سال ۱۳۷۹ فیلمساز ۴۲ سالهای که دومین اثر بلند سینماییاش را میساخت، از دو بازیگر جوان و ناشناخته استفاده کرد که اولین حضورشان در مقابل دوربین سینما را تجربه میکردند. نادر مقدس که پس از آن چهار فیلم دیگر هم ساخت و هیچکدام توجهات را به خودشان جلب نکرد، با «شور عشق»، یعنی دومین فیلمش که پرفروشترین اثر سال هم شد، دو چهره جوان و بسیار مشهور را به سینمای ایران معرفی کرد؛ بهرام رادان و مهناز افشار.
هیچکدام از این دو هنرپیشه تواناییهای فنی بالایی نداشتند و مربوط به دورانی میشدند که تاکید روی ویژگیهای ظاهری یک هنرپیشه، میتوانست در مطرح شدن او نقشی بسیار کلیدی داشته باشد. بهرام رادان بعدها تلاش کرد با حضور در آثار فیلمسازانی مثل کیمیایی، واروژ کریممسیحی، رخشان بنیاعتماد و بهروز افخمی مقداری به سمت کسب اعتبار هنری حرکت کند. او حتی در «سنتوری» داریوش مهرجویی هم حضور پیدا کرد، اما سوای هر نوع داوری درباره خود این فیلم، حضور رادان در آن تکرار کلیشههای غلو شده سینمای ایران از افراد معتاد به مواد مخدر بود.
افشار اما همان اول کار در مسیری قرار گرفت که انتظارش میرفت. او به خاطر شباهتی که چهرهاش به فائقه آتشین، یکی از خوانندههای پیش از انقلاب داشت، مورد توجه قرار گرفت و پس از مدتی به زوج هنری محمدرضا گلزار تبدیل شد که او هم تنها بهدلیل ویژگیهای ظاهریاش هنرپیشه مطرحی شده بود. هنرپیشههایی که تنها بهدلیل ویژگی ظاهریشان مطرح میشوند، با بالا رفتن سن، بهجای جا افتادن در عالم هنر و تبدیل شدن به یک هنرمند معتبر، عموما کمکم حذف میشوند.
آنها تنها میتوانند در نقش جواناولهای زن یا مرد حضور داشته باشند و با عبور از سن جوانی و تغییر چهرهشان، دیگر کارایی سابق را ندارند. رادان و افشار در میانههای راه تلاش فراوانی کردند تا صرفا به خاطر ظاهرشان معروف نباشند و چهره دیگری از خود نشان دهند؛ اما تبدیل شدن به هنرپیشهای که بهدلیل قابلیتهای فنی کارش مطرح است، نمیتواند صرفا از طریق انتخاب نقش رخ بدهد و نیاز به وجود چنین قابلیتهایی در خود آن شخص هم هست.
مهناز افشار چنین تلاشهایی را از اواسط دهه ۸۰ شروع کرد، اما همزمان با آن در پروژههای تجاری هم حضور پیدا میکرد. او در سال ۱۳۸۵ هم «رئیس» را برای مسعود کیمیایی بازی کرد و هم «محاکمه» را برای ایرج قادری و در ۱۳۹۵ هم در «ارادتمند؛ نازنین، بهاره، تینا» به کارگردانی عبدالرضا کاهانی حضور داشت و هم در سری دوم «نهنگ عنبر». اما از ۱۳۹۲ به این سو اتفاق جدیدی در جامعه ایران رخ داد که روی رفتار هنرپیشهها و چهرههای مشهور آن تاثیری جدی گذاشت؛ با باز شدن پای شبکههای اجتماعی به ایران و فراگیر شدنشان، مردم ما هم برای اولین بار با مفهوم «سلبریتی» به معنای جدی آن آشنا شدند.
در دهه۶۰ ستارهسازی برای سینمای ایران ممنوع بود و این روند تا ابتدای سال ۷۰ ادامه داشت. تا اوایل دهه۹۰ همچنان حضور چهرههای مشهور بهخصوص هنرپیشهها در تبلیغات بازرگانی منع قانونی داشت و تمام اینها سرجمع به این معنی بودند که جامعه ایران بهطور ناگهانی با مفهوم سلبریتی آشنا شد. پس از مدتی حتی این هم مشخص شد که در بافت فرهنگی ایران، سلبریتیها نمیتوانند همان نقش اجتماعی را داشته باشند که در بعضی کشورهای دیگر، ازجمله ایالات متحده دارند. سلبریتیها در هر موردی – از سیاست گرفته تا سبک زندگی- اظهارنظر میکردند و ابتدا تا مدتی به یک مرجع اجتماعی تبدیل شدند، ولی چندی نگذشت که بخش اعظم جامعه به این وضعیت واکنشی شدیدا منفی نشان داد و حتی واژه سلبریتی چیزی شد که بار منفی پیدا کرد؛
خبر حضور مهناز افشار در برنامه «پرشین گاتتلنت» شبکه تلویزیونی MBC Persia در استکهلم، مشخص کرد که او چهارمین داور این شو است و البته در این ویدئو خبری از مزدک میرزایی نبود.
مهناز افشار در این عکس کنار دو خواننده لسآنجلسی ایستاده و اینها یعنی او دیگر به ایران بازنخواهد گشت. او در این برنامه قرار است جایگزین صدفطاهریان شود؛ یعنی شخصی که صرفا بهخاطر چند ثانیه بازی مقابل مهناز افشار در فیلم «هیچکجا، هیچکس» مدعی هنرپیشگی در سینمای ایران بود و البته اصل شهرتش را حتی بیش از حضور در شبکههای ماهوارهای، مرهون فعالیتهای مجازی است. طاهریان نمونه کاملی از کسانی بهحساب میآید که نه با کار هنری یا ورزشی یا علمی، بلکه با حضور در شبکههای اجتماعی و موجسواری روی اتفاقات مختلف مشهور میشوند و حالا نتیجه حدود دو دهه فعالیت مهناز افشار در سینمای ایران، سرانجام به آنجا انجامیده که در کنار یکی از این سلبریتیهای بدون رزومه یا بهاصطلاح یکی از همین شاخهای مجازی قرار بگیرد.