برای صحبت درباره فوتبال منطقه بهترین گزینه همیشه حشمتخان مهاجرانی است. مردی که غیر از اخلاق خوبش، هم خوب حرف میزند هم اینکه همیشه حرفهای خوبی برای گفتن دارد. سرمربی سابق تیم ملی یک هفته در بیمارستان دبی بستری بوده و یکی دو عمل نسبتا سخت را پشت سر گذاشته است.
خودش میگوید تیروئید و رودهاش تحت جراحی قرار گفته و از اینکه طی یک هفته نتوانسته پاسخگوی رسانهها باشد عذرخواهی میکند. مهاجرانی با همان طمانینه و دانش ناشی از سالها حضور متوالی در فوتبال منطقه و زندگی در کشورهای حاشیه خلیج فارس از بازی با عراق و بحرین و البته کار ویلموتس در راس کادر فنی تیم ملی میگوید.
حشمت خان برخی معتقدند از آنجا که ما همیشه در بازی با عراق و بحرین به مشکل برمیخوریم در گروه دشواری قرار گرفتهایم اما بعضی نیز میگویند با توجه به ظرفیت فوتبال ایران ما حتما از این گروه بهعنوان تیم اول صعود میکنیم.
نقطه نظر مثبتتر و آنهایی که فکر میکنند راحت صعود میکنیم به یک شکل درست است. به هر دلیل ما مقام اول آسیا را داریم و دلیل نمیشود مشکلی برایمان پیش بیاید. در غرب آسیا تنها تیمی که از نقطه نظر روحی و فیزیکی به بازیکنانمان نزدیک هستند عراق است. عراق برای ما حریفی دیرینه بوده و همیشه مشکل ساز بوده است. در مصاف با بحرین هم تقریبا به مشکل خوردهایم و یک سابقه تاریخی از بازی با بحرین داریم که همه بر اساس همان قضاوت میکنند.
من اعتقاد دارم عراق میتواند مشکلساز باشد اما در تیم ما اکثر بازیکنان باتجربه و لژیونر هستند و این سرمایه انسانی را جز کشورهای شرقی مثل کره یا ژاپن ندارد. در واقع در غرب آسیا هیچ تیمی به اندازه ما بازیکن باتجربه و بینالمللی ندارد. دیدید که با انتخاب مربی یک تعداد بازیکن جلوی تیم المپیک بازی کردند که تیم ب بودند اما اینها تجربه لیگ داخلی را دارند و تجربه خارجی و بینالمللی ندارند.
ما واقعا نیروی انسانی قوی داریم چراکه بازیکنان زیادی در اروپا بازی میکنند. قبل از انتخاب سرمربی فعلی هم این بحث وجود داشت که یک مربی بیاوریم به جای کیروش که کارنامه داشته باشد اما باید بگویم کارنامه یک فاکتور است و تضمین کننده موفقیت نیست.
من در تمام این منطقه زندگی کردهام و دیدهام که بزرگترین مربیان دنیا که حتی بعضیهایشان جام جهانی هم بردهاند اینجا آمدهاند و موفق نشدهاند چون نیروی انسانی نداشتند اما ما نیروی انسانی داریم و دستمان خوب است حالا چه ویلموتس باشد، چه حسن علی جعفر باشد و چه مربی داخلی و هیچ تیمی نمیتواند ما را متوقف کند.
لژیونرهای ما آشنایی کاملی با بازیهای بینالمللی دارند و در جام جهانی بازی کردهاند که این فاکتور را نه عراق دارد نه بحرین. با این حال اگر بخواهید از نگاه مختلفی این مساله را ببینید عراق میتواند مشکلساز باشد. در واقع دو دیدگاه وجود دارد. نگاه اول میگوید عراق نمیتواند سدی باشد و نگاه دوم میگوید میتواند خطرناک باشد. با این حال ما با منطق فوتبال حرف میزنیم. قدیم میگفتند فوتبال حساب و کتاب ندارد اما هم حساب دارد هم کتاب. با توجه به موقعیت فوتبال ما در غرب آسیا میتوانم بگویم علاوه بر اینکه میتوانیم از گروه خودمان صعود کنیم بهعنوان یکی از ۵ تیم برتر آسیا به جام جهانی هم صعود خواهیم کرد مگر اینکه مشکل خاصی پیش بیاید.
با توجه به شناخت تان نسبت به تیم ملی عراق و فوتبال این کشور تصور میکنید این تیم مثل جام ملتهای آسیا همان کیفیت را خواهد داشت یا شرایطش تغییر کرده؟
عراق در جام ملتها هم حریف آسانی نبود. من در بازی با ژاپن گفتم بازیکنان ما دنبال REFREE دویدند، آنها دنبال توپ. در واقع مسائل روحی کنار زمین به تیم سرایت کرده بود. کیروش همیشه اعتراض داشت و این خصوصیات خودش را به تیم تعمیم داده بود اما در مورد عراق تا آنجا که من یادم میآید در جام ملتها و بازیهایی که با عمان و امارات مقابل این تیم داشتیم آنها تیمهای منطقه را بردهاند.
سعودی و امارات را هم میبردند و به ندرت میباختند. آنها از نظر فیزیکی و روحی نزدیکترین شرایط را به بازیکنان ما دارند. غیر از مسائل تکنیکیشان مثل سرعت و کار انفرادی، مثل بازیکنان ما از خصوصیات تعصب و غیرت و دوندگی هم بهره میبرند. در واقع به یک شکل شباهت زیادی به فوتبال ما دارند اما تمام اینها دلیل نمیشود که مقابل عراق موفق نباشیم.
درباره بحرین بگویید. آنها در جام ملتها بد کار نکردند اما به نظر میرسد فوتبالشان در افت است و تیمشان با گذشته تفاوت زیادی دارد. هر چند یک مربی پرتغالی آوردهاند تا تیم ملیشان را تکانی دهد.
بحرین آنقدر سرمایه انسانی ندارد که خطرناک باشد ضمن اینکه لیگشان هم لیگ مرتبی نیست. از نقطه نظر اقتصادی هم در شرایط خوبی نستند. شما ببینید در قطر، امارات و عربستان بهترین مربیان و بازیکنان خارجی را به خدمت میگیرند اما در بحرین اینطور نیست و در جام خلیج فارس همیشه از آخر اول یا دوم میشوند و نمیتوانند بالا بیایند. خاطرم میآید ما یک بار با بحرین مساوی کردیم که همه گفتند به خاطر عربستان بوده. خوب به خاطر دارم این را. حالا هر چند سال یک دفعه ممکن است با حادثه جلوی بحرین متوقف شویم اما با هر فاکتوری حساب کنید این تیم نمیتواند برای ما مشکلساز باشد.
البته در منامه نتوانستهایم نتایج خوبی بگیریم.
الان فرق میکند. حالا۲۰ سال قبل یک اتفاقی افتاده دلیل نمیشود بعد از ۲۰ سال دوباره تکرار شود. بازیکن و مربی همه عوض شدهاند، از نظر روحی تغییر کردهاند، شرایط نیروی انسانیشان شبیه ۲۰ سال پیش نیست. در واقع این چیزهایی که روی آن انگشت میگذاریم و بر اساس سابقه تاریخی یک بازی درباره حریف نظر میدهیم را بقیه کشورها روی آن انگشت نمیگذارند.
بازی رفت با عراق هم قرار است بعد از ۱۶ سال در خاک این کشور برگزار شود. فکر نمیکنید کار در این بازی سخت شود؟
نه. آن موقع در فوتبال عراق احمد راضی بهعنوان یکی از بهترین مهاجمان بود. بازیکنان دیگری مثل احمد سعید، عدنان، رعد حمودی، اسماعیل حلاوی هم جزو نفرات اثرگذار بودند اما عراق دیگر آن نیروی انسانی را ندارد. حتی بازیکنانی مثل یونس محمود هم دیگر نیستند.
البته پدیدههایی مثل مهند علی را رو کردهاند.
بله هافبکهایی که در فوتبال خودمان حضور دارند هم در این حد هستند. آنها تیم متشکل و بازیکنان باتعصبی هستند و فوتبالشان از هر نظر به ما شباهت دارد.
نگفتید بازی در بصره میتواند برای تیم ما مشکلساز باشد یا نه؟
بازی در هر شرایطی حتی در داخل خانه مقابل عراق میتوان مشکلساز باشد چه رسد به بازی در این کشور.
بگذریم. هفته قبل میخواستیم درباره جلسه ویلموتس با مربیان تیمهای ملی درباره فلسفه مشترک فوتبال این تیمها صحبت کنیم. نظرتان در این باره چیست؟ آیا زمان شما هم چنین کاری صورت میگرفت؟ آیا اصلا این کار شدنی است؟
میشود انجامش داد. خود ما در فدراسیون زمان خودمان با مربیان شهرستانها در تماس بودیم و همان نیرو و قدرت تیم ملی را منتقل کرده بودیم به این تیمها. در واقع مدام با مربیان تماس داشتیم و مکاتبه میکردیم آن هم با امکانات آن موقع. الان هم ویلموتس کار مفیدی کرده.
حداقل اینکه از نقطه نظر روحی مربیان تیمهای پایه ما قدرت خودشان را باور کردهاند و خودشان را در حدی میبینند که سرمربی تیم ملی با آنها صحبت میکند، آموزش میدهد یا حتی روش بازی تیم ملی را به آنها دیکته میکند تا همه با یک روش بازی کنند. این باعث میشود وقتی بازیکنی از تیم امید به تیم ملی راه یافت با روش بازی تیم ملی آشناست و دیگر این مسائل نمیتواند مشکلساز باشد. این فکر بسیار بسیار خوبی بوده و میتواند اثرگذار باشد. الان سرمربی جدید هم با تماشاگران و هم با رسانههای گروهی ارتباط خوبی ایجاد کرده و یک نیروی کمک کننده است.
فکر میکنید با وجود انتخاب مربیان تیمهای ملی، این انسجام و اتحاد در فلسفه تیمهای ملی شدنی است؟ یعنی سلیقه و نظر خود مربیان تیمهای دیگر نباید لحاظ شود؟
به عرضتان برسانم این اجباری نیست و میتواند اختیاری باشد. یعنی اگر ارتباطی بین سرمربی تیم نوجوانان و تیم ملی ایجاد میشود باید از آن دید نگاهش کنیم که آن مربی میتواند با روش تیم ملی بازی کند و با شرایط خصوصی تیمش آشناست. ایشان مباحثش را به صورت تئوریک میگوید و همین ارتباط به مربی نوجوانان قوت قلب میدهد. من مربی تیم نوجوانان هم میدانم کارم را زیر نظر و کنترل دارند.
این ارتباط خوبی است که از نظر روانی هم خوب است اما هیچ اجباری در آن نیست. من بهعنوان سرمربی تیم ملی یک جلسه تئوری صحبت کردم اما من بهعنوان سرمربی تیم نوجوانان مدام در اردو هستم و با تیمم زندگی میکنم و شرایط جلسه آنالیز فرق میکند. با این حال اما از این نظر که ارتباط برقرار میشود هیچ اشکالی ندارد.