با انتخاب کالدرون و استراماچونی بهعنوان سرمربی دو تیم بزرگ پایتخت، طرفداران دو تیم باز هم دو مربی خارجی را در قامت سرمربی خود میبینند. اینکه کالدرون می تواند جانشین شایسته ای برای مردی باشد که سه فصل متوالی پرسپولیس را قهرمان لیگ برتر کرد یا نه، هنوز مشخص نیست. از طرفی هنوز نمی توان با قطعیت درباره استراماچونی حرف زد و اینکه آیا او بهتر از شفر نتیجه می گیرد یا نه؟
البته درمورد مربیان خارجی همیشه این بحث وجود دارد که باید به آن ها زمان بیشتری داد چراکه تا با فوتبال ایران آشنا شوند، زمان می برد و بنابراین همیشه به مدیران باشگاه ها توصیه شده که به مربیان خارجی، زمان بیشتری بدهند. حال با حضور کالدرون و استراماچونی در فوتبال ایران، به بررسی عملکرد مربیان خارجی پیشین دو تیم استقلال و پرسپولیس، در اولین فصل حضورشان روی نیمکت این دو تیم پرداخته ایم.
بعضی از مربیان خارجی مانند رایکوف و آلن راجرز با عملکرد فوقالعاده خود، نام خود را در تاریخ فوتبال ایران جاودانه کردهاند و بعضی هم مانند رونالد کخ و وینگادا با سطحی که از خود نشان دادند، جایی برای دفاع از عملکرد خود نگذاشتهاند و حتی یک فصل هم در ایران ماندگار نشدند.
پیوند گذشته آبی با کیفیت؛ تجربه تلخ مربیان آلمانی
رایکوف در زمستان سال ۱۳۴۸ بهعنوان سرمربی استقلال انتخاب شد و خیلی زود توانست با قهرمانی در جام منطقهای و جام باشگاههای آسیا در فوتبال ایران به یک قهرمان تبدیل شود. رایکوف یکی از اولین مربیان خارجیای بود که به فوتبال ایران آمد و اگرچه کارشناسان، عصر رایکوف در تیمملی را باشکوه نمیدانستند، اما رایکوف توانست با درخشش در فوتبال باشگاهی ایران و فرصت دادن به بازیکنانی مثل ناصر حجازی، نام خود را در تاریخ فوتبال ایران جاودانه کند و آغازگر دوران طلایی فوتبال ایران باشد.
بعد از اینکه رایکوف استقلال را ترک کرد، مدیران استقلال مذاکراتی را با جکیچ آلمانی داشتند و او بهتوافق رسیدند، آنها میخواستند با او مانند رایکوف، دوران طلاییای را بسازند؛ اما سرمربی آلمانی استقلال در اولین فصل خود نتوانست در جام تخت جمشید سال ۱۳۵۶ به مقامی بهتر از چهارمی برسد و با انقلاب اسلامی، ایران را ترک کرد.
استقلال بعد از جکیچ حدود ۱۵ سال توسط مربیان داخلی هدایت شد و اسطورههایی مانند ناصر حجازی و منصور پورحیدری روی نیمکت این تیم نشستند تا اینکه در سال ۱۳۷۲ و با حضور استقلال در دسته سوم فوتبال ایران، این باشگاه با سکوموروخوف روس بهتوافق رسید و این مربی توانست استقلال را به سطح اول فوتبال ایران برگرداند؛ سکوموروخوف بعد از این صعود استقلال را ترک کرد ولی در سال ۱۳۷۸ به استقلال برگشت و نتوانست آنطور که باید در این باشگاه نتیجه بگیرد؛ این مربی بعد از شکست در دربی از استقلال جدا شد تا بازهم اسطورهها، باشگاه استقلال را اداره کنند.
در بازه رفتوبرگشت سکوموروخوف به استقلال، این باشگاه یک مربی روس دیگر را هم روی نیمکت خود دید، بیلفسکی بعد بازگشت استقلال از دسته سوم به سطح اول فوتبال ایران، این تیم را برای هشت بازی هدایت کرد؛ اما آمار ۵۰ درصد شکست در این هشت بازی باعث شد تا این مربی، خیلی سریع استقلال را ترک کند. راه مربیان خارجی و استقلال تا حرفهای شدن لیگ ایران یکی نشد و در دومین دوره لیگ برتر، رونالد کخ آلمانی روی نیمکت آبیها نشست.
کخ در ۱۸ بازیای که در لیگ برتر سرمربی استقلال بود توانست این تیم را به جایگاه چهارم برساند؛ کخ تا پایان فصل در استقلال نماند و مدیران استقلال، تصمیم به برکناری او گرفتند. بعد از کخ، زرینچه و پورحیدری تا پایان فصل روی نیمکت استقلال نشستند واستقلال تا پایان آن فصل در لیگ برتر، فقط یک پیروزی کسب کرد تا فصل را در جایگاه نهم جدول تمام کند.
بعد از نتایج کخ، مجموعه باشگاه استقلال نسبت به استخدام مربی خارجی سختگیر شده بود و تا حضور وینفرد شفر روی نیمکت آبیها، حدود ۱۴ سال نیمکت استقلال در اختیار اسطورهها قرار داشت. در تب داغ استفاده از مربیان خارجی در فوتبال ایران، آبیها هم تصمیم گرفتند تا از وینفرد شفر روی نیمکت خود استفاده کنند.
پیرمرد آلمانی در فصل اول حضورش در ایران همه را شگفتزده و در دومین دربیاش موفق به کسب پیروزی شد؛ او همچنین استقلال انتهای جدولی منصوریان را به مقام سوم رساند و در جام حذفی هم موفق شد تا استقلال را قهرمان کند.
شفر در لیگ قهرمانان آسیا هم توانست استقلال را از گروه مرگ بالا بیاورد و به جمع هشت تیم برتر این رقابتها برساند. شفر در فصل دوم حضورش در استقلال عملکرد گذشته را تکرار نکرد و در اواخر فصل اخراج شد تا در ۶۹ سالگی برای ادامه فعالیتش در قامت یک مربی، به امارات برود.
خارجیها مهمان همیشگی سرخها؛ قرارداد نانوشته با کرواتها
در ارتش سرخ برخلاف آبیهای پایتخت، تعداد مربیان خارجیای که روی نیمکت این تیم نشستهاند زیاد است؛ پرسپولیسی تا پیش از پیوستن کالدرون به این تیم، ۱۳ مربی خارجی را در قامت سرمربی خود دیدهاند و خاطرات متفاوتی را از آنها به یاد دارند. اولین سرمربی خارجی پرسپولیس، آلن راجرز انگلیسی بود؛ مردی که با در دهه پنجاه میلادی حدود سه سال روی نیمکت قرمزها نشست و در سال اول حضور خود موفق شد تا جام منطقهای را به ویترین افتخارات باشگاه پرسپولیس اضافه کند؛ جدا از این جام، راجرز در دربی ششتاییها هم سرمربی پرسپولیس بود و با تیم هجومیاش، یکطرفهترین دربی تهران را ساخت.
ایوان کونوف در سال ۱۳۵۵ به تهران رفت تا دومین مربی خارجی سرخها باشد؛ این مربی محافظهکار، بیش از آنکه بازیها را با پیروزی پشت سر بگذارد ، آنها را با مساوی پایان میرساند؛ کونوف بعد از کسب مقام دوم با پرسپولیس در لیگ از هدایت این تیم برکنار شد.
پرسپولیس بعد از کونوف، نزدیک به دو دهه هیچ مربی خارجیای را روی نیمکت خود ندید و با حضور امیر عابدینی در این باشگاه، ولادیسلاو بگوویچ هدایت پرسپولیس را در دست گرفت؛ سرمربی کروات سرخها در چهار بازیای که هدایت پرسپولیس را برعهده داشت، با کسب سه پیروزی و یک مساوی خیلی زود ایران را ترک کرد؛ در همان زمان بعضی رسانهها، دلیل این حرکت بگوویچ را اختلاف با بازیکنان باتجربه اعلام کردند.
پس از ناکامی حمید درخشان در کسب عنوان قهرمان در لیگ آزادگان ۱۳۷۳، پرسپولیسی ها دوباره به فکر تعویض سرمربی افتادند و این بار قرعه به نام گده آلمانی در آمد تا سکان هدایت سرخپوشان را در دست بگیرد؛ گده که ستارگان تیمش را بهعلت حواشی دربی ۳۸ از دست داده بود، نتوانست نتایج خوبی را با پرسپولیس بگیرد و پس از ۱۱ بازی از هدایت قرمزها کنار رفت.
بعد از گده، استانکو مربی پرسپولیس شد تا عصر طلایی پرسپولیس را آغاز کند، استانکو در اولین سال حضورش در پرسپولیس موفق شد تا بهعنوان قهرمانی لیگ آزادگان برسد؛ استانکو یکی از بزرگترین مربیهای تاریخ پرسپولیس بهشمار میرود و دو قهرمان در لیگ آزادگان و یک سومی آسیا را در کارنامه خود با پرسپولیس میبیند. چند ماه بعد از جدایی استانکو، متکویچ روی نیمکت پرسپولیس نشست. متکوویچ خیلی زود و با چهارمی در آسیا به کار خود پایان داد تا فقط چند ماه در پرسپولیس سرمربیگری کند؛ بعد از اینکه متکوویچ پرسپولیس را ترک کرد، تا سالها خبری از مربی خارجی در پرسپولیس نبود و علی پروین این تیم را هدایت میکرد.
بعد از جدایی پروین از پرسپولیس، وینگو بگوویچ هدایت تیم قرمز پایتخت را در سال ۱۳۸۲ در دست گرفت و برخلاف شروع طوفانی در لیگ و برد هشت گله مقابل پگاه با درخشش تمام ستارههای تیم، پرسپولیس رفته رفته دچار افت شد و نتوانست در آن سال موفق شود.
بعد از وینگو، راینر زوبل آلمانی بهعنوان سرمربی پرسپولیس انتخاب شد، زوبل تا چند هفته پایانی لیگ، مدعی عنوان قهرمانی بود؛ اما درنهایت پرسپولیس را چهارم کرد و از این تیم جدا شد. مربی خارجی بعد از زوبل، آری هان هلندی بود که با ناکامی مطلق ایران را ترک کرد و اصلا نتوانست در قامت یک مربی بزرگ در پرسپولیس عمل کند؛ پس از آری هان، مصطفی دنیزلی به هدایت قرمزها در دست گرفت.
دنیزلی با ارائه بازی جذاب و تماشاگرپسند توانست خودش در دل هواداران پرسپولیس جا کند؛ پرسپولیس او تنها سه امتیاز تا قهرمانی فاصله داشت و درنهایت سوم شد. دنیزلی در آن سال پرسپولیس را ترک کرد؛ اما در سال ۹۰ به پرسپولیس برگشت ولی چندان موفق نبود. پیش از بازگشت او به پرسپولیس، وینگادا و کرانچار روی نیمکت پرسپولیس نشستند؛ اما هیچکدام از این مربیان موفق نبودند و زودتر از زمانی که پیشبینی میشد، پرسپولیس را ترک کردند.
بعد از دنیزلی هم مانوئل ژوزه پرتغالی روی نیمکت پرسپولیس نشست؛ ژوزه که کارنامه درخشانی داشت در پرسپولیس یک شکستخورده به تمام معنا بود و تنها چیزی که برای پرسپولیس بهجا گذاشته بود، یک بدهی مالی سنگین بود. بعد از ژوزه سالها طول کشید تا پرسپولیسیها به مربی خارجی فکر کنند؛ چراکه بعد از استانکو هیچ مربی خارجیای نتوانسته بود در این باشگاه موفق شود؛ اما ناکامیهای طولانی باشگاه موجب شد تا پرسپولیسیها، برانکو را به ایران بیاورند.
برانکو در فصل اول با ارائه فوتبالی جذاب تا یک قدمی قهرمانی پیش رفت؛ اما در بازی آخر و مقابل راهآهن نتوانست نتیجه لازم را بگیرد و به مقام دوم رسید. بعد از پایان بازی، کل ورزشگاه برانکو و تیمش را تشویق کردند و این مقدمهای بر سه قهرمانی متوالی پرسپولیس در لیگ برتر شد، قهرمانیهایی که پرسپولیس را در تاریخ فوتبال ایران جاویدان کرد.
حالا با دیدن دو مربی خارجی روی نیمکت استقلال و پرسپولیس باید صبر کرد و دید که این دو مربی سرنوشتشان شبیه کدام یک از مربیان دیگر خواهد شد؛ استراماچونی، رایکوف آینده استقلال خواهد بود یا به سرنوشت کخ دچار میشود و درمورد کالدرون باید دید که برانکوی بعدی سرخها لقب خواهد گرفت یا پرسپولیسیها او را کنار ژوزه قرار خواهند داد؟