احترام برومند درباره آشناییاش با داود رشیدی توضیح داد: «در یک ملاقات تصادفی همراه برادرم ایشان را دیدم و بعد به مهمانی در منزلش دعوت شدیم و معاشرت کردیم و به این صورت در اسفند سال ۴۷ با آقای رشیدی ازدواج کردم.»
، احترام برومند، گوینده و مجری برنامههای کودک رادیو و تلویزیون از سال ۴۶ تا ۵۷، مهمان رادیو سوینا شد.
این گوینده و مجری برنامه کودک درباره شروع فعالیت خود گفت: «من سال ۴۶ به یک برنامه کودک تلویزیونی دعوت شدم که یک بار در هفته به مدت ۱۰ دقیقه پخش میشد و درباره معلومات عمومی ویژه کودک بود. در سال ۴۶ چندان تلویزیون در خانههای مردم نبود و بیشتر به رادیو توجه میکردند و برنامههای رادیویی بسیار خوب و با کیفیتی در آن زمان ساخته میشد. ۲۰ ساله بودم که با دعوت تهیهکنندگان وارد رادیو شدم و برنامه رادیویی اجرا کردم. در آن زمان در تلویزیون تنها یک شبکه دولتی بود و به جز آن، یک شبکه خصوصی برنامه پخش کرد که بعدها آن را خریداری کردند و من در دو شبکه برنامه اجرا کردم.»
این مجری تلویزیون، اوج کار خود را برنامههای کودک سال ۵۲ بیان کرد و گفت: «اوایل سال ۵۲ برای گویندگی برنامه کودک دعوت شدم؛ این برنامه کودک را با فرم جدید ارائه کردیم، یعنی با یک گوینده ثابت و در مجموعهای جدید، گوینده ابتدا درباره موضوع آن روز صحبت میکرد و برنامهها را به بچهها توضیح میداد و از آنها نظر میخواست.»
او دلایل کنارهگیری خود از رسانه را مشکلات و مسائل جامعه عنوان کرد و گفت: «در سال ۵۸ تلویزیون برنامه پخش نمیکرد ولی من همچنان تا سال ۵۹ خیلی تلاش کردم، در این دو سال سه نوار برای بچهها تولید کردم، اول «قاصدک» که موسیقی آن را بابک بیات ساخته بود و شعرش را آقای دانش سروده و متن آن را محمدرضا اعلامی نوشته بود و همچنین احمد شاملو در آن نوار صحبت کرد. نوروز سال ۵۹ برنامه عیدانه به نام «بچهها بهار» را ساختیم، تمام برنامهها و آهنگهای عید را در آن قرار دادیم و مرتضی احمدی در این کار خیلی کمک کردند و تمام موضوعات و مراسمهای نوروزی را برای بچهها توضیح دادیم. برای مثال، داستان «گل اومد، بهار اومد» را به صورت نمایش تهیه کرده بودیم و سومین نوار، به نام «بچهها سلام» بود که بعد از آن با ایجاد محدودیت برای تولید و پخش نوارها مواجه شدیم و کشور درگیر جنگ و مشکلات و مسائل زیادی شد. همزمان اضافه شدن مشکلات زندگی شخصی، باعث دور شدن من از رسانهها شد.»
برومند علت کم کاری خود در حال حاضر را، اینطور برشمرد: «من با برنامه «هفت» دوباره به رادیو آمدم ولی برنامه مستقلی که درباره کودک باشد، به من پیشنهاد ندادند و به عنوان مهمان دعوت میشدم تا در برنامهها صحبت کنم یا گویندگی کنم و بازیگری هم کار اصلی من نبود که در فیلم و سریالی شرکت کنم.»
این هنرمند مشوق اصلی خود و خواهرانش برای ورود به عرصه هنری را پدر و مادرش معرفی کرد و گفت: «من در سال ۱۳۲۶ متولد شدم و با سه خواهر کوچکتر و برادر بزرگترم زندگی میکردیم، پدرم، فردی مذهبی و اهل شعر و ادبیات و کتاب بود و ما را به کتاب خواندن تشویق میکرد و قصههای قرآنی را برای ما تعریف میکرد، مادرم، ما را به تماشای فیلم و تئاترهای خوب و مناسب سن کودک میبرد و بازی ما در خانه اجرای نمایش و تئاتر بود. علاوه بر استعداد، همینها باعث علاقهمندی ما به حوزه هنر بود و چون به بچهها علاقه مند بودیم بیشتر به سمت حوزه کار کودک گرایش پیدا کردیم.»
در ادامه این گفتوگو، برومند، داود رشیدی را کارگردان و بازیگری حرفهای و موفق دانست و درباره نحوه آشنایی و ازدواج خود با او توضیح داد: «در یک ملاقات تصادفی همراه برادرم ایشان را دیدم و بعد به مهمانی در منزلش دعوت شدیم و معاشرت کردیم و به این صورت در اسفند سال ۴۷ با آقای رشیدی ازدواج کردم، اختلاف سنی ما ۱۴ سال بود و به خاطر همین تفاوت سنی و زندگی و تحصیل ایشان در سوئیس، اوایل ازدواج، تفاوتهای فکری و فرهنگی داشتیم ولی ایشان همسر بسیار خوبی برای من بودند. داود رشیدی بسیار فردی با تحصیلات، با تجربه و کارگردان و بازیگر باسابقه و حرفهای بودند و حاصل ازدواج ما دو فرزند به نام فرهاد و لیلی رشیدی هستند. فرهاد به دنبال کار علمی رفت و مهندسی برق را گرفت، سپس دکتری فشار قوی را اخذ کرد و مقالههای علمی برای نشریات معتبر مینویسد و یکی از بهترین و معتبرترین مدالها یعنی مدال بلوندل را دریافت کرد. لیلی به عنوان بازیگر تئاتر و تلویزیون مانند من و خالههایش به عرصه کودک و نوجوان وارد شد و کارهایی همچون «تا به تا»، «آب پریها» و «بدون شرح» را بازی کرد و نمایشی به نام «اسم» را روی صحنه برد و کارهای بسیار دیگری هم انجام داده است.»
سوینا، سینمای ویژه نابینایان است که علاوه بر اکران فیلمهای مناسب این قشر، رادیو سوینا را نیز تدارک دیده و همچنین به برگزاری جلسات نقد کتاب صوتی نیز می پردازد.