مجموعه تلویزیونی «بوی باران» در میان امواج انتقاداتی که از سوی مخاطبان ارائه شده بود، به آخر پخش رسید.
مواردی که در سریال بوی باران که در ابتدا در قالب طرح ۵۰ قسمتی تصویب شده، متشکل از چند خط داستانی جداگانه است که فارغ از اشکالات ساختاری برای افزایش قسمتهای این سریال به بیش از ۷۵ قسمت، دستاویز قرار گرفته است. خطوط داستانی با محتوای غربی که تلاش میکند تا فضای حاکم بر فیلم و سریالهای امریکایی را شکل دهد. آنچه در این سریال دیده میشود، نمایشی سرشار از یأس و ناامیدی، فساد اخلاقی و اداری، فقر و بدبختی جامعه ایرانی است که در چهل سالگی انقلاب اسلامی، کشور را فراگرفته کرده است.
ناگفته نماند گرتهبرداری از الگوهای آمریکایی کارتل های قاچاق مواد مخدر که در سریالهایی مانند بیباک (Daredevil,۲۰۱۵) معرفی شده، به وضوح در این سریال دیده میشود. سریالی که در آن ویلسون فیسک رئیس باند قاچاقی است که خود را نگران آینده شهر معرفی میکند و میخواهد با احراز جایگاهی رسمی به فعالیتهای غیرقانونی ادامه دهد. کاراکتر مهندس از نظر گریم ظاهری و فعالیتش در باند قاچاق مواد گرفته تا سکانسهای ارتباط مهندس از داخل زندان با نیروهایش، تمرد باندهای دیگر در نبود مهندس و … شبیه شخصیت ویلسون فیسک رئیس باند قاچاق در سریال بیباک است با این تفاوت که برای فرار از کپی عین به عین، نمایش نگرانی برای مردم و شهر را که ویلسون فیسک برای دستیابی به جایگاهی رسمی برای انجام فعالیتهای غیرقانونی خود به راه میانداخت، در سریال بوی باران از طریق دکتر( معاون وزیر و عموی سهیل) پیش میرود.
در مجموع پارههای گوناگونِ داستان بوی باران از فیلم وسریالهای آمریکایی اخذ و به شکلی ناشیانه به هم پیوند داده شده است.لذا از نظر محتوایی نیز فضای سریال، مناسبات و رفتار شخصیتها، حوادث، نقش دستگاههای دولتی و قضایی و انتظامی و… بیشتر آمریکایی است تا ایرانی.
اثری که نمایش عریان فساد و بیقانونی و قاچاق و جرم و جنایت و دروغ و فریبکاری و فروپاشی خانواده و… در شبکه یک برای خانوادههای ایرانی است.
سیاهنمایی
تصویری که این سریال از جامعه ایران ۴۰ سال پس از انقلاب اسلامی به بیننده میدهد جامعهای سرشار از تضاد طبقاتی، خانوادههای متلاشی، فساد اداری و تجارت مواد مخدر، فساداخلاقی متصدیان مشاغل حساس، فقدان ایمان و اعتقادات مذهبی است که با اهداف و سیاستهای رسانههای معاند هماهنگ است.
تضاد طبقاتی
آنچه در مناسبات مردم در این سریال دیده میشود بدبختی و تاریکی است و اثری از امید، ایمان، توکل، انگیزه، نشاط، ابتکار عمل و استحکام خانواده دیده نمیشود. مردمی که در این سریال به نمایش گذاشته میشوند، اکثرا یا از طبقه ضعیف کارگرند (مانند کارگران کارخانه بازیافت، خانواده ترانه، کارتن خوابان و …) یا از قشر غنی (مانند خانواده سهیل، مهندس و دارو دستهاش، خانواده شهاب و …) که همگی دارای نقاط تاریکی در زندگی خود هستند. فقرا همگی بدبخت و عاجزند و یا مانند زن معتاد نوزادشان را میفروشند (قسمت ۲ دقیقه ۱۰) یا مانند فرشته، فریبا و پیمان در جستجوی انتقام از قشر غنی هستند و فقر را توجیه انجام کارهای خلافشان میدانند.
خانوادههای متلاشی
خانواده ستوده: سیمین- سیاوش- شهاب- شادی و خانم جان. سیمین و سیاوش بر سر اختلافی که با هم دارند (و معلوم نیست چیست) ده سال است دور از هم زندگی میکنند. سیمین به دروغ میگوید بچه را سقط کرده و با همدستی خانم جان حاملگی و تولد شادی( دخترش که سندروم داون دارد) را از سیاوش پنهان کرده (معلوم نیست چطور) و او را به مرکز نگهداری از کودکان معلول سپرده است. تا جایی که سیاوش موضوع را میفهمد. شهاب نیز معتاد و دارای معایب اخلاقی و رفتاری فراوان است.
خانواده ناصری: پدر و مادر، ترانه، پیمان، نغمه. خانوادهای که به دلیل تنگدستی همیشه مشغول غر زدن و ناشکری هستند. پیمان دور از چشم خانواده اش معتاد است و نغمه همیشه خانواده اش را در شأن خود نمیداند و پدر کارگرش را از دوستانش مخفی می کند. ترانه نیز مدام مشغول دروغ و پنهان کاری است.
بازپرس رستگار و وکیل زارع: زوجی که از یکدیگر جدا شدهاند و دائم با هم کل کل میکنند.
خانواده مهندس ( قاچاقچی مواد مخدر): مهندس و مرجان. مرجان از زمانی که فهمیده مادرش توسط پدرش کشته شده قصد دارد از پدرش انتقام بگیرد و در نهایت او را به پلیس لو میدهد. او برای گرفتن جای پدرش، دستور قتل عمویش را صادر میکند.
فریبا (کارگر کارخانه): پول و بچههایش را در جریان مهاجرت غیرقانونی از دست داده و انسانیت در او مرده است. او با باج خواهی کار خود را پیش میبرد و با پیش کشیدن حرف بچههایش دزدیها و باجگیریهایش را توجیه میکند.( قسمت ۳۳، دقیقه ۱۵)
سمیه و برهان (کارگران کارخانه): شوهر افغانی سمیه آن ها را ول کرده و رفته.
ناجیه (کارگر کارخانه) و حکمت: شوهر ناجیه مفقود شده و او به صورت غیرقانونی در ایران زندگی میکند.
آرمان: پدرش اعدام شده و او در کار توزیع مواد مخدر است.
لابی برای انتصاب دولتی سهیل توسط عموی سهیل و پدرش، با توجیه شایستگی او و ترغیب او به گرفتن پست. دکتر( عموی سهیل): مگه کسی از کارمندی ساده به جایی می رسه؟!( قسمت ۱۴، دقیقه ۳۹)
ارائه تصویر مخدوش از دستگاهها و مدیران منتسب به نظام
دکتر(با اشاره به تماس گیرنده ، به سهیل): میدونی اینا کیاند زنگ میزنند؟ فک و فامیل مدیر قبلی که میخواستن نماینده بشه همه به نون و نوا برسند… تو سیاست ظاهر مهمه…..( قسمت ۲۴، دقیقه ۱۴)
سهیل: فکر میکردم تو اون شرکت مهندسی کار میکنم ولی هر قسمتش دست یه تیمه!( قسمت ۲۴، دقیقه ۱۶)
خطاب قرار دادن بازپرس توسط وکیل: شما همیشه دیر میایید سر کار. شما اربابید، ما رعیت. (با طعنه) آخه اون دنیا باید جوابگوی وقتای تلف شده مون باشیم. ( قسمت ۵، دقیقه۸)
دست داشتن عموی سهیل در قاچاق مواد مخدر ( باند مهندس)، ( قسمت۵۱ ، دقیقه۳۲ و ۳۹)
نمایش عامدانه عکس امام خمینی(ره) و رهبری در صحنه ابلاغ حکم اعدام ناحق به پیمان در زندان (قسمت ۲۲، دقیقه۵)
همدستی پزشک قانونی پرونده فرشته با مرجان.( قسمتهای ۲۱ و ۲۲)
تشتت اخلاقی افراد در مشاغل گوناگون
پزشک( ترانه): با دادن داروی خواب آور به خانم جان او را خواب میکند و به دنبال مقاصد خود میرود. (قسمت های ۱۰، ۱۴، ۲۲) و مدام به دیگران دروغ میگوید. به خانواده و سهیل میگوید بیمارستان کار دارم و به سیمین میگوید نامزدم اومده باید برم برای کارای عروسی.( قسمت های مختلف از جمله قسمت ۸ دقیقه ۲۷، قسمت ۱۰ و ..)
پزشک و استاد ترانه(خانم دکتر سماواتی) با موبایل مشغول است و با تشخیص اشتباه زن بارداری را به کشتن میدهد. (قسمت ۲۳، دقیقه ۲۱)
بازپرس (رستگار): بدون شایستگی و با اشکالات زیادی در کار قضاییاش مانند یک آماتور به پرونده رسیدگی میکند و دائم با همسر سابقش کل کل میکند.
وکیل( زارع): با ادبیات نامناسب وکلا و خانمها به همه جا، از جمله قهوه خانه( قسمت ۲۷، دقیقه ۳۵) سرک میکشد و حریم را با همسر سابقش رعایت نمیکند.
مدیر مدرسه (سیمین): خشن است و با دروغ و پنهان کاری روی کارهای خودش و شهاب سرپوش میگذارد.
معاون وزارتخانه (عموی سهیل): اهل لابی گری و دست داشتن در قاچاق مواد مخدر
نویسنده (مادر سهیل): فضول و خاله زنک و طعنه زن به اطرافیان و دارای رفتارهای تحقیر کننده دیگران.
پنهان کاری و دروغ در رفتار و گفتار همه کاراکترها از ترانه( پزشک) و بازپرس و وکیل تا پیمان و سیمین( مدیر مدرسه)، عموی سهیل( مدیران ارشد منتسب به نظام) و کارگران طوری طراحی شده که گویی وجه بلامنازع هویت ایرانیان است.
حضور ناتوان و کمرنگ پلیس و قوه قضائیه
حضور ناتوان و کمرنگ پلیس و قوه قضائیه(دستگاه های اساسی نظام) و نمایش عملکرد مخدوش این دو ارگان حساس. پلیسی که آنقدر ناتوان است که ترانه خودسر اقدام به پیگیری پرونده برادرش میکند.
ترانه: به قانون اهمیت نمیدم، برادرم قاتل نیست.(قسمت۴) پلیسی که جای برهان را نمیتواند پیدا کند، اما شهرام و پرویز به راحتی او را پیدا میکند.( قسمت۴۲)
همچنین باید گفت مشکل خانوادگی بازپرس و وکیل، همچنین خصومت شخصی وکیل به دلیل ظلمی که خانواده ستوده به خواهر زاده اش کرده اند، روی حل معما سایه می اندازد.
شخصیتپردازی
رفتار اصولی و گفتار پرمغز برای شخصیتهای منفی (مانند مهندس) منظور شده است و رفتار احمقانه و غیرحرفهای برای مدیران منتسب به نظام (مانند بازپرس رستگار و بحثهای خاله زنکیاش با خانم زارع، همسر سابقش)
مهندس (خطاب به شهاب و آرمان): میدونین از کدوم اخلاقتون بدم میاد؟ از اینکه هیچ اصولی تو زندگیتون ندارید. عجله میکنید. نمیخواهید پله پله بالا برید.( قسمت۳، دقیقه ۳۲)
پنهان کاری و دروغ در رفتار و گفتار همه کاراکترها از ترانه و بازپرس و وکیل تا پیمان و سیمین و کارگران طوری طراحی شده که گویی وجه بلامنازع هویت ایرانیان است.
ترویج خشونت
ضرب و شتم فرشته توسط آرمان( قسمت ۱۹)
ضرب و شتم شهاب و آرمان توسط مهندس( قسمت ۲)
زنده به گور کردن شهاب توسط عمال مهندس( قسمت ۱۱)
زیر گرفتن ترانه توسط آرمان( قسمت ۳۷، دقیقه ۲۲)
بریدن انگشت شهاب توسط مهندس( قسمت۳۷، دقیقه ۲۹)
اقدام به قتل برهان توسط شهرام( قسمت ۴۰، دقیقه ۳۲)
سوزاندن یک جسد به جای فرشته ( پایان قسمت اول)
دومینوی قتل پزشک قانونی، فریبا، برهان و سهیل(قسمت۴۱و۴۲به ویژه مقارن با اعیاد ذیحجه)، قتل عموی سهیل و جانشین مهندس (قسمت۵۵، دقیقه۳۱) و خشونت خانگی سیمین با خدمتکاران خانه از جمله مصادیق خشونت در این سریال است که پخش آن در شبکه ملی و در ساعت پرمخاطبی که خانوادهها به امید آرامش پس از یک روز فعالیت پای تلویزیون مینشینند، مسبب ایجاد تشنج در فضای خانوادههاست.
خلأ ایمان و اعتقادات
خلأ جدی پرورش مذهبی اکثر کاراکترها (از جمله شهاب، پیمان، فرشته و…) و فقدان اثر لقمه حلال در تربیت پیمان نسبت به شهاب و دیگران، خلأ احترام به والدین ( نغمه و فرشته و …)، توکل نداشتن به خداوند در وقوع مصیبت (خانواده ترانه) و … از جمله مواردی است که میتوانست فاصله بین زیست و جهان بینی مؤمنانه و غیرمومنانه را نشان دهد. حال آنکه همه کاراکترها یک دست، بدون نشانهای از جهان بینی اعتقادی مؤثر بر رفتار و گفتار سبک زندگی به تصویر کشیده میشوند.
– خلأ و غیابِ جدی نهادهای مذهبی مانند مسجد و روحانی که جزء لاینفک زندگی ایرانی و اسلامی است.
نماز خواندن هم فقط توسط خانم جان، بعضا مادر ترانه و سهیل دیده میشود که اثری چندان بر مخاطب ندارد.
– تبلیغ اخلاقِ عرفی: رفتار سیاوش با کارگران و دستگیری از فقرا (قسمت ۱ ، دقیقه ۴۰ ، و …) و سپردن نوزاد بدسرپرست به بهزیستی در مقابل پرداخت مبلغی به مادر معتادش (قسمت ۲، دقیقه ۶) بدون ارجاع دینی در مخاطب به پرورش این باور دامن میزند که وقتی بدون دین میتوان خوب بود، چه نیازی به دین هست؟
– شخصیتهای این سریال اغلب مشکلات را ناشی از تقدیر الهی میدانند:
سیمین درباره کتک خوردن شهاب از پسر کارگر میگوید: تو دعوا یکی یکی رو هل میده یکی سرش می خوره جایی میمیره.دعوا شروعش با آدمه ختمش با خدا ( قسمت۱۸، دقیقه۲۳)
سیمین: اگر شهاب تقدیر من نبود گرفتار این نبودم که هر چی هست تقصیر منم هست. (قسمت۳۵، دقیقه۳۹)
خانم جان درباره بچهدار نشدنش: مال مارو خدا نذاشت، شوهرم مرد.( قسمت ۱۴، دقیقه ۱۶)
بیان الکن شبهات شرعی یا بیان بی پرده احکام شرعی نامناسب در رسانه
– عدم استدلال مناسب در پاسخ به شبهات جامعه در مسأله حجاب که در مورد تقاضای سهیل برای چادری شدن ترانه از او مطرح میکند.( قسمت ۲۵) در نهایت نیز پس از قتل سهیل، ترانه فقط به دلایل احساسی چادری می شود که نه مخاطب با او همذات پنداری میکند و نه قانع میشود.
– عدم رعایت حریم شرعی بین ترانه و سهیل که بدون رابطه زوجیت مانند یک زوج شرعی با هم رفتار میکنند و نیز رستگار و زارع که طلاق گرفتهاند و ارتباط و همجواری آنان، کل کلهایی که بین آن ها رد و بدل میشود و رویه عاطفی و احساسی که رستگار در برخورد با همسر سابقش پیش میگیرد، مفسده آمیز است (قسمت۱۷، دقیقه ۳۷)
– بیان بارداری ترانه در دوره نامزدی و عقد و قبل از رفتن به خانه شوهر، حریم شکنی در رسانه تلقی می شود. ( قسمت ۴۵، دقیقه ۱۳)
– فشار خانواده ترانه یا حمایت خانواده سهیل از سقط جنین توسط ترانه، حتی با رعایت چارچوب شرعی، مصداق حریم شکنی و ترویج است.کما اینکه خواهر ترانه میگوید این کار گناه است و نباید ترانه را اذیت کنند یا دکتر سماواتی و روحانی امام زاده که او را دعوت به صبر میکنند.(قسمت۴۶، دقایق ۲۲و۴۰و قسمت ۴۷، دقایق ۱۲ و ۲۴)
– ماجرای ازدواج شرعی سیاوش و ناجیه در حالی که شوهر ناجیه زنده بوده و فقط خبری از او در دسترس نبوده و در زمره مفقودین قرار داشته و نیز پس از پیدا شدن شوهر ناجیه چه حکم شرعی دارد؟( قسمت۳۳ و ۴۱)
-صحبت درباره رنگ موی زنانه در آرایشگاه حداقل برای مخاطبان مرد نامناسب است.( قسمت ۱۱، دقیقه۲۸)
-فرق آرایش و گریم در سریال مشخص نیست. از چهره آرایش کرده فرشته با لباس عروس که روی دیوار خانه شهاب نصب است و بارها در قاب تصویر دیده میشود، گرفته تا چهره شخصیتهای زن که همه آرایش کردهاند.
ایرادات ساختاری
– سردرگمی ژنریک بین ژانر معمایی، جنایی ودرام اجتماعی در کار مشهود است.
– خط اصلی و خطوط فرعی فاقد کشش لازم برای ۷۵ قسمت است و خطوط قصه بدون چفت و بست درست سرهم بندی شده اند و فاقد عنصر پیش برندگی هستند.
– شخصیت پردازی: آشفته و بدون پیش داستان مناسب برای شخصیت هاست ( مانند آشنایی سهیل و ترانه یا مشکل اساسی سیمین و سیاوش که به جدایی ده ساله آن ها انجامیده) و در رفتار و گفتگوها اثری از شخصیت پردازی دیده نمیشود. مثلا خاطره نویسی در شخصیت و رفتار دختر لاتی مانند فرشته نیست و نویسنده به میل خود از این ابزار استفاده کرده تا قصه فرشته را روایت کند و نه به اقتضای داستانی. حتی نریشنی که فرشته می خواند با مدل حرف زدن او در طول سریال فرق دارد.( قسمت ۷، دقیقه ۲۵)
– حوادث قصه فاقد روابط علی و منطقی و آکنده از حفره هایی است که از نامتناسب بودن حوادث نشأت می گیرد. تا جایی که این حس به مخاطب منتقل می شود که هر کدام از نویسندگان بدون اینکه سرپرست نگارش نوشته ها را بر اساس پیرنگ اصلی یکدست نموده باشد، قسمت های خود را برای تولید به کارگردان تحویل داده اند.
– قهرمان داستان( ترانه) با انجام رفتار های نادرست حرفه ای و اخلاقی، از این شاخه به آن شاخه می پرد و مبارزه خود را به انتها نمی رساند. در حالی که با قتل سهیل او می بایست بیشتر از نجات برادرش از زندان، برای پیگیری قاتل سهیل انگیزه داشته باشد، ترانه به حاشیه می رود و موتور قصه قهرمان از حرکت می ایستد. از منظر محتوایی نیز قهرمانی که به جای مراجعه به قاون، به سبک فیلمفارسی خودسرانه راه بیفتد تا احقاق حق کند، مناسب جامعه نیست.
– دیالوگ نویسی: دیالوگ ها فاقد ویژگیِ چند صدایی است و به جز فرشته، از کارگر و معلم گرفته تا قاچاقچی و پلیس، همگی یک جور حرف می زنند. همچنین چنانچه پیشتر گفته شد دیالوگ ها چندان در خدمت پیشبردِ داستان یا ارائه اطلاعات درباره شخصیت ها نیست و بیشتر با اراده نویسنده شکل می گیرد و نه به ضرورتِ داستان.
جمعبندی:
سریال «بوی باران» از نظر ساختاری و محتوایی به شدت متاثر از فیلم ها و سریالهای غربی است و به دلیل ضعفها و ایرادات ساختاری بیشتر از عناصری چون خشونت، درگیری، قتل، جنایت، قاچاق، اختلافات و کشمکشهای خانوادگی به عنوان عامل جذب مخاطب بهره میگیرد. نتیجه این راهبردِ جذب مخاطب به سبک غربی ترویج جلوههای گوناگون خشونت و فساد در رسانه ملی و نیز ارائه تصویری سیاه و نومید کننده از فضای جامعه و در نهایت القاء ناکارآمدی و انحطاطِ نظام اسلامی در چهلمین سال انقلاب اسلامی است. بیاعتنایی مسئولان سازمان صدا وسیما به انتقادات گسترده رسانهها و چهرههای دلسوز و انقلابی و اصرار بر ادامه پخش سریال با توجیهات تکراری «پرمخاطب بودن» و «هزینه سنگین تولید» تاسف برانگیز است.
بی تردید تولید و پخش پیاپی سریالهای مخرب فرهنگ جامعه و سبک زندگی اسلامی و ایرانی و نیز اصول و ارزشها وباورهای دینی و انقلابی از سیما (آن هم در اوج جنگ نرم و تلاشهای دشمن برای نفوذ فرهنگی) نکته مهمی است که بیش از این باید مورد توجه مسئولان صدا و سیما قرار بگیرد.