خانمی ۲۳ سالهام، تا ۲ ماه پیش، دختری ۴ ساله و پسری ۱۱ ماهه داشتم. در زمان عبور از خیابان، با یک موتوری تصادف کردم و پسرم در جا فوت کرد. دخترم هم سرش ضربه شدیدی خورد و هر دو چشمش را خالی کردیم. بعد از آن روز، یک لحظه آرام و قرار ندارم. کاش خودم هم با پسرم میمردم و این زندگی برایم تمام می شد. روز و شبم شده گریه و جیغ و داد. شوهرم که عاشقش هستم، بعد از دو ماه هنوز نپرسیده که آن روز چه شده تا اذیت نشوم ولی دیگر تحمل این روزها برایم غیر ممکن شده است. چه کنم؟
این اتفاق بسیار تلخ و غمانگیز بوده و احساسی که شما دارید، کاملاً طبیعی است و کنار آمدن با این شرایط قطعا کار سادهای نیست. در چنین شرایطی نمیتوان انتظار داشت شما خونسرد باشید و تحمل این شرایط برایتان ساده باشد. با وجود این، برای اینکه با این واقعیت راحتتر کنار بیایید و شرایط را تحمل کنید، چند نکته را خدمتتان عرض میکنم.
فرصت سوگواری به خودتان بدهید
این اتفاقی که برای شما افتاده، یک سوگ حل نشده است یعنی دچار غمی شدهاید که هنوز گرفتار آن هستید. با توجه به اینکه فقط دو ماه از این اتفاق تلخ و ناگوار گذشته، طبیعی است که پذیرش این واقعیت برای شما سخت باشد و برای کنار آمدن با آن، نیاز به زمان بیشتری دارید و در این مدت نباید احساس غم خود را در سینه نگه دارید. انجام تشریفات سوگواری و گریه کردن به شما کمک میکند تا با این غم بزرگ کنار بیایید و بتوانید به سلامت از این بحران عبور کنید.
غم تان نباید به ناامیدی تبدیل شود
حضور افرادی که دلسوز شما باشند و عمیقا بتوانند با شما همدلی کنند و در چنین شرایط سختی در کنار شما باشند، بسیار مهم است. اما مراقب باشید که این غم تبدیل به افسردگی و ناامیدی در شما نشود چراکه در صورت ناامیدی، دیگر تلاشی برای بهبود وضعیت خود و دختر چهارساله تان نخواهید کرد. به خودتان حق غمگین بودن و سوگواری بدهید اما امیدتان را از دست ندهید.
هیجانات تان را مدیریت کنید
همچنین سعی کنید افرادی همچون اعضای خانواده یا دوستان در کنار شما باشند تا احساس تنهایی نکنید. از همسرتان بخواهید در چنین شرایطی در کنار شما باقی بماند و از شما حمایت کند. حتی اگر او نیز دچار ناامیدی و افسردگی است، به او یادآوری کنید که در چنین شرایطی باید از یکدیگر حمایت کنید و هوای همدیگر را داشته باشید. حتی هم اکنون به خاطر احساس ناراحتی شدیدی که دارید لازم است حضوری با روانشناس گفتوگو کنید تا او با استفاده از تکنیکهای درمانی، هیجانات شما را تنظیم و از مشکلات بعدی پیشگیری کند.
با توجه به شرایط سخت فعلیتان و در صورتی که امیدتان را به زندگی از دست دادهاید، باید دارو مصرف کنید. اگر فکر میکنید زندگی برایتان پوچ و بیمعنا شده و انگیزه چندانی در زندگی ندارید، با مراجعه به روانپزشک در صورت صلاحدید وی، اقدام به مصرف دارو کنید تا از شدت احساسات ناخوشایندتان کاسته شود.
حواستان به دخترتان هم باشد
خودتان را همچون فردی در نظر بگیرید که از اتفاق ناگواری جان سالم به در برده و با اینکه آسیب زیادی دیدهاید، به عنوان کسی که آسیب جسمی کمتری دیده باید به آینده امیدوار باشید و از کسانی که آسیب بیشتری دیدهاند از جمله دخترتان، حمایت کنید تا بتوانند با این ضایعه کنار آیند و آنرا تحمل کنند. شما موقعی میتوانید از خانواده تان حمایت کنید که خودتان در وضعیت سالمی قرار داشته باشید. در این حادثه یکمعنا پیدا کنید. اینکه دنیا گاهی همراه با اتفاقاتی است که ممکن است ناعادلانه به نظر برسد و تحمل این اتفاقات سخت است ولی غیرممکن نیست.