کوچ او از ایران سه سال را رد کرده اما در غربت هم زندگیاش را به والیبال گره زده است. با وجود سبقه غیرقابل اغماض در والیبال ایران بهعنوان بازیکن و همینطور مربیگری بخصوص در ردههای پایه، آنقدر بیتوجهی دید و -آنطور که انتظار داشت- دیده نشد تا برای همیشه از ایران رفت.
ایرج مظفری آخرینبار در سال ۲۰۱۴ تیم نوجوانان ایران را به رقابتهای جهانی برد و با چهارمی دنیا برگشت؛ عنوانی که آن سالها بههیچوجه نتیجه ضعیفی به حساب نمیآمد اما باز هم آقای سرمربی توجه خاصی ندید و در تصمیم مهاجرت مصمم شد. حالا در آن سر دنیا باز هم سرش را با والیبال گرم کرده و با کودکان والیبال کار میکند و دلش به شاگردان خردسالی گرم است که میتواند کمکم پا گرفتنشان را ببیند.
پس از سالها که خبر چندانی از او در رسانههای ایران نبود، سراغش رفتیم تا بهعنوان یک صاحبنظر در حوزه والیبال، درباره حال و روز این رشته با او گفتوگو کنیم؛ گفتوگویی که البته از فعالیتهای سالهای اخیرش در کانادا و ایالت «بریتیشکلمبیا» آغاز شد و پس از آن به شرایط والیبال ایران در سالهای اخیر رسید.
اول از همه از خودتان بگویید. در این چند سالی که از ایران رفتید در کانادا چه میکنید؟
از مهاجرتم به کانادا چیزی حدود سه سال و نیم میگذرد. در اینجا هم مدتی بعد از ورودم کار آموزش والیبال به کودکان را آغاز کردم؛ کودکان بین ۸ تا ۱۵ سال که در سال اول تنها ۱۱ نفر بودند. حالا اما پس از این مدت تعدادشان به ۸۰ نفر رسیده. سال گذشته هم تیم زیر ۱۳سال آکادمی ما قهرمان ایالت یا همان استان بریتیشکلمبیا شد که خیلیها از آن تعجب کردند. دختر خودم هم زیر نظر من والیبال بازی میکند و کاپیتان تیم زیر ۱۴سال است و مثل بقیه منتظر دیدن فعالیت او در سال پیشرو هستم.
شما در ایران هم در یکی دو سال آخر حضورتان، در باشگاه پاس و آکادمیهای دیگر با بچهها کار میکردید. فرق کار در این دو کشور بیشتر در چه زمینهای است؟
تفاوت که زیاد است اما بیشترین چیزی که به چشم من آمده، قدردانی بچهها و خانوادههایشان بابت رشد و پیشرفتشان است که بسیار بیشتر از ایران حس میشود. اینجا جالب است که با توجه به شرایط آب و هوایی، خانوادهها و افراد بزرگسال هم علاقه زیادی به والیبال و رشتههای سالنی دارند که دو گروه از آنها هم زیر نظر من تمرین میکنند.
برویم سراغ اصل مطلب و شرایط والیبال ایران. برآیند شما از والیبال ایران در سه چهار سال اخیر و روندی که در پیش گرفته چیست؟
اول از همه باید این را بگویم که من بجد معتقدم مربیان صرب تنها تمریندهنده هستند؛ آن هم با بدنسازی سنگین و فشار زیاد وزنه. تعدادی از آنها هم با توجه به تواناییهایشان میتوانند دستیاران خیلی خوبی باشند. به عقیده من هیچکدام از مربیان اخیر صرب ایران مانند کواچ و کولاکوویچ و حتی لوزانویی که صرب نبود، چیزی به والیبال ما اضافه نکردند.
ولاسکو چطور؟
من دوبار با ولاسکو در دفتر آقای داورزنی دیدار و با هم بحث کردیم. اصلاً از لحن صحبت و نوع برخوردش خوشم نیامد اما واقعاً مربی بزرگ و قابلی بود. او کارهایی کرد و چیزهایی با خودش آورد که دیگر آن را نداریم و حتی نتوانستیم از آن کپی کرده و ادامهاش دهیم. او بزرگ بود؛ چه امسال ایرج مظفری خوشش بیاید و چه نیاید. همین نام بزرگ هم باعث دعوت شدن ایران به تورنمنتهای مهم مانند جام واگنر بود. نکته دیگر تشکیل تیم «ب» و اهمیت دادن به آن بود؛ تیمی که سوری نبود و بازیکنان مدام از تیم «الف» به «ب» میرفتند و برعکس. بهطور کامل این تفکر را جا انداخت که اگر خوب کار نکنی به تیم «ب» میروی و اگر خوب باشی حتی از تیم «ب» به تیم «الف» خواهی رسید.
از لحاظ فنی فکر میکنید مربیان پس از او چه ایرادی به کارشان وارد است؟
امروز تمرینات والیبال را دیگر همه بلد هستند. با یک سرچ ساده هم میشود تمرینات پیشرفته و تخصصی کاملی را بهدست آورد، اما نکته اصلی و کار مربی آنجاست که روی کدام تمرینات تأکید کند. من این نکته را از پروفسور اعرابی یاد گرفتهام. خیلی از تمرینات به درد تیم ملی والیبال ایران نمیخورد و برخی دیگر برایش واجب است، اما مربیان این نکات را درنظر نمیگیرند و آن تأکید که از آن صحبت کردم را در کارشان ندارند.
میتوانید مثال بزنید؟
برای نمونه چرا جواد معنوینژاد بیرون از تیم ایران ماند؟ به اعتقاد من در حال حاضر پرقدرتترین اسپکر والیبال ایران، جواد معنوینژاد است. البته که او پاسهایی را از ارتفاعی بالاتر از حد معمول میگیرد. وظیفه کیست که این هماهنگی بین او و پاسور را ایجاد کند و در تمرینات برای او و معروف تمرین اختصاصی بگذارد؟ قطعاً وظیفه کولاکوویچ است که این کار را نکرد و در نهایت هم این بازیکن وقتی نتوانست کارآیی لازم را داشته باشد، از تیم کنار گذاشته شد.
بهنظر شما ادامه دادن با کولاکوویچ از ریو تا توکیو تصمیم درستی بود؟
بهنظر من آقای کولاکوویچ برآیند تصمیمات غلط وزارت ورزش بوده و هست. زمانی که او سرمربی ایران شد، داورزنی سرپرست فدراسیون بود. او حدود ۱۳ ماه سرپرست بود و هیچکس هم اعتراض نکرد. ایراد ماجرا کجا بود؟ وقتی فدراسیون با سرپرست اداره میشود و نه هیأترئیسه به آن معنا وجود دارد و نه وجاهت قانونی دارد، وضعیت به همین صورت است. داورزنی در آن شرایط (سرپرستی) همه کار کرد و در تمام پستها و نفرات آنها دخل و تصرف کرد. هیأترئیسهای هم نبود که از او بابت تصمیماتش توضیح بخواهد و بر کارش نظارت کند. در همان زمان قرارداد کولاکوویچ را بهصورت ۲+۲ بستند. یعنی چه؟ یعنی دو سال هستی و پس از آن اگر نتیجه گرفتی ۲ سال دیگر هم خواهی ماند.
یعنی ذهنیت نتیجهگرایی از آنجا به کولاکوویچ القا شده؟
دقیقاً همینطور است و معنی دیگری ندارد. او اتفاقاً معقولانهترین تصمیم ممکن را گرفت. او با تمام بازیکنان اصلی به تورنمنتها رفت تا بهترین نتیجه را بگیرد و در ایران بماند. ما از یک فرض غلط به یک نتیجه درست نمیرسیم. وقتی نتیجهگرایی را بهعنوان یک اصل غلط به او القا کردیم، نتایج هم مانند انتخاب و حذف بازیکنان غلط میشود و منطبق بر همان پیش میرود.
البته در این چند سال بازیکنان جوان هم به اردو دعوت شدند…
بله، واقعاً خوشحالم که چهرههای جوان و بسیار مستعدی مانند مجرد و یلی به والیبال ایران معرفی شدند. البته مجرد کمی در گام دفاع مشکل و نیاز به اصلاح دارد اما در مجموع بازیکنی آیندهدار و مستعد است. با این حال بهنظر من کولاکوویچ اصلاً نگاهی مبنی بر جوانگرایی ندارد. او اگر چنین عقیدهای داشت، دو سه بازیکن باتجربه و خوبش را به تورنمنتها نمیبرد و تحت هر شرایطی به این جوانها میدان میداد. اصلاً جوانگرایی اینطور است نه اینکه پنج شش جوان را با خود به مسابقه ببری و اصلاً از آنها استفاده نکنی مثل اینکه مصدوم هستند.
در بحث هدایت تیم در حین بازی هم انتقادهای بسیاری به کولاکوویچ میشود. نگاه شما در این زمینه چیست؟
اول از همه که گفتم مربیان صرب بهعنوان نفر اول خیلی خوب نیستند. در وهله دوم باید بگویم کولاکوویچ در جریان بازی بههیچوجه در جای درستی نمیایستد. اگر با دقت نگاه کنید، اکثر مربیان بزرگ دنیا انتهای خط طولی زمین خودی میایستند که هر دو زمین را ببینند. کولاکوویچ اما تقریباً وسط میایستد که باعث میشود بخشی از بازی را از دست بدهد؛ نکتهای که شاید کمتر کسی به آن توجه داشته باشد.
به موضع عدم انتقادپذیری او هم خیلی انتقاد میشود…
یادم میآید کواچ هم زمانی میگفت من مثل خاری در چشم منتقدان شدهام. حالا هم کولاکوویچ گفته است که من زمانی به حرف منتقدان گوش میکنم که در سطح من باشند. من از این مربی خواهش میکنم که بگوید خودش با این نتایج، این همه مصدوم و شرایط موجود چه سطحی دارد؟ هم خودش و دستیارانش خیلی خوب من را میشناسند و سطح من را به شما خواهند گفت. اگر او سطحش خیلی بالاست، بگوید و اعلام کند که «اگر تیم ایران به المپیک نرفت و اگر رفت و بدترین نتیجه را گرفت، من از ایران میروم»، آن وقت ایمان میآورم که سطح بالایی دارد. غیر از این باشد مجبوریم یک سال دیگر و تا پایان رقابتهای المپیک نیز او را تحمل کنیم، چون باید تمام دستمزدش را به او بدهیم و ناچاریم با خودش ادامه دهیم.
در مجموع فکر میکنید والیبال ایران با کولاکوویچ به جایی میرسد؟
من حدود ۲ سال پیش گفتم که ما با این مربی به جایی نمیرسیم. همان زمان هم گفتم که پیمان اکبری جای او را خواهد گرفت و سرمربی خواهد شد.
یکی از مهمترین موضوعات پیش روی والیبال ایران انتخابات است. نظر شما راجع به رئیس بعدی و بازگشت احتمالی داورزنی چیست؟
من قبل از اینکه بخواهم وارد جزئیات شوم، یک پیشنهاد دارم. من از وزارت ورزش میخواهم مجمع انتخاباتی والیبال را به پس از المپیک موکول کند. اصلاً قانونی بگذاریم که رئیس فدراسیون از المپیک تا المپیک انتخاب شود و ثمره کارش را در این بازیهای مهم بررسی کنیم، چراکه فدراسیونی که بخواهد طی یکی دو ماه آینده روی کار بیاید، بههیچوجه المپیک پیشرو و بار و مشکلات تیم ایران را به دوش نخواهد کشید و مسئولیتش را نخواهد پذیرفت.
و در مورد خود انتخابات و کاندیداهایی که ثبتنام کردند؟
من تنها یک خواهش دارم. در دوره گذشته بودند برخی چهرهها که به نفع یکی از کاندیداها کنارهگیری کردند و پس از آن در فدراسیون پست و سمت گرفتند. این کار اصلاً خوب و جوانمردانه نبود. در این دوره تنها خواهشی که دارم این است که بمانند و حتی اگر قرار است یک رأی بیاورند، در رقابت بمانند و خودشان را محک بزنند. اگر اینطور نباشد، برداشتهای خیلی بدتری نسبت به دوره گذشته از آنها خواهد شد و باعث میشود برخی از واژههای نهچندان خوب مانند کارشناس پولی از آنها یاد کنند!