بیش از ۵۰۰ نفر گرمای ۵۰ درجه بیابانهای بم را با لباس، گریم و تجهیزات خاص سینمایی تحمل کردند تا فیلم رستاخیز بالاخره روزی در سینماها اکران شود، اما از یک جایی به بعد انگار بخت فیلم به شکل مبهمی بسته شد تا همین امروز. بهادر زمانی هم جزو همین افراد بود؛ بازیگری که نقش حضرت ابوالفضل را بازی کرده بود و از آن زمان تا به حال، تمام دعواها سر حذف و حضور او بوده است؛ بازیگر جوانی که البته کارگردانی سینما خوانده و به قول خودش هیچوقت تمایلی برای بازیگری نداشته، اما بهطور اتفاقی سر از این پروژه درآورده و بعد بهترین سالهای کاری خود را از دست داده است. او حالا به «شهروند» میگوید که نهتنها او که شاید بسیاری از همکارانش سعی میکنند «رستاخیز» را فراموش کنند: «شخصیتهایی که با فیلم مخالفت میکردند در مواجهه با من، مرا در آغوش میگرفتند و گریه میکردند، در صورتی که فکر میکردم وقتی مخالفت کردهاند احتمالا کارشان با من به برخورد فیزیکی کشیده میشود.»
فکر میکنم باید برای یک بازیگر خیلی سخت باشد که فیلمی را بازی کند و بعد اکران آن اینطور با مشکل مواجه شود. حالا که تقریبا پنج سال از زمان توقیف فیلم گذشته، چه حس و نگاهی به ماجرا دارید؟
همانطور که گفتید، سخت است. آدم گاهی نمیداند باید دوست داشته باشد کاری اکران شود یا نه، چون چیزهایی را در جامعه میبینید و احتمال میدهید فیلمی تأثیر منفی داشته باشد، اما از سوی دیگر میبینید زحمت سنگینی برای کار کشیده شده و حیف است که در صندوق خاک بخورد. نهتنها من که شاید خیلی از همکارانم سعی کردیم این کار را فراموش کنیم. مدام درباره آن میپرسند و یادآوری میشود، اما خودمان آن را فراموش کردهایم.
شاید دردناکی آن دقیقا همین جا باشد.
البته تا چندسال قبل خیلی دردناک بود. الان ۱۰ سال از ساخت آن میگذرد. شما تا زمانی برای نگهداشتن چیزی تلاش میکنی، اما وقتی زمان آن میگذرد، دیگر آنقدر پررنگ نیست. بههرحال اگر فیلم همان زمان به ثمر مینشست در سرنوشت همه ما تأثیر میگذاشت، اما این اتفاق نیفتاد. حالا هم اگر اکران شود شاید آن تاثیری که آن زمان تصور میرفت را نداشته باشد، چون سینما صنعت است و با پیشرفت تکنولوژی خیلی مسائل تغییر میکند. رستاخیز با بضاعت تکنولوژی ۱۰ سال قبل ساخته شد و در آن زمان از خیلی فیلمهای درجه یک بهتر بود اما شاید الان دیگر آن جذابیت بصری را نداشته باشد.
زمانی که کار را شروع کردید، فکر میکردید با چنین سرنوشتی روبهرو شود؟
اصلا، آنقدر ما را مطمئن کرده بودند- از این جهت که همه تاییدیههای لازم را گرفتهاند- که ما اصلا به این موضوع فکر نمیکردیم و فقط به دنبال این بودیم که کار به بهترین نحو انجام شود.
یک توقیف پر ابهام
«رستاخیز» سال ۹۲ در سی و دومین جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد اما اکران آن در سال ۹۴ تنها ساعتی پس از شروع، به دلیل مخالفت برخی مراجع و علما به پایین کشیده شد، درحالیکه برای کسب پروانه نمایش بیش از ۵۰ نمایش خصوصی برای مسئولان، روحانیون، اساتید دانشگاه و اقشار مختلف ترتیب داده شده بود. تاکنون هیچکدام از رایزنیها و نامهنگاریها برای رفع توقیف فیلم جواب نداده است. البته اظهارنظرهایی درباره اینکه «با ایجاد هاله نور روی چهره حضرت ابوالفضل(ع) مشکلی برای اکران نیست» هم وجود داشته است اما سازندگان و کارگردان فیلم نه به آن راضی هستند و نه این کار را به لحاظ فنی ممکن میدانند.
واقعا هیچ خبری از اکران آن یا تلاشهای تازه درباره آن نیست؟
بههرحال هیچ فیلمی پخشنشده نمیماند. بالاخره زمانی با مدلهایی که این روزها فیلمها به دست تماشاگران میرسد، پخش خواهد شد ولی قطعا تهیهکننده تفکراتی برای بازخورد کار داشته است و تا شرایط جوابگو بودن برای هزینههای کار مهیا نشود، از این طریق پخش نخواهد شد. عجیب است که چند وقت قبل گفتند که مجوز پخش بینالمللی کار را دادهاند در صورتی که فیلم در کشور خودمان ممنوع است.
چطور شد که در این نقش مهم و خاص بازی کردید؟
قصه آن طولانی و زمانبر است و از طرفی خلاصه گفتن آن، کیفیت کار را کم میکند. ما همیشه درباره ماورا حرف میزنیم، اما شاید آن را زیاد باور نداریم. مدل ورود من به رستاخیز ماورایی بود. خب، من کارگردانی خواندهام و اساسا علاقه زیادی هم به بازیگری نداشتم. اتفاقی متوجه کار شدم و خیلی غیر ارادی تمایل پیدا کردم برای آن تست بدهم، درحالی که هیچوقت در ذهنم نبود که برای تست بازیگری بروم. کلی گشتم اما دریچه ورود به دفتر سازنده فیلم را پیدا نکردم، بنابراین بیخیال شدم و ماجرا را رها کردم، اما چند وقت بعد دستیار کارگردان را در مراسمی ملاقات کردم. او درباره رستاخیز با من صحبت کرد و بعد از آن فکر کردم چقدر عجیب است که دنبال چیزی میروی اما نمیشود و وقتی آن را رها میکنی، خودش سراغت میآید. از زمانی که به دفتر تماشا رفتم تا قطعی شدن حضورم در فیلم، یک ماه طول کشید. در این یک ماه سختگیریهای سنگینی داشتم و میتوانم بگویم طوفانیترین زمان زندگیام همان یک ماه بود.
برای رسیدن به تاییدیههای نهایی چه کردید؟
ابعاد یک آدم هیچوقت به آن اندازه درشت نیست و من باید به جایی میرسیدم که قدرت بدنی کاراکتر را نشان بدهم، بنابراین ورزش سنگین و تغذیه خاصی داشتم اما در زمان فیلمبرداری به خاطر شرایط کار مجبور بودم ورزش را رها کنم بنابراین کمی لطمه خوردم. شما فکر کنید ۸۸ کیلو وزن داشته باشید و در مدت زمان کمی بخواهید به ۱۰۵ کیلو برسید. ضمن اینکه بازگشتن به وزن قبلی هم سختیهای زیادی دارد که همه با آن آشنا هستند. جز ماجرای ظاهر، سعی کردم تا قبل از شروع فیلمبرداری دورههای مرتبط با بازیگری را بگذرانم. در کل فشردهترین دوره کاری من زمستان ۸۷ تا پاییز سال ۸۸ بود.
بازی در چنین فیلمی چه تاثیری بر زندگی حرفهای شما گذاشت؟
اتفاقی در درون من افتاد و وسواسم برای انتخاب کار بیشتر شد، برای همین پیشنهادهای زیادی را رد کردم تا به چهره کاری که بازی کردهام لطمهای نخورد. اتفاق دیگر در بیرون من افتاد، به این شکل که بعد از توقیف و سر و صداها، خیلی از همکاران از حضور من در فیلمشان نگران شدند چون حساسیتها شوخیبردار نبود. میترسیدند من را انتخاب کنند، همزمان اتفاقاتی برای رستاخیز بیفتد و دامن فیلمشان را بگیرد. البته گفتن نام فیلمها کار درستی نیست، اما در جریان چهار تا پنج پروژه بودم.
عباس فیلم رستاخیز
بعد از توقیف و سر و صداها، خیلی از همکاران از حضور من در فیلمشان نگران شدند چون حساسیتها شوخیبردار نبود.
میترسیدند من را انتخاب کنند، همزمان اتفاقاتی برای رستاخیز بیفتد و دامن فیلمشان را بگیرد
نقشها چطور بود، باز هم مثبت بود یا کمی متفاوتتر؟
البته اینکه بازیگری تنها در یک نقش بازی کند خیلی به بازیگر مرتبط نیست. فیلمسازهای ما برای انتخاب جرأت ریسک ندارند.
بازیگر هم میتواند قبول نکند.
بله، اما نه در کشور ما. بازیگری که مصونیت مالی ندارد، اگر مثل من ۲۰ فیلمنامه را رد کند، بعد بفهمد فیلمی که به خاطرش پیشنهادها را رد کرده اکران نمیشود، خب! خودش میماند و خودش و اینکه از خاطره سینمایی حذف شده است. این درد بزرگتری است.
ظاهرا جز تنهایی لیلا و رستاخیز کار دیگری نداشتید.
البته حالا قرار است در سریال کرگدن آقای کیارش اسدیزاده کار کنم، اما چون در فصل دوم هستم نامم در تبلیغات آن نیامده است. پارسال در فیلم جان لیلی بودم که در جشنواره عمار پربینندهترین فیلم شد. گیت را هم برای گروه هنر و تجربه بازی کردم که بهزودی در جشنوارههای خارجی پخش میشود. یک فیلم هم ساختهام، منتها در سکوت خبری.
چرا در سکوت خبری؟
وقتی میبینید از جریانهای خبری چیزی درنمیآید، ترجیح میدهید در سکوت کار کنید؛ مثلا برای رستاخیز سالهای ۸۹، ۹۰ و ۹۱ هر بار شرکت در جشنواره را خبری کردیم، اما کار به جشنواره نمیرفت. ظاهرا این زمان زود میگذرد اما برای هنرمندی که زمان طلایی خود را گذاشته است، سیاستگذاری خوبی نیست. زمانی که در فیلم رستاخیز بازی کردم ۲۶ سالم بود بنابراین این سالها گلدنتایم من بوده است. وقتی هم که فیلم بیرون آمد، آن سر و صداها پیش آمد.
از واکنشها به حضورتان در فیلم بگویید.
جالب است… شخصیتهایی که با فیلم مخالفت میکردند در مواجهه با من، در آغوشم میگرفتند و گریه میکردند در صورتی که فکر میکردم وقتی مخالفت کردهاند احتمالا کارشان با من به برخورد فیزیکی کشیده میشود.
اصل ماجرا هم بر سر نقش شما بود.
مراجع در اینکه چهره کاراکترهای مذهبی پخش شود، اختلاف نظر داشتند و برخی معتقد بودند که نباید از بازیگر، قدیس ساخته شود. البته در عراق واکنشها اصلا اینطور نبود.
نمایی از فیلم رستاخیزحضرت ابوالفضل(ع) جایگاه ویژهای برای بسیاری از ما دارد و جز مقوله دین، در خاطره ما به شکلی حک شده است. بازی در این نقش چه تاثیری روی شما داشت؟
فیلم توقیف شد شاید گفتن درباره آن صحبت از اعتقاد باشد و من معتقدم که بیرونی کردن درونیات زیاد جذاب نیست، اما دستکم این را فهمیدم؛ همه چیزهایی که در زندگی برای ما پیش میآید و حتی به آن علاقهمند میشویم برای این است که نشان دهد هیچ چیزی خدا نمیشود.
الان از گروه و بهویژه کارگردان اثر خبر دارید؟
هیچ خبری از آنها ندارم.
تجربه کار کردن با احمدرضا درویش کارگردان فیلم رستاخیز بهعنوان یکی از کارگردانان مهم سینمای ایران، چطور بود؟
اگر تاریخچه کاری ایشان را ببینید، متوجه میشوید که کاراکترهای اصلی بیشتر فیلمهایش فقط یکبار با او کار کردهاند. خب، دلیلش این است که احمدرضا درویش مدل خاص خودش را دارد. او به هیچ بازیگری اجازه بازی نمیدهد، شاید به این دلیل که با فاصله زمانی زیادی فیلم میسازد، بنابراین وقتی میخواهد فیلم را بسازد صددرصد میداند از بازیگر چه میخواهد و این کار را برای بازیگر سخت میکند. کارهای آقای درویش در کل سینمای جهان کارهای سختی است و این را همه کسانی که با او کار کردهاند، میگویند. من سعی کردم از ایشان نکات کارگردانی بردارم، به این دلیل که بازی من بازی مشخصی بود. خلاقیت من این بود که چطور این همه راهبرد بازیگری را نگه دارم.