واژه کودکان والدگونه یا به تعبیر من «والدک» به بچههایی تعلق میگیرد که کودکی نکردهاند یا عمر دوره کودکی آنان کوتاه بوده است. علت چیست؟ معمولا تحمل بار مشکلات والدین. در این بین باید توجه داشت که کودکان محرم اسرار و سنگ صبور ما نیستند. ما نمیتوانیم (اجازه نداریم) مشکلاتمان را به آن ها بگوییم و مادری باشیم که در کشمکشهای خود دنبال حمایت و قضاوت کودکش است. هنگامی که والدین برای رسیدن به نیازهای برآورده نشده خودشان نیاز به عاطفه کودک خود دارند، این مشکل آغاز میشود. والدین به گونهای غیرتعمدی از کودک برای برآورده شدن نیازشان به گرمی و عشق استفاده میکنند و این امر به خصوص در بین مادران بیشتر رواج دارد. این موضوع سبب میشود کودک خیلی زودتر از موعد لازم تبدیل به یک والد شود. کودکان با خوشحالی وارد نقش والدی خود با پدر یا مادرشان میشوند و این بدان معنا نیست که این جایگاه را میخواهند، آنان به این رابطه کشانده میشوند. این موضوع نه تنها باعث ایجاد مشکلاتی در زندگی آینده کودکان میشود مثل تبدیل به یک مراقب شدن، افسردگی یا تکانشی شدن، بلکه پیش از آن، این وابستگی والدین به آن ها اغلب باعث شکست در حد و مرز گذاری با کودک خواهد شد چراکه به ندرت با او مخالفت می کنند و در صورت اشتباه، برخورد مناسبی نخواهند داشت، به این دلیل که به عاطفه او نیاز دارند. اینگونه کودکان یاد میگیرند با دریغ کردن محبت میتوانند هر آن چه میخواهند به دست آورند. با آنکه کودک آگاه نیست که چه میکند ولی ناخودآگاه دارد از لحاظ هیجانی از والدین خود رشوه میگیرد. واقعیت این است که کودکان باید کودکی کنند. آسیبهای خود را به فرزندمان منتقل نکنیم، بزرگ سال دیگری را برای برطرف کردن این نیازها پیدا کنیم. کودکان حقوق بازنشستگی، سیستم حمایتی و کمک طبی برای ضعف جسمی ما نیستند. کودکان برای رشد خود فشار کافی را تحمل میکنند، بار خود را به دوش کودک نیندازیم.