آرمان زنگنه، یکی از بازیکنان کم حاشیه تیم ملی بسکتبال مهمان کافه خبر بود. او میگوید: ما مطمئنا برای زنگ تفریح بودن راهی المپیک نمی شویم. چون همین جام جهانی ثابت کرد این روزها هر چیزی امکان پذیر است.
سعید اکبری، میثم بهرامی، علیرضا جوادی: تیم ملی بسکتبال ایران در جام جهانی عملکرد خوبی داشت و توانست جواز حضور در المپیک ۲۰۲۰ را بگیرد. این سومین حضور بسکتبال ایران در المپیک خواهد بود و همین موضوع نشان می دهد صعود به المپیک اتفاق بزرگی برای بسکتبال ایران محسوب می شود. آرمان زنگنه یکی از بازیکنان اصلی و موثر تیم ملی در راه صعود به المپیک، مهمان کافه خبر بود تا درباره جام جهانی و برنامه های ایران برای حضور در المپیک صحبت کند.
*در این رابطه صحبت کنیم که بازی های المپیک می تواند روزنه امیدی برای همه بازیکنان ما باشد که حضور در لیگ های خارجی را تجربه کنند.
دقیقا. مخصوصا با توجه به این موضوع که قوانین سخت و عجیبی در خصوص لژیونر شدن بازیکنان وجود دارد و هر تیم در کشورهای مختلف سهمیه های محدود و مختلفی دارد اما باز هم المپیک میدان بزرگی برای رسیدن به رویاهای بزرگ است. حتی لیگی مثل لیگ ترکیه و یا چین هم از سطح کیفی خوبی برخوردار است. سرمایه گذاری و مدل برگزاری بازی ها در آنجا شبیه به انبیای است. یکی از دلایل هم این است که بازیکن مالیاتی پرداخت نمی کند. این قضیه تا چند وقت پیش برای ما خوب بود چون تیم ها می توانستند علاوه بر دو خارجی بازیکن آسیایی هم بگیرد. در سال های گذشته مهدی کامرانی، صمد نیکخواه و حامد حدادی در آنجا بودند. از وقتی که رئیس فدراسیون این کشور چین عوض شد اما شروع کردند به کم کردن سهمیه. امسال هم این سهمیه فقط دوتاست و می خواهند تا سال آینده حتی همین سهمیه را هم بردارند. الان حتی حامد را به عنوان سهمیه خارجی قصد دارند به خدمت بگیرند. در ژاپن و لبنان هم می شود بازی کرد اما بحث این است که در این کشورها امنیت شغلی خیلی کمتر است.
*الان سطح کدام لیگ آسیایی از لیگ کشور خودمان بالاتر است؟
به هر حال معیارها متفاوت هستند. در ایران بازیکنان خیلی فیزیکی تر، با غیرت و با تعصب تر بازی می کنند. اما مثلا در کشور چین سرمایه گذاری و سبک برگزاری مسابقات فوق العاده شده. لیگ چین تایپه برای مثال کم کم رو به پیشرفت است.
*می خواهم بدانم الان یک بازیکن ایرانی در لیگی آسیایی حالا به غیر از چین مشغول شود، این پیشرفت خواهد بود یا اینکه فقط برای کسب درآمد بیشتر این کار انجام می شود؟
هردوی این ها اتفاق می افتند. الان با این وضعیت ارز، از نظر اقتصادی هم مهم است بازیکن کجا بازی کند. یک زمانی در ایران می شد با ۴۰۰-۵۰۰ میلیون بازی کرد اما الان طبق قیمت دلار همان پولی که بازیکن ممکن است در خارج بگیرد، می شود چیزی نزدیک به ۲ میلیارد. در حالیکه در ایران بازیکن چنین پولی نزدیک به یک میلیارد و این حرف ها نمی گیرد.
*یعنی الان والیبالیست ها در ایران بیشتر از بسکتبالیست ها می گیرند؟
صد درصد!
*حالا درباره المپیک هم صحبت کردیم. این را هم بپرسیم که الان تیم ما به المپیک رسیده. قصد شما این است که فقط بروید و در این بازی ها حضور داشته باشید یا برای کسب نتیجه خیلی خوب به ژاپن خواهید رفت؟
دو تا مسئله در این موضوع دخیل است. اول اینکه ببینید با چه گروهی روبرو خواهید شد. این مسئله خیلی مهمی است. مسائل دیگر هم ملاک هستند. اینکه اردوها چه زمانی شروع شوند و با چه امکانات و آمادگی تیم اعزام شود یا اینکه بازیکنان مصدوم نباشند. ما الان در بکستبال تیم های درجه ۲ اروپا را راحت می بریم. حالا تیم های درجه یک هم چیزی می شود شبیه اسپانیا. مثلا ما روسیه را بردیم اما یک سری حرف زده شد که اصلا عجیب بود. می گفتند روسیه تیم اصلی خودش را نداشت و این حرف ها! به هر حال برای روسیه بد است که به ایران در کشور خودش ببازد. همانطور که ما اگر به یمن ببازیم اصلا برایمان خوب نیست. ما قبلا هم رفتیم سال ۲۰۰۸٫ حامد و صمد از آن نسل بودند اما ما هم پیگیری می کردیم. الان سطح بسکتبال ما عوض شده، دیدگاه مردم عوض شده، مدل مردم عوض شده و این اتفاق در جام جهانی هم دیده شد. ما مطمئنا برای زنگ تفریح بودن راهی المپیک نمی شویم. چون همین جام جهانی ثابت کرد هر چیزی این روزها امکان پذیر است.
*سال ۲۰۰۸ که تیم ما به المپیک رفت، آرمان زنگنه کجا بود و چه رویایی داشت؟
من سال ۲۰۰۷ که تیم ملی قهرمان شد، بسکتبال بازی می کردم. درست از وقتی که چهارم دبستان بود. من همه بازی ها را پیگیری می کردم. از همان موقع هم خیلی علاقه داشتم. در لیگ تهران بازی می کردم و حسابی به این رشته وابسته بودم. کلا آن روزها رابطه خیلی خوبی با ورزش داشتم. جدا از اینکه خیلی تمرین می کردم، هرروز بعد از تمرین خودم هم در کوچه، خیابان ها حتی فوتبال هم بازی می کردم و هر ورزشی را انجام می دادم. زندگی ورزشی من هم مثل خیلی ها فراز و فرود زیاد داشت تا به دوم دبیرستان رسیدم و در تیم منتخب تهران حضور داشتم. اتفاقات مختلفی افتاد و در نهایت من انتخاب شدم. ما در زنجان و بازی های قهرمانی کشور حاضر شدیم و من خیی خوب ظاهر شدم. چند سال بعد هم جرقه هایی خورد و مربیان تیم ملی من را دیدند و کم کم توجه ها به سمت من جلب شد.
*تو از زمانی که وارد تیم ملی شدی با مربیان زیادی کار کردی. از آقای شاهین طبع که الان زیر نظر او کار می کنی تا آقای بائرمن که به نوعی بد از تیم ملی جدا شد و بوندسلیگا را به بسکتبال ایران ترجیح داد. کلا به نظرت وضعیت بسکتبال ایران فارغ از نتیجه و اینکه در کدام دوره تیم بهتری بود، چیست؟
تیم در آن زمان شکل بهتری داشت اما به هر حال نتیجه گرفتن هم خیلی مهم است. همیشه خوب بازی کردن وقتی با نتیجه گرفتن همراه می شود خوب است. بائرمن یک مدلی داشت که وقتی از ایران رفت، در بوندسلیگا و چین هم موفق نبود. حتی قبل از ایران هم چنین وضعیتی داشت و اکثرا نصفه کاره همه جا را رها کرده بود. شرایط هم اینطور رقم خورد که آقای شاهین طبع سرمربی شد و همین که الان با مربی ایرانی چنین اتفاقی افتاده و ما راهی المپیک شدیم خودش اتفاق خیلی بزرگی است.
*مربی ایرانی الان و تا به اینجا خوب جواب داده. با اینکه انتقادها زیاد بود اما خودت فکر می کنی حضور مربی خارجی در بسکتبال ما سودی داشت یا خیر؟
مطمئنا بله. اما باید دید در نهایت تصمیم گیرنده چه تصمیمی می گیرد. من به عنوان یک بازیکن نمی توانم تصمیم گیرنده باشم. این روزها متاسفانه حرف خیلی بیرون از بسکتبال زیاد شده. کسانی که از بیرون همه چیز را می بینند با بعضی از حرف ها باعث می شوند که برای مردم و طرفداران بسکتبال دغدغه ذهنی ایجاد می کند. این ها دیگر به نظر من انتقاد نیست. شما وقتی یک رسانه، یک گزارش بازی یا یک صفحه مجازی حتی دست تان است باید حواس تان باشد که چه چیزی می گویید. چون هر حرفی می تواند روی نظر مردم تاثیر بگذارد. مثلا بعد از بازی با پورتوریکو حرف های زیادی در خصوص خود من حتی زده شد. چرا؟ چون گزارشگر اون بازی در توصیف خطای من گفته بود خطای بچه گانه. در حالیکه من اصلا نمی دانستم آن لحظه آن حرکت خطای غیرورزشی خواهد شد. همین باعث شد خود من و خانواده من فحش بخورند. همان شب من تا صبح خوابم نمی برد و ناراحت بودم. همه بچه ها ناراحت بودند. فحاشی ها ولی وقتی سمت و سو پیدا می کنند فشار روحی زیادی روی آدم می گذارند. این فشار هم در بازی مقابل تونس خودش را نشان داد.
*بازی پورتوریکو ما ۱۷ امتیاز جلو بودیم، چه اتفاقی افتاد که تیم بازی را باخت؟
آنها هجومیتر بازی کردند و فشار دفاعی را افزایش دادند. در دو دقیقه آخر، ده-دوازده اتفاق پشت سر هم افتاد که اگر حتی یکی از این اتفاقها نمیافتاد، تیم ما بازی را نمیباخت. این اتفاق خیلی نادر بود و کمتر شبی در بسکتبال است که یک تیم میتواند از اشتباهات تیم رقیبش استفاده کند. حتی در بازی پورتوریکو، یک اتفاق عجیب افتاد و آن هم این بود که یک بازیکن ۱۱ امتیاز در دقایق آخر بازی بهدست آورد و درنهایت به پورتوریکو باختیم. قبل از پرداختن به این موضوع که چرا به پورتوریکو باختیم، باید ببینیم که شد، ما هفده امتیاز جلو افتادیم؛ این تیم، تیمی بود که بازیکنانی دارد که سابقه حضور در NBA را دارند و بعضی از بازیکنان دیگرش هم در لیگهای اروپایی بازی میکنند و کیفیت بالایی دارند. بهنظرم باید این قسمت و نیمه پر لیوان را هم ببینیم و همه چیز را به این باخت نفروشیم. سال ۲۰۱۴ که به جام جهانی رفتیم، ما همه بازیهایمان را با اختلاف باختیم؛ بازی اسپانیا و برزیل را با ۳۰ و ۲۵ اختلاف باختیم، مقابل صربستان هم اختلاف با ۱۵ امتیازی بازی را واگذار کردیم و فقط مصر را بردیم و به فرانسه با اختلاف ۵ امتیاز باختیم. به نقطهای رسیدیم که دیگر توجه نمیکنیم در این جام جهانی با اسپانیا تا دو دقیقه آخر پایاپای بازی میکنیم و درنهایت با اختلاف خیلی نزدیک میبازیم. شاید بعضیها بگویند که تیم اسپانیا انگیزه نداشت، اما مطمئن باشید کسی به جام جهانی نمیآید که شکست بخورد و ببازد. بهنظرم من باید نکتههای مثبت را روی یک کفه ترازو بگذاریم و نکتههای منفی را هم روی کفه دیگر ترازو بگذاریم و همه موضوعات را باهم بسنجیم.
*بسکتبال مانند دیگر رشتههای ورزشی ما، احساسی بازی میکند و اتفاقات در آن خیلی صفر و صدی است، بهنظرم کمبود حرفهای بودن به چشم میخورد، آیا با این موضوع موافق هستی؟
نباید اسمش را کمبود حرفهایگری بگذاریم و بهنظرم بسکتبال را قسمتی از جامعه تشکیل میدهد و این به احساسی بودن جامعه ما بستگی دارد. ما ایرانیها همیشه صفر و صدی هستیم و نمیتوانیم میانهرو باشیم. اگر بتوانیم بازی پورتوریکو را فراموش کنیم و بازی بعدی فکر کنیم، خیلی از مسائل حل میشود، اما نمیتوان این موضوع را کاری کرد و ما همین شکلی هستیم. بهنظرم این موضوع نکتهای است که باید از نسلهای بعدی روی آن تمرکز کنیم و شروع به رفع کردن آن کنیم.
*جز دو بازیکن ما که در لیگهای بزرگ بازی کردند، بهنظر میرسد بقیه بازیکن کمتجربه هستند. نظر تو درباره این اتفاق چیست؟
بهنظرم اسمش را باید کمبود بازی کردن بگذاریم. این بازیکنانی که الان و در حال حاضر در تیم ملی ایران هستند، در ردههای پایه بازی کردند و سالها در اردوهای تیمهای ملی مختلف بودهاند و بازیهای مختلفی انجام دادند. اما اینکه ما با تیمهای بزرگ دنیا، سالی ۱۰-۱۵ بازی کنیم، باعث میشود فاصله خودمان را با تیمهای درجه یک، کم و کمتر کنیم. ما در جام جهانیهای قبلی در بازیهای اول با اختلاف میباختیم، اما رفته رفته، فاصله را با دیگر تیمها کم میکردیم تا رقابتها به پایان برسد. ما در این جام جهانی هم با اینکه اختلاف کمی داشتیم و همیشه در بازی بودیم و رقابت پایاپایی در جریان بود؛ اما درنهایت به تونس، پورتوریکو و اسپانیا باختیم و این نشاندهنده این است که کمبود بازیکن داریم.
*ترجیح میدهی که در المپیک با تیمهای ضعیفتر بازی کنید و شانس بیشتری برای صعود داشته باشید یا به مصاف تیمهای بزرگتر بروید و این احتمال وجود داشته باشد که بازیکنانمان به لیگ آمریکا و لیگهای اروپایی بروند؟
من ترجیح میدهم به تیمهای قویتر بخوریم. المپیک مکانی نیست که بگوییم تیمهای بزرگتر بازی میکنند و اینطور نیست که بگوییم تیم ضعیف به میدان میآید. همه بازیکنهای المپیک آرزو دارند که با تیمهای بزرگ و مقابل بازیکنان بزرگ بازی کنند. مثلا من خیلی دوست دارم که آمریکا با تیم کامل خود به این مسابقات بیاید و ما با آمریکا همگروه شویم و به مصاف آنها برویم.
*فکر میکنی که اگر با آمریکا بازی کنید، اختلاف امتیازها چقدر میشود؟
اگر با تیم کامل بیایند، فکر میکنم اختلاف حدود ۳۰-۴۰ امتیاز باشد و با این اختلاف ببازیم.
*یکی از گلایههایی که بسکتبالیستهای ایرانی دارند، این است که صعود به المپیک به اندازه یک تساوی مقابل تیمهای متوسط در فوتبال جلب توجه میکند، نظر تو درباره این موضوع چیست؟
همانطور که گفتم، بسکتبال ورزش عمومیای نیست و قوانین آن باعث شده است که فهمیدنش کمی سخت شود. ما ناراحت نمیشویم که به فوتبالیستها توجه شود. حرف ما این است که اگر به فوتبالیستها توجه میشود به ما هم توجه شود. فوتبال ورزشی است که در جهان طرفداران زیادی دارد و تا حدودی طبیعی است که به آنها توجه شود، ولی ما با بیش از اندازه بودن آن مخالفیم.
*نسلی از بازیکنان جوان در سالهای اخیر وارد تیم ملی شدهاند، آیا بهنظر تو این بازیکنان میتوانند راه بازیکنانی را که حدود یک دهه است در تیم ملی حضور دارند پر کنند یا نه؟
حتما میتوانند. تیم ملی جای شایستههاست و مهم نیست که بازیکن چه سن و سالی دارد و اگر این سن و سال با تجربه همراه شود، مطمئنا این قضیه شدنی است. بهنظر من، بسکتبال ما، بازیکنان که از قبل بودند و جدید آمدند، کارهای مثبتی را رقم زدهاند و نشان میدهد ما نسلهایی داریم که میتوانند روزها و اتفاقات خوبی را رقم بزنند.
*گفتی که اگر بسکتبالیست نمیشدی، والیبال را دنبال میکردی؛ والیبال ما در سالهای اخیر چندین پله نسبت به نقطه قبل خود پیشرفت کرده است و در کنار آن بسکتبال ما هم پیشرفت داشته، اما نه به اندازه والیبال، دلیل این اتفاق چیست؟
بهنظرم والیبال نمایش بهتری داشته است و نمایش بهتری به مردم داشتهاند. والیبال در چند سال گذشته توانست این موضوع را در جامعه جا بیندازد که از شبکه سه پخش زنده داشته باشند و بهترین ساعتها را پخش بازیها بگیرند. آنها همچنین توانستند میزبانیهای مختلف را در ایران برگزار کنند. این در حالی است که ما فقط آسیا چلنج را در تهران میزبانی کردیم و در حالی که قهرمان شدیم، نتوانستیم روی این قهرمانی تبلیغات بکنیم. البته یک موضوع دیگر این است که، بسکتبال از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ رشد خود را کرد و مردم از قهرمانیهای این رشته در آسیا و حضور در المپیک حرف میزدند و بعد از بسکتبال بود که والیبال شروع به پیشرفت کرد و توانست رشد کند. بعد از اینکه آنها المپیکی شدند، رشدشان بیشتر هم شد، اما بهنظرم مقایسه درستی نیست که دو رشته در کنار هم بگذاریم، این رشتهها کاملا متفاوت هستند و تکنیکهای متفاوتی دارند و قابل مقایسه نیستند، همانطور که فوتبال را نمیتوان با والیبال مقایسه کرد. امیدوارم حالا که بسکتبال المپیکی شده است نگاهها به این رشته یکسان باشد. من از مسئولان کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش میخواهم با دید یکسان به رشتههای ورزشی نگاه کنند.
*والیبال در جهان به ردههای بهتری رسیده است، اما بسکتبال به این سطح نرسیده، بهنظر تو سقف بسکتبال ایران کجاست؟
اول باید بگویم رنکینگ فیبا کاملا متفاوت است. بسکتبال و والیبال را با هم مقایسه نکنید. در مرحله بعد باید دستمزد بازیکنی که بیشترین درآمد را از بسکتبال دارد را با بازیکنی که بیشترین درآمد را از والیبال دارد مقایسه کنیم. با این مقایسه متوجه میشویم که دستمزد استفن کری با بهترین بازیکن والیبال قابل مقایسه نیست. در نگاه دیگر هم باید این موضوع را نظر داشت که سختی و آسانی رشتهها را نمیتوان با هم مقایسه کرد، بسکتبال، ورزشی فیزیکی با هزار مدل از برخوردهای درون زمین است و داوری کردن متفاوتی دارد. والیبال داوری متفاوتی دارد، هر جایی قابلیت بازی کردن دارد. درست است سطح بالا بازی کردن والیبال سخت است و به امکانات نیاز دارند، اما قابل مقایسه نیست. اینکه بگوییم والیبال به رده پنجم و ششم جهان رسیده است، اما بسکتبال به این سطح نرسیده است، درست نیست چون فاصلهها در بسکتبال بیشتر است و برای رسیدن به ردههای اینچنینی باید ده سال مداوم کار کرد. شاید باید کاری مشابه ترکیه کنیم؛ آنها زمانی که میزبانی جام جهانی ۲۰۱۰ را گرفتند، تیمی با شعار دوازده دیو پرورش دادند که در نهایت این کشور در جام جهانی موفق شد به فینال برسد و نایب قهرمان شود.
*درباره جام جهانی صحبت شد، اما بهنظر میرسد بعد از بازی تونس تا بازی اسپانیا اتفاق خاصی افتاد که شرایط تیم را متحول کرد، ماجرا چه بود؟
بعد از بازی تونس، ما همه ناراحت بودیم که چرا در دو بازی اول پیروز نشدیم، اما شرایط به گونهای بود که چین دو ساعت بعد از ما بازی داشت و همه ما با خودمان میگفتیم که اگر چین بازی خود را ببرد، همهچیز برای ما تمام شده است و باید المپیک را فراموش کنیم. باخت چین اما شرایط را عوض کرد و کاری کرد که ما به روز آخر فکر کنیم. وقتی بازی با اسپانیا شروع شد، ما دیگر به بازیهای گذشته فکر نمیکردیم و میخواستیم از بسکتبال لذت ببریم و میدانستیم این برد و باخت برایمان مهم است و باید از این امتحان و بازی سربلند بیرون بیاییم. تا چند دقیقه آخر هم بازی پایاپای بود، اما درنهایت باختیم. همه ما روزهای سختی را در سه ماه اردو از خرداد پشت سر گذاشته بودیم، اردوهای برونمرزی بیست و چند روزه را طی کرده بودیم و از خانوادههایمان دور بودیم؛ وقتی به این مسائل نگاه میکردیم، با خودمان میگفتیم که باید به شکلی بازی کنیم که سربلند باشیم.
*چین بازی آخرش را بعد از ما انجام داد و اگر میبرد کار برای ایران تمام شده بود و المپیکی نمیشدیم، فکر میکردید ونزوئلا، چین را شکست دهد؟
ونزوئلا، تیم چغری داشت و چینیها را بردند، اما واقعا فکر نمیکردیم چین را شکست دهند، چراکه چین میلیونها دلار روی تیمش سرمایهگذاری کرده بود و در آمریکا، اردوهای مختلفی را برگزار کرده بود. حتی در سامر لیگ بازی کرده بودند و با تیمهای بزرگ دنیا، بازی تدارکاتی داشتند، اما بعد از اینکه باختند فهمیدیم که این مسائل نمایش بوده است و روی آدمهای اشتباهی سرمایهگذاری کردند.
*بهنظر میرسد که باید از رقبایمان هم تشکر کنیم، چراکه خیلی به ما کمک کردند تا به المپیک برسیم.
این اتفاق افتاد چراکه این مدل برگزاری، برای نیجریه و دیگر تیمهای آفریفایی مهم بود و تیمها باید بازیهای خود را میبردند و اگر تیمی هم میباخت باید با کمترین اختلاف ممکن بازی را واگذار میکرد چون نتایج حساب میشد. این نحوه برگزاری بازیها خیلی خوب بود چراکه داوریها از سطح آسیا فراتر بود و مسابقات به شکلی برگزار میشود که بالاترین سطح خود را داشته باشد. وقتی چنین اتفاقی میافتد باید از فیبا تشکر کنیم که فرمتی از بازیها را طراحی کرده است که این شکل از برگزاری، لحظه به لحظه بازی مهم است.
*چون ما به اختلاف شانزده امتیازی نیاز داشتیم، در بازی آخر آیا خبرها از بازی چین به تیم ایران میرسید یا نه؟
تمام تمرکزمان روی بازی خودمان بود و هیچ خبری از بازی چین به ما نمیرسید. همه روی نیمکت مراقب بودند که اطلاعاتی به بازیکنان نرسد. بعد اتمام بازی نیجریه و چین تازه خبر به ما رسید که نیجریه با اختلاف سیزده امتیاز بازی را برده است و حالا اختلاف ما با فیلیپین مهم بود. بعد اتمام بازی، ما تا چند دقیقه گیج بودیم که آیا واقعا المپیکی شدیم و به المپیک صعود کردیم یا نه؟! هیچکسی از مسئولان فیبا هم این موضوع را تایید نمیکرد و ما هم در حین خوشحالی، نگران این موضوع بودیم که نکند ما خوشحالی بکنیم، اما درنهایت مشخص شود که به المپیک نرفتیم. درنهایت یکی از مسئولان فیبا به رختکن به آمد و رسما این موضوع را اعلام کرد و دوباره در رختکن خوشحالی کردیم.
*در ابتدای مصاحبه گفتی که کوبی برایانت قهرمانی المپیکیاش به اندازه تمام قهرمانیهای NBA برایش ارزش دارد، حالا حاضر هستی که مجوز صعود به المپیک را بدهی و طلای بازیهای آسیایی را بگیری؟
نه؛ افتخار المپیک برایم مهمتر است و بازیهای آسیایی در دسترستر است و ترجیح میدهم که نقد را بچسبم.
*کمی از شرایط NBA و نحوه بلیط فروشیاش بگو؟
عدهای از هواداران در ابتدای فصل، کل بازیها را خریداری میکنند و در تمام تمام فصل تیمشان را همراهی میکنند. در طرف دیگر هم، اگر ستارهای مثل لبران جیمز تصمیم به خداحافظی بگیرد، ارزش بلیط بازی خداحافظیاش بسیار بالا میرود و به ۱۰-۱۵ هزار دلار میرسد که مبلغ قابل توجهی است.
*حامد حدادی و بازیکنانی که از آمریکا به ایران آمدند، درباره شرایط این لیگ صحبت کردهاند؟
بله؛ مثلا یکی از خارجیها به صمد نیکخواه بهرامی گفته بود که لبران جیمز آدمی است که وقتی بازیای را انجام میدهیم و شب به شهری که تیم در آن تمرین میکند برمیگردیم، همان موقع به سالن وزنه میرود و تمرین میکند. بعد از هم به جلسه تیمی میرود و دوباره تمرین و تمرین میکند. درمورد کوبی برایانت هم باید بگوییم که او در کتابی که منتشر کرده بود، از این موضوع صحبت کرده بود که که مجبور بوده، از یک سری مسائل به راحتی عبور کند و آن را فدا کند. برایانت از خواب و تفریحش گذشته بود تا به این نقطه برسد.
*در خیابان تو را میشناسد؟
نه؛ مثلا سوار ماشین میشوم که دنبال کارهایم بروم، راننده فقط از من سوال میپرسد که بسکتبالیستی؟ و من هم جواب میدهم که آره و بحث در این نقطه تمام میشود. اگر بخواهد خیلی من را خوشحال کند، اسمم را میپرسند و صرفا میگوید «اسمت آشناست». ته ته صحبتهایشان میگویند که احسان حدادی هنوز بازی میکنند و مجبور میشوم که توضیح بدم که آن کسی که بسکتبال بازی میکند حامد حدادی است و بله، هنوز هم بازی میکند. برای اینکه درباره صمد نیکخواه بهرامی هم صحبت کنند، میگویند «همانی که برادرش فوت کرد چطور است؟» و درباره مهدی کامرانی میگویند «شرایط آنکه قدش کوتاه بود، حالش خوب است؟»
*در کودکیات چطور بسکتبال بازی میکردی؟
بسکتبال بازی کردن شرایط سختی دارد و برای مثال پدر من، حلقههای بسکتبال را سفارش میداد تا من بازی کنم. بگذارید یک خاطره از کودکیام را بگویم. نمای خانه ما سنگ بود و پنجره اتاق من و بردارم هم رو به حیاط خانه قرار داشت. پنجره که به پایان میرسید، سنگها شروع میشدند. آن زمانهایی که حلقه نداشتم، من خطهای سنگهای را در نظر میگرفتم و به سمت آنها پرتاب میکردم. من اینقدر این کار را تکرار کردم که سنگهای نمای ساختمان همگی ریخت و مجبور میشدم به دیوار خانه همسایه پرتابهایم را انجام بدهم و همین مسئله هم حسابی او را عصبانی میکرد یا وقتی که توپ را به زمین میکوبیدم صدای شدید و عجیبی میداد که پدرم به من میگفت که این کار را انجام نده. من هم کمی بازی کردن را کنار میگذاشتم و به از یک ساعت بعد دوباره این کارها را تکرار میکردم و آخر هم من مجبور شدم که توپ بادی بخرم که وزنش سنگین بود، اما صدا نمیداد و همه هم راضی بودند. وقتی هم حلقه خریدم برای حرکت دانک مجبور بودم کمی از حلقه را به هر طریقی شده پایینتر بیاورم و این حرکت را انجام بدهم.
وقتی سنم کمتر بود، جورابها را بهم گره میزدم و یک توپ بزرگ میساختم و درنهایت یا جوراب یا گم میشد یا گشاد میشد و من هم با این جورابهای توپشده پرتاب انجام میدادم. یکی از کارهایی که انجام میدادم، دریبل زدن با توپ بسکتبال در مدرسه و خانه بود و یادم میآید که لباسهایم بهخاطر این موضوع همیشه خاکی و کثیف بود و من اینجوری عاشق بسکتبال میشدم.
*خاطرهای را درباره بازی کردن بسکتبال در مدرسه داری؟
سر زنگهایی که معلمها با بچهها خوب بودند، از فرصت استفاده میکردیم و به بهانه تیم مدرسه، کلاس به کلاس دو تیم را کامل میکردیم و شروع به بازی کردن میکردیم و گاهی بازیمان به دعوا و کلکل هم میکشید. وقتی سر و صدایمان بلند میشد هم معاونمان بیرون میآمد و میگفت چه کسی به شما اجازه داده بازی کنید و ما هم برای اینکه ماجرا ختم بهخیر شود و رفع شود، یکی از بچهها که درس مهمتری را داشت به کلاس میفرستادیم. یادم میآید، زمانی بود که نزدیکهای آخر سال بود، اما ما همچنان بازی میکردیم و معاونمان همیشه از این میگفت که یک تیم که میخواهد به المپیک برود، اندازه شما تمرین نمیکند!