مهدی جعفرپور بازیکن سابق تیم فوتبال سپاهان که ۵ قهرمانی با این تیم را در کارنامه دارد با انتشار متنی از دنیای فوتبال به عنوان بازیکن خداحافظی کرد.
در این متن آمده است:
*آن روز حالا برای من فرا رسیده است. همان روزی که قبلا سعی میکردم تا جایی که امکان دارد به آن فکر نکنم. ولی مثل خیلی از تقدیرهای زندگی گریزی از آن نیست. فوتبال هم مانند بسیاری از موضوعات این دنیا و زندگیمان مجموعهای از شادی و اندوهها را برایمان به دنبال دارد که اینک پس از سالهایی خاطرهانگیز، روز پر غصهای برای من است، در روزی که میخواهم خداحافظیام از دنیای فوتبال به عنوان بازیکن را به شما هواداران اعلام کنم.
*حکایت مهدی جعفرپور که تبدیل به سربازی کوچک برای مردم بزرگ اصفهان و فوتبال این شهر شد حکایتی پر از خاطرات تلخ و شیرین است. وقتی در سال ۷۸ و ۱۵ سالگی وارد باشگاه سپاهان و تیمهای پایه این باشگاه شدم، با وجود سن کم میدانستم که قدم در راه بزرگی نهادهام و باید در این راه جانانه بجنگم و کوتاه نیایم.
*سال ۱۳۸۱ سال ورود به تیم بزرگسالان سپاهان فصل تازه زندگی و تحقق آرزوهایم بود. نمیدانم میتوانید احساس آن روزهای مرا برای خود تا حدودی مجسم کنید که چقدر شیرین و دلچسب بود یا نه اما همین حالا و موقع نگارش این متن که دوباره به آن ایام فکر میکنم ذوقزده میشوم.
* هشت سال حضور در ارتش طلایی ایران و کسب ۵ مدال قهرمانی لیگ برتر و جام حذفی، چشیدن طعم لذتبخش هت تریک قهرمانی با سپاهان قبل از اینکه تیم دیگری بتواند آن را تجربه کند از خاطرات ماندگار من است. روزهایی که برای خدمت مقدس سربازی به پاس همدان رفتم و به خاطر خدمت نتوانستم در فینال جام حذفی همراه با بقیه بازیکنان در زمین سرود قهرمانی سر دهم بیقرار روزی بودم که دوباره به جمع دوستداشتنیترین تیم دنیا بازگردم و آن بازگشت هم برایم کلی خاطرات قشنگ داشت. بازگشتم و دوران پرفروغ دیگری را با سپاهان بزرگ تجربه کردم.
*روزی که مدیرعامل وقت سپاهان به دروغ به نقل از سرمربیمان گفت که در لیست فصل آینده جایی ندارم زمان بسیار برایم تلخ سپری شد. هر چند مدتی بعد از زبان سرمربی آن روزهایمان شنیدم که آن حرف دروغی بیش نبوده و من در لیست کادر فنی بودهام اما ظاهرا آقای مدیرعامل دوست نداشت بمانم… بگذریم! آن روزها گفتم میروم، میجنگم و دوباره باز میگردم که این خود داستان حضورم در تیمهایی دیگر را به دنبال داشت.
*در فصل ۹۲-۹۳ از باشگاه پرسپولیس پیشنهاد داشتم ولی برای مهدی که دلش با سپاهان بود بازگشت به خانه در اولویت قرار داشت. آنقدر عاشق سپاهان بودم که با وجود داشتن پیشنهاد از پرسپولیس غرورم را زیر پا گذاشتم و در چند مرحله از جمله روزی که سپاهان در تبریز با تراکتورسازی بازی داشت با حضور در هتل تیم از سرمربی سپاهان که آن زمان آقای حسین فرکی بود درخواست کردم که اجازه دهند به سپاهان بازگردم که پس از مدتی ظاهرا به دلیل پر بودن لیست پاسخ منفی شنیدم.
مجبور شدم پس از این پاسخ منفی به تنها پیشنهاد لیگ برتری آن ایام که از سوی تیم پرسپولیس بود جواب دهم و بزرگترین تصمیم اشتباه زندگیام را بگیرم. حضور در پرسپولیس هر چند کوتاه مدت بود اما آنقدر جسارت دارم که آن حضور را بزرگترین تصمیم غلط زندگیام بدانم و از هواداران سپاهان بابت آن حضور عذرخواهی کنم.
*در فوتبال به هر جا که رسیدم مدیون سپاهان و هوادارانش هستم، مدیون خانوادهام هستم که بهترین تکیهگاه برایم بودند و البته همه مربیانی که باعث شدند بتوانم در این مسیر به افتخاراتی بزرگ برسم. اگر در طول این سالها باعث رنجش و ناراحتی عزیز و عزیزانی شدهام صمیمانه عذرخواهی میکنم و درخواست بخشش و طلب حلالیت دارم.
*نمیدانم تقدیرم در ادامه چیست اما میخواهم به لطف خدا در عرصه مربیگری ماجراجوییهای خود را آغاز کنم و در این راه دعای خیر و حمایت هواداران نازنین تیمم را خواستارم. در کنار همه اینها این را هم میدانم که تا ابد مانند سایر طلاییدلان یک هوادار متعصب برای سپاهان خواهم بود و منتظر قهرمانیهای تیم محبوبم میمانم. انشاالله در پایان این فصل همه با هم در اصفهان و در جشنهای قهرمانی، سرود افتخار سر میدهیم و بابت دور تازه قهرمانیهای دوستداشتنیترین تیم دنیا شکرگزار پروردگار میشویم.
دوستتان دارم. زنده باد ایران- عشق است سپاهان