حمید گودرزی میگوید زمانی آقای شریفینیا را رئیس تمام باندهای سینمایی معرفی میکردند، اما با گذر زمان میبینیم که مشکل ما آقای شریفینیا نبود، بلکه تمام معضلات در نگرش و تفکر ما شکل گرفته است. او همچنین به حذف عادل فردوسیپور و رضا گلزار واکنش نشان داد.
«مسافری از هند» با بازی شیلا خداداد و حمید گودرزی در سال ۱۳۸۱ از تلویزیون پخش شد و ۹۶ درصد مخاطبان را به خود جذب کرد تا یکی از سریالهای محبوب رسانه ملی لقب بگیرد. گودرزی نیز یکی از بازیگران پرکار دهه ۸۰ سینما و تلویزیون لقب گرفت، اما این پرکاری و حضور مستمر مقطعی بود و چند سالی است که گودرزی کمکار شده و حضور چشمگیری از او در سینما و تلویزیون مشاهده نمیکنیم. حمید گودرزی، درباره فساد در سینما، محمدرضا گلزار و تلویزیون موضوعاتی را مطرح کرده است که در ادامه میخوانید:
همواره مخاطبان عام که قشر عظیمی از جامعه نیز هستند، تلویزیون، سینما و حوزههای فرهنگی را با جدیت دنبال میکنند. حمید گودرزی سالهای زیادی است که در حوزه فرهنگ و به خصوص تلویزیون فعالیت میکند. آخرین اثر نمایشی شما در این حوزه در برنامه «برنده باش» و فیلم سینمایی «نیوکاسل» در ذهن مخاطبان نقش بسته است. این چندگانگی و تضاد حضور از سوی حمید گودرزی چه پیامی را به مخاطب ارسال میکند؟ فکر نمیکنید کمی این بیثباتی در یک حوزه واحد آسیبزننده است؟
برایم فرقی نمیکند. تمام سعی من این است که در هر فیلم، سریال یا مسابقهای که حضور پیدا میکنم، مخاطب را شگفتزده کنم و ماحصل کارم مورد پسند عام قرار گیرد. من تضادی نمیبینم. یک هنرمند باید در هر حوزهای که فعالیت میکند، رسالت شخصی و اجتماعی خود را به گونهای که مقبول جامعه و شخص است ابراز کند.
به هر حال شما هنرپیشه نامآشنایی در تلویزیون و سینمای ایران هستید. اما با توجه به اتفاقاتی که در چند سال اخیر رخ داده، حضور افرادی شبیه به حمید گودرزی در سینما کمرنگ شده است. آیا شما هم به شکلگیری یک مافیا یا بهتر بگویم دورهمی محدود در سینما معتقدید؟ بسیاری از بازیگران باسابقه و بااستعداد امروز خانهنشین شدهاند و فقط چند نفری برای بسیاری از نقشها انتخاب میشوند و بازی میکنند. آیا این پروسه را میتوان افول و فساد سینمای ایران تلقی کرد؟
به مطلب مهم و قابل تاملی اشاره کردید. یادتان میآید زمانی آقای شریفینیا را رئیس تمام باندهای سینمایی معرفی میکردند؟ اما با گذر زمان میبینیم که مشکل ما آقای شریفینیا نبود، بلکه تمام معضلات در نگرش و تفکر ما شکل گرفته است. امروز هم همان اتفاق رخ داده است. تعدادی بازیگر هستند که در همه فیلمها حضور پیدا میکنند و تعیین میکنند که چه کسی در کجا و در چه اثری حضور یابد. معضل این افراد نیستند، اما راهحل قطعاً مردم هستند، که مطالبهگر باشند و بابت آسیبها در حوزه فرهنگ سوال بپرسند و چرایی موضوعات را پیگیر شوند. این روزها همه چیز در همه جا بر اساس رابطه شکل میگیرد.
یعنی نقشها بر اساس تجربه و تخصص انتخاب نمیشوند؟
بله، متاسفانه همینطور است. به نظرم خیلی نمیشود کاری برایش انجام داد.
بازیگرانی در سینما حضور دارند که روزانه بین پنج تا ۱۰ فیلمنامه میخوانند، که عملاً نمیتوانند بیشتر از یکی دو فیلمنامه انتخاب کنند و بسیاری از این نمایشنامهها میسوزند و قصههای بکر کارگردانان جوان، به دلیل اینکه فلانی یا شخص خاص دیگری در آن نمیتواند بازی کند، ساخته نمیشود. دلیل اصلی آن هم فشار سرمایهگذار برای حضور آن چند نفر خاص است. شما با این پدیده در ارتباط هستید؟
اجازه بدهید به صورت دقیق جواب شما را بدهم. خوشبختانه طی یک ماه گذشته بیشتر تولیدات چند سال اخیر سینمای ایران را در خانه مشاهده کردم. جالب است تمامی فیلمها حالشان بد است یا در حال نمایش حال بد و معضلات جامعه هستند. یأس، تلخی و ناامیدی در کنار قهرمانپروری در یک اثر اشکالی ندارد و حتی گام گذاشتن در اجرای ژانری تخصصی در سینماست. اما ما اینجا فقط خودزنی میکنیم؛ یعنی هم کاراکتر را از بین میبریم و هم مردم و جامعه را. میتوانم موضوعات مطرحشده را با استدلال بیان کنم. چرا در حال رواج سینمای ناله هستیم؟ آیا جامعه ما چنین چیزی طلب میکند یا خوراک ما سینماگران برای مردم این ژانر است؟ این نشان میدهد شاید بخشی از جامعه ما فیلمهایی به همین شکل میطلبد. خب، نتیجه میگیریم فقط چند نفر هستند که میتوانند در این ژانر بازی کنند. همین چند بازیگری که پرخاش میکنند و با ناله مردم را همراه میکنند. هرچه فیلمها تلختر، جایزههایش هم بیشتر.
یعنی تفاوت زیادی با سینمای روز دنیا داریم؟
بله قطعاً. سینما یعنی کارخانه رویاسازی و روایت سالم و مستند از دنیایی واقعی. به سینمای آمریکا نگاه کنید، همه فیلمها و کارتونهایشان قهرمان دارند، اما در سینمای ایران قهرمانی نداریم. فیلمها دیگر قهرمانمحور نیستند. در سینمای روز دنیا در هر ژانری، چه ترسناک چه کمدی و چه باقی ژانرها، نقطه تحول و شخصیت تاثیرگذار و آموزنده حضور پررنگی دارد.
در این مقطع زمانی دوست دارید چه نقشی را بازی کنید یا در چه اقتباسی از ادبیات دنیا یا کاراکتر خاصی قرار بگیرید؟ نظامبندی ذهن شما به چه حوزهای بیشتر معطوف است؟ سینما؟ تلویزیون؟ یا اینکه فرقی نمیکند؟ به طور کلی دغدغه امروز شما چیست؟
دغدغه من این است که سعی کنم فیلمهایی بازی کنم که فروش خیلی خوبی داشته باشند و موردپسند مردم قرار بگیرند. شخصاً ژانر ناله را دوست ندارم، ولی این بدان معنا نیست که اگر پیشنهاد داشته باشم، بازی نمیکنم. متاسفانه امروز در سینمای ما دو ژانر بیشتر وجود ندارد: فیلمهای ناله و کمدیهای سخیف. سوال این است که فیلمهای خوب چه تعداد در سال ساخته میشود؟ از کجا معلوم درِ خانه مرا بزنند؟ پس شما مجبور میشوید به سمت کمدیهای سخیف بروید. در این صورت دو اتفاق میافتد: یا بازی میکنید یا مثل من سعی میکنید دیگر بازی نکنید. به همین خاطر است که بعضی از دوستان کمکار میشوند و….
به عنوان آخرین سوال؛ «برنده باش» با مردم ارتباط خوبی برقرار کرد. همینطور رقابت شما با آقای گلزار. فکر میکنید قطع شدن این برنامه و نمایش ندادن آن عدهای از مخاطبان را گیج نکرد؟ فکر نمیکنید رقابت با چنین سوپراستاری بسیار سخت بود؟
طبیعتاً از ابتدا میدانستم رضا سوپراستار است و پرطرفدار و رقابت با او معنایی ندارد. منتها در شبکه پنج هم این مسابقه ساخته شده بود، و مجری دیگری داشت، بعد به من پیشنهاد شد. دیدم بد نیست با توجه به اینکه «برنده باش» در شبکه ۳ پخش میشود، من هم در شبکه دیگری این کار را انجام دهم. تلویزیون را مثل یک سبد میوه میبینم که ما باید میوههای متنوعهای در آن بگذاریم. هر چقدر از این میوههای سبد کم کنیم، نهایتاً مهمانها از اطراف این سبد کنار میروند و دنبال سبدی میروند که تنوع بیشتری داشته باشد.
منظورتان حذف عادل فردوسیپور، رامبد جوان و… است؟
بله دقیقاً. هیچوقت هم نفهمیدم چرا این دوستان از تلویزیون حذف شدند. برنامههای فردوسیپور، رضا رشیدپور و «خندوانه» رامبد یا «دورهمی» مهران مدیری مانند همان میوههای تلویزیون بودند که امروز دیگر در این سبد حضور ندارند. امروز میبینیم که سبد بسیار خالی است و تقریباً میوه قابل توجهی در آن وجود ندارد.