سال ۱۳۵۲ در هیاهوی فیلمهای کاباره ای و بزن بزنهای بیک ایمانوردی و فردین و فیلمهایی که حتی ارزش یکبار دیدن را نداشت امیر نادری سه یادگاری بزرگ را به سینمای ایران هدیه کرد که اکنون پس از چهل سال هنوز هر وقت که این سه فیلم را می بینید نکات جدید تری را از آن در می یابید.
امیر نادری در سال ۱۳۵۲ با سه فیلم تنگنا و تنگسیر و سازدهنی یک انقلاب بزرگ در سینمای ایران ایجاد کرد.
ساز دهنی به ظاهر داستان شیرین و جذابی دارد و هر بیننده ای پس از دیدنش براحتی از آن یک نتیجه عمومی میگیرد. اما باید خدمتتون عرض کنم قصه سازدهنی بسیار فراتر از آن چیزی است که دوستان در وهله اول می بینند.

داستان از جایی شروع میشود که عبدلو بدلیل مبتلا شدن به بیماری اسهال از خوردن داروی تلخ طفره میرود. پدرش که در بندر روی کشتی کار میکرد از یک خارجی یک سازدهنی هدیه میگیرد و او نیز آنرا به عبدلو میدهد مشروط بر آنکه عبدلو دارو را بخورد. بچه های بندر تاکنون چنین ابزاری ندیده بودند و از فردای آنروز عبدلو در می یابد که میتواند از این ابزار استفاده بسیاری بکند. او ابتدا با دریافت پول اجازه میدهد تا بچه با شمارش سریع او از یک تا سی مدت کوتاهی را ساز بزنند. در این میان امیرو پسر یتیمی که با مادرش زندگی میکرد بیش از دیگران با ساز علاقمند میشود. علاقمندی او به ساز تا جایی پیش می رود که با توجه به عدم استطاعت مالی حاضر میشود به عبلو کولی بدهد و در ازای آن ساز بزند. امیرو تبدیل میشود به خر عبدلو و در نهایت او وقتی میبیند عزت خود را از دست داده است از خواب غفلت بیدار میشود و پرت کردن ساز در دریا خود را از خفت و خواری نجات میدهد.

در این فیلم امیر نادری با زیرکی هرچه تمام توانست معضلات واقعی جامعه را در غالب یک فیلم زیبا و جذاب شبیه سازی کند. امیر نادری چیزی فراتر از آنچه که در نگاه اول به چشم بیننده می آید ساخته است. او حتی در خصوص نام افراد هم با حساب و کتاب عمل کرده بود. امیرو در فرهنگ ما بعنوان امیر و پادشاه و فرمانروا مفهوم میدهد و عبدلو بعنوان بنده و عبیر و در جاییکه امیر باید غالب باشد با طعنه به شرایط آن زمان امیر مانند الاغی است که برعکس بنده بر او مستولی است.

این موضوع کاملا اشاره دارد به شرایط مملکت داری آن زمان و نظام شاهنشاهی و عدم نقش مردم در اداره کشور خود. یادتان می آید عبدلو همیشه هرجا می نشست روی بشکه بود و امیرو و سایر بچه ها در اطراف او روی زمین. شک ندارم که منظور امیر نادری بشکه های نفتی بود که حاکمیت آنزمان روی آن نشسته بود بشکه نفت یعنی ثروت و ثروت یعنی قدرت.

امیرو نماینده جامعه آنزمان بود که با یک دست ساخته غربی خر میشود و عبدلو سوار بر این خر به مقاصد خود می رسد. نادری آنقدر زیبا روند استعمار امیرو را به تصویر میکشد که من خود را در بیانش قاصر میدانم. عبدلو ابتدا در ازای دریافت سکه و یا برشی از هندوانه ساز خود را به همبازیهایش میدهد تا بنوازند آنهم با شمارش سریع او اما آرام آرام در می یابد که این وسیله غربی کاربردهای دیگری هم دارد تا آنجا که امیرو را که تا قبل از این نیرومند ترین بچه بندر بود را خار و ذلیل میکند و به الاغ خود تبدیل میکند.

امیرو هر بار که به خانه می آمد الاغی در آنجا بسته شده بود. مطمئنا نادری با بستن این الاغ به افرادی که هنوز متوجه موضوع نشده اند دارد طعنه میزند.امیرو که تا پیش از این بعنوان شاگرد سقا شرافتمندانه کار میکرد و پول درمی آورد کارش حتی به دزدی میکشد آنهم برای جلب رضایت عبدلو برای زدن ساز بیشتر.


مو ساز زدُم …… مو ساز زدُم…… مو ساز زدُم – یکی از زیباترین سکانسهای فیلم زمانی بود که امیرو این جمله را میگفت و سرمست و خوشحال در کوچه ها میدوید.چقدر این سکانس را دوست داشتم. امیرو در بعد ازظهر یک روز گرم که همه در خوابند به درب منزل عبدلو میرود و عبدلو که در آن ساعت نمی توانست از خانه بیرون بیاید از لابلای پنجره پس از دریافت حق حساب خود ساز خود را رو لبان امیرو میگذارد و امیرو هم با آویزان شدن از پنجره شروع به ساز زدن میکند و عبدلو هم مشغول شمردن سریع. سکانسی که مسعود گودرزی (بازیگر نقش امیرو) میگفت آنقدر امیر نادری آنرا تکرار کرد که من سینه ام از بزخورد با دیوار زخم شد آن سکانس بیش از ده بار تکرار شد و هربار نادری به مشت به دیوار میکوبید و میگفت نشد مسعود گودرزی میگوید یکبار سنگها از زیر پایم در رفتند یکبار هم هر کار کردم دستم به پنجره نرسید و عجب که علیرقم تکرار چندین باره عاقبت مورد پسند نادری واقع نشد که نشد. امیرو سرمست از ساز زدن در کوچه ها میدوید و میگفت مو ساز زدم.

مادر اولین راهنما و معلم بشریت وارد میشود. مادر امیرو با دیدن فرزند خود در بازار که عبدلو بر کولش سوار شده آنچنان برآشفته میشود که شروع میکند به تنبیه و نصیحتهای مادرانه خود. اما بیفایده است امیرو آنچنان محو این ابزار غربی شده است که پا بروی تمام آرمانهای خود میگذارد و بعنوان خر عبدلو سکه مردم میشود تا جائیکه در صف نانوایی مورد تمسخر شاگرد نانوا قرار میگیرد.تا آنکه مادر با بغض و گریه یک روز النگوهای خود را در می آورد و به امیرو میگوید برو بفروش و باهاش یه سازدهنی بخر تیر آخر مادر برای تحریک امیرو برای بیرون آمدن از آن خفت خود ساخته.
امیرو از خواب غفلت بیدار میشود. به دریا میزند و غسل تعمیم میکند تا خطاها و اشتباهات گذشته خود را بشوید صحنه ای که همان سال در تنگسیر هم اما اینبار برای بهروز وثوقی و زار ممدش تکرار میشود هردو با یک کارگردان. امیر نادری در آن سال تنگسیر را برای بیداری نسل جوان ساخت و ساز دهنی را برای بیداری نوجوانان.
و سرانجام امیرو ساز عبدلو را میگیرد و با عبور از دل مردمان آنرا به دریا می اندازد تا به همه بگوید فرهنگی که به ما تعلق ندارد را باید دور انداخت امیرو روبه دریاست و سرش را برمیگرداند و به ساحل نگاه میکند و تمام.
اما ساز دهنی هنوز تمام نشده است. این فیلم را هر وقت و در هرجا دیدم در همینجا به اتمام میرسد اما فیلم همچنان ادامه دارد. امیرو برمیگردد و به سراغ عبدلو می رود. عبدلو دیگر قدرتی ندارد. تمام قدرت او در سازی بود که امیرو آنرا به دریا انداخته بود. عبدلو مورد ضرب و شتم امیرو و بقیه بچه ها قرار میگیرد و اینبار اوست که بر گرده های عبدلو سوار میشود و تلافی تمام روزهایی که به او سواری داده است را در می آورد و انتقام شیرینی را از او میگیرد. صدای ساز و دهل و یک عروسی محلی نیز بیانگر بازگشت جامعه به رسم و سنتهای خودش می باشد. هنوز نتوانستم دلیلی برای سانسور این صحنه پایانی از صدا و سیما را کشف کنم.

باور اینکه ۴۰ سال پیش امیر نادری توانسته با چنین زیبایی یک واقعیت و یک تضاد اجتماعی را اینچنین به صحنه بکشد واقعا سخت است و باید گفت او شاهکار کرده است. نادری برای لحظه به لحظه فیلم برنامه دارد و مانند طراح خط کش خود را روی صحنه گذاشته تا مبادا سانتیمتری از تفکراتش جابجا شود.
مسعود گودرزی (بازیگر نقش امیرو) در آنزمان ۵۰ هزارتومان (که پول زیادی هم بود) دستمزد دریافت کرد. پولی که به ادعای خودش حتی ریالی بدستش نرسید و پدرش آنرا دریافت کرد. زیرا او زمانی که این فیلم را بازی میکرد کلاس پنجم ابتدایی بود.

اکبر عبدی در یکی از مصاحبه هایش گفته بود که یکی از آرزوهایش این بوده که او نقش امیرو را بازی میکرده او میگوید حتی با شیطنت در اوایل بازیگری خود به بعضیها گفته بود که من نقش امیرو را بازی کردم و الان بخاطر این موضوع عذاب وجدان دارم هرچند او می گوید بعدها که بالغ تر شدم متوجه شدم بازیگر نقش امیرو یک شاهکار بوده و اگر من آن نقش را بازی میکردم شاید اینقدر روی مخاطب تاثیر نمی گذاشت.

امیر نادری را باید برای ساخت چنین فیلمی ستود هرچند مانند بیضایی و کیارستمی چندین هزارکیلومتر دورتر از ما زندگی میکند. این فیلم را هنوز پس از چهل سال وقتی می بینم برایم تازه است و احساس میکنم هنوز سرشار از ناگفته هاست. امیر نادری برای ثانیه به ثانیه های این فیلم مدتها فکر کرده است و هر سکانس این فیلم دارای مفهومهای عمیقی است که به قول خود او هنوز منقدین به برخی از منظورهای او پی نبرده اند.

او حتی در دعوای بچه ها سرِ پوست هندوانه کلی منظور داشته است. تمام سنتهای جامعه را در فیلم به نمایش گذاشته است که اگر بخواهم یکی یکی آنها را بازگو کنم خواندن آن برای دوستان خسته کننده میشود.

ساز دهنی یک فیلم به تمام معنا ارزشمند ایرانی است و غیر قابل تکرار. در سینمای قحطی زده امروزی که بعضی از دوستان حتی در همین سایت فیلمی مانند معراجیها که هنوز بر پرده نیامده است را فیلمی ارزشمند میدانند فیلمی مانند سازدهنی را باید فیلمی بسیار فراتر ارزشمند دانست . فیلمی که امیر نادری بجای استفاده از یکی دو جین هنرپیشه تازه به دوران رسیده از نابازیگرانی استفاده نمود که همگی برای اولین بار در مقابل دوربین قرار گرفته بودند.

عوامل و سازندگان این فیلم اکنون همگی پراکنده شده اند. امیر نادری نویسنده و کارگردان این اثر بزرگ اکنوم مدتهاست که در آمریکا زندگی میکند. سهراب شهید ثالث که تدوین سازدهنی را بعهده داشت بعد از همکاری با نادر ی دو فیلم با نامهای یک اتفاق ساده و طبیعت بیجان را میسازد و سپس ایران را برای همیشه ترک میکند تا خبر درگذشتش در سال ۱۳۷۷ از شیکاگو به ایران میرسد. مسعود گودرزی بازیگر نقش امیرو اکنون مدیر یک مدرسه میباشد. از مهدی جوادی بازیگر نقش عبدلو کسی خبری ندارد. شهلا درویشی (مادر امیرو )که در همان سال با امیر نادری در فیلم تنگسیر نیز بازی کرد دیگر در مقابل دوربین ظاهر نگردید و از او نیز هیچ اطلاعی در دسترس نمی باشد.

فقط و فقط تنها کسی که از آن مجموعه هنوز در حال فعالیت در حوزه سینماست علیرضا زرین دست فیلمبردار این اثر جاودانه می باشد.