردن بیننده از ابتدای فیلم با گروه پلیس به عنوان افرادی عادی، خاکستری و خشن در کار که همگی دغدغه واقعی مبارزه با اعتیاد دارند. شخصیت صمد که اگر چه با خشونتی که قبلاً برای پلیس ها در سینما ندیده بودیم پرداخته شده، اما در این هدف جدیت بیشتری دارد و در آخر، شخصیت پردازی خود ناصر خاکزاد. همه این موارد جز نقاط قوت فیلم محسوب می شوند.
با این وجود، باید اذعان کرد از زمان دستگیری ناصر خاکزاد به بعد، داستان فیلم افت می کند و مخصوصاً بعد از تعیین حکم وی توسط دادگاه، از مسیر مورد انتظار خارج می شود: دیالوگ هایی غیر کلیشه ای و ماندگار که بسیار با حوصله نوشته شده اند، در شرایطی بین ناصر و صمد در سکانس ها مختلف ادا می شوند که به اندازه کافی برای آنها فضا سازی و صحنه سازی لازم شکل نگرفته است.
داستان پدر معتاد و فلج که به همراه پسرش در زندان است و فرزند، جرم پدر را بر عهده می گیرد. یک خط داستانی در فیلم که ادامه پیدا نمی کند و حتی ربطی هم به داستان اصلی ندارد. مونولوگ های ناصر در برابر قاضی و سخن از فقر و ریشه های گرایش او به اعتیاد، خاستگاه مناسبی در فیلم نداشت. ورود یک باره خانواده گریان و متاثر ناصر در انتهای فیلم و مخصوصا حرکات ژیمناستیک پسر خواهر ناصر در اتاق ملاقات، بخش های نا امید کننده فیلم نامه بودند.
روستایی، استاد ساخت دیالوگ هایی است که در آن هر دو طرف از دید بیننده برنده مناظره باشند. هر چقدر در ابد و یک روز، دیالوگ نوید محمد زاده خطاب به سمیه در یک فضای مناسب و بجا گنجانده شده بود، در متری شیش و نیم دیالوگ های پینگ پنگی زیادی داریم که ظاهراً هدف، تنها بیان آنها بدون توجه به فضای مناسب صحنه بوده است. صمد ظاهراً یک دغدغه خانوادگی دارد که در صحنه ای از فیلم نیز با یک تماس تلفنی گنگ به آن اشاره می شود؛ اما در ادامه پی گرفته نمی شود.
ساده لوحی عجیب ناصر وقتی در داخل ماشینی در مسیر دادگاه به او اجازه فرار می دهند و باور می کند و یا زمانی که همانجا تحت تاثیر حرف های صمد به گریه افتاده و همکار خود را به راحتی لو می دهد و در نهایت زمانی که پلیس به مقر تولید شیشه می رسد؛ بدون اینکه برادر ناصر را در ماشین آخرین سیستم در کنارشان ببینند. همه این موارد باگ های نیمه دوم فیلم هستند.
بازی تمامی بازیگران قابل قبول، و در رأس آنان نیز نوید محمد زاده طبق معمول یک سر و گردن بالاتر از خودش و البته بقیه است. اما باید توجه کرد انتخاب بازیگران اصلی فیلم، مشابه با فیلم قبلی روستایی (یعنی پیمان معادی، نوید محمد زاده و پریناز ایزدیار) اگر چه خیال هر دوی کارگردان و تهیه کننده را راحت تر می کند که جدا از تضمین فروش فیلم، حضور آنها تا حدی نقایص دیگر فیلم را نیز جبران کند، اما شاید بهتر بود روستایی هنر کارگردانی خود را با انتخاب سایر بازیگران بیشتر محک می زد.
در مجموع، فیلم متری شیش و نیم را می توان در کنار دو فیلم «تختی» و «ماجرای نیم روز، رد خون» یکی از سه فیلم برتر انتهای سال قبل دانست؛ که اگر چه از دید تماشاگران و احتمالا بدلیل موضوع جذابش، به عنوان بهترین فیلم جشنواره قبل انتخاب شده است، اما قطعا قدمی رو به جلو برای روستاییِ کارگردان به حساب نمی آید.