یکی از رکوردداران تغییر تیم در لیگ برتر به شمار میرود، در زمان حضورش در لیگ برتر یعنی از حدود ۱۳ سال پیش به اینسو، پیراهن ۱۲ تیم لیگ برتری را بر تن کرده است. بازیکنی که علاوهبر بازی در استقلال و پرسپولیس، حضور در تیمهای پرطرفدار دیگر مثل سپاهان و تراکتورسازی را هم تجربه کرده و از این حیث رکورد ویژهای را در فوتبال ایران به ثبت رسانده است.
در آخرین فصلی که استقلال قهرمان شد همراه با گلهای این مهاجم بود و این درحالی بود که او دو سال بعد هم پیراهن پرسپولیس را بر تن کرد. صحبت از فرزاد حاتمی، مهاجم بلندقامتی است که دوباره نامش بعد از برد نفت مسجدسلیمان مقابل پرسپولیس سر زبانها افتاده و همین موضوع بهانهای شد تا سراغ وی رفته و درخصوص مسائل مختلف با او گفتوگو کنیم. مصاحبه با حاتمی را در زیر میخوانید.
از بازی با پرسپولیس و برد شیرینی که به دست آوردید، آغاز کنیم.
خوشبختانه بازی را بردیم. بچهها باهوش بازی کردند. کادرفنی نیز ثابت کرد برای مساوی به میدان نیامده و برای برد پا به میدان گذاشتهایم، با این اصل که ابتدا گل نخوریم. ما دفاعی بازی نکردیم بلکه اصولی بازی کردیم. طرز فکرمان این بود که گل نخوریم، چون میدانستیم گل را میزنیم. همه تماشاگران یک بازی هیجانی را شاهد بودند و از این دیدار لذت بردند. دو تیم مدام حمله میکردند و فرصتهای زیادی داشتند، اما فقط یک گل زده شد که خوشبختانه آن هم به سود ما بود.
احمد جبوری هم چند تک به تک را گل نکرد.
۴بازیکن ما برای اولینبار در استادیوم آزادی بازی میکردند. این استادیوم هم فضای خاص خود را دارد و ژاوی که درون آن بازی میکند تحتتاثیر است، احمد الجبوری که جای خود را دارد. برای چند بازیکن جوان ما واقعا جو سنگین بود، با این حال من فقط آنها را تشویق میکردم. بعد از اینکه احمد تک به تکها را از دست میداد، به او میگفتند عیبی ندارد، فدای سرت. انشاءالله باز هم فرصت پیش میآید که همین هم شد. انشاءالله برایش تجربه میشود.
خودت هم در چندین صحنه خودخواهانه بازی کردی!
در یک موقعیت بازیکن کناریام را دیر دیدم و زمانی مجید را دیدم که از کنارم رد شده بود. او سرعتش زیاد است و من را هم صدا نکرد. همیشه در هر تیمی که بودم، موفقیت تیمم از گلزنیام بیشتر اهمیت داشته؛ مثل چند سال پیش که در بازی صبا و پرسپولیس گل خالی را به بیاتینیا پاس دادم. البته یک اصل را همیشه بهعنوان یک مهاجم رعایت میکنم؛ اینکه وقتی چارچوب را میبینم، اگر ۵ سانتیمتر هم فضا داشته باشم، ضربهام را میزنم. با توجه به این اصل از ۳۵ متری هم گل زدهام و همیشه به جوانترهای تیم هم میگویم این اصل را رعایت کنند.
پرسپولیسیها بعد از ۳ فصل قهرمانی از وضعیت تیمشان نگران هستند. بهعنوان بازیکن سابق این تیم نظرت درباره این ناکامیها چیست؟
بالاخره پرسپولیسیها ۳ سال موفق را با برانکو پشتسر گذاشتند که شروع آن هم از فوت هادی نوروزی بود که پرسپولیسیها را برای موفقیت و قهرمانی همدل کرد. هرچه بود ۳ سال قهرمان شدند، اما سخت است که یک تیم را در سطح بالا نگه دارید. هواداران پرسپولیس که تیمشان ۳ سال قهرمان شده، یک سال فکر کنند که بازیکنانشان خسته شدهاند یاانگیزهشان کم شده و به بازیکنان این تیم حق بدهند. به نظرم مشکل اصلی در این بین، توقع هواداران این تیم است که بالا رفته و حق هم دارند، چون ۳ سال تیمشان را در اوج دیدهاند.
از سوی دیگر استقلال دیگر تیمی که اتفاقا آخرین قهرمانیاش را با گلهای تو جشن گرفت، این روزها شرایط خوبی دارد.
استقلال هم چند فصل به خاطر همین عدم ثبات بد نتیجه گرفت. یک مدیرعامل ۴ آجر روی هم میگذاشت تا یک دیوار بسازد، مدیر بعدی میآمد و دیوار را خراب کرده و دوباره آجرهای خود را میچید. با این حال این تیم امسال خوب بازی کرده و نتایج خوبی هم کسب میکند. قبلا هم گفته بودم باید به استراماچونی زمان بدهند، چون یک مربی خارجی که به یک کشور جدید میآید، زمان میبرد فضا، بازیکنان و سیستم حاکم بر فوتبال ایران را بشناسد. در هر صورت دوست دارم تیمهای پرهواداری مثل استقلال، پرسپولیس یا تراکتور و سپاهان همواره نتیجه بگیرند تا فوتبال ملی ما هم موفق شود.
در تیمهای پرهوادار زیادی بازی کردهای. از پوشیدن پیراهن کدامیک از این تیمها پشیمان شدهای؟
اینکه به پرسپولیس رفتم، مطمئنا پشیمان شدهام. پخته نبودم و اگر آن زمان که در استقلال بازی میکردم، یک نفر هم روی سکوها اسمم را فریاد میزد نباید به حرمت آن یک نفر به پرسپولیس میرفتم و حتی بالعکس. از این موضوع پشیمانم. آدم این مسائل را بعدا میفهمد، چون در آن زمان تحتتاثیر شرایط قرار دارد. مثلا آدم روی حساب ۴ نفر که بد و بیراه میگویند، تصمیماتی از سر احساس یا عصبانیت میگیرد که بعدا پشیمان میشود و من هم به خاطر همین ۴ نفر رفتم و این درحالی است که نباید به تیم رقیب میرفتم.
هنوز هم خودت را استقلالی میدانی؟
این تیم را قلبا دوست دارم، چون با این تیم قهرمانی و روزهای خوبی داشتهام و رفتنم به تیم رقیب هم اشتباه بود.
الان رابطهات با امیر قلعهنویی چطور است؟
ما مدام با هم دعوا و قهر کرده و دوباره با هم آشتی میکنیم. دیگر این موضوع تکراری شده و الان هم نه مثل قدیمها، اما با هم خوب هستیم! من همیشه سرباز امیرخان بودم و او همیشه به من لطف داشته است. همیشه گفتهام ۸۰ درصد زندگی فوتبالیام را مدیون قلعهنویی هستم، چون همیشه به من اعتماد کرد و من هم سعی کردم جواب اعتمادش را بدهم. به نظرم اگر حرفهای امیرخان را گوش میکردم، الان بالای ۱۰۰ بازی ملی داشتم، اما من شاگرد شیطانش بودم و به حرفهایش گوش نکردم.
دوباره به نفت مسجدسلیمان برگردیم. شایعه درگیریات با سوشا از کجا آب خورد؟
قبل از بازی جمعه با پرسپولیس او را بغل کرده و به سوشا گفتم دوست دارم امروز برایمان در حد همان اروپایی که بازی کردی، گلری کنی که او هم گفت چشم و واقعا هم اروپایی گلری کرد. آن درگیریای هم که گفتید صحت نداشت، اتفاقا مشکلات دیگری داشتم که بعد از جلسه با تارتار و مسئولان تیم به کارم در نفت ادامه دادم.
درباره مهدی تارتار هم صحبت کن. به نظر میرسد یک مربی بادانش و جوان درحال ظهور است.
تارتار واقعا از نظر فنی مربی قوی به شمار میرود. معلوم است که داماد فیروز کریمی است، البته غیر از داماد بودن، یکسری چیزهای دیگر هم از آقا فیروز یاد گرفته و این نشان میدهد هر زمان که به منزل آقا فیروز میرود، با او صحبتهای فنی زیاد میکند و فقط خوردن و احوالپرسی نبوده! به نظرم تارتار از نظر فنی قوی است و اگر همین روند را طی کند، آینده درخشانی دارد.
برخی شایعات پشتسر تارتار در تقابلهایش با پرسپولیس وجود دارد و حتی خودت هم بعد از اینکه از پارس رفتی، مصاحبه کردی و گفتی: «تارتار فکر بازیهای آینده را میکند، او سابقه بازی در پرسپولیس را دارد و خود را پرسپولیسی اصیل میداند؛ تارتار باید هم بیاید، امثال حاتمی را که سابقه گلزنی به پرسپولیس را دارند، کنار بگذارد تا راحتتر به نتایج دلخواهش برسد.»
من آن حرفها را از سر عصبانیت زدم، هرچند شیطنتی هم در تنظیم حرفهایم صورت گرفت. اتفاقا بعد از آن به تارتار پیامک زده و گفتم عذرخواهی میکنم و اگر تهمتی زدم، حلالم کن. تارتار واقعا مربی پاکی به شمار میرود. اتفاقا چند بار با او بگو مگو کردهایم، اما او مربی پاکی است و امیدوارم به سطوح بالای مربیگری برسد و همیشه موفق باشد.
چرا تا این اندازه تیم عوض میکنی؟ راز آن چیست؟
هر تیمی که رفتم، من را خواستهاند. اگر هم از تیمی میروم چون نمیتوانم برخی مسائل را تحمل کنم یا اتفاقاتی میافتد که منجر به جدایی میشود. مثلا میدانید چرا بعد از ۴ سال از تراکتورسازی رفتم؟ یک روز آقای زنوزی به من زنگ زد و گفت نظر حقیقیات را درباره جان توشاک بگو که همان لحظه گفتم این مربی آلزایمر دارد و بعدا نگویی چرا آن را به من نگفتی! خیلی رک این موضوع را گفتم. سهشنبه این حرف را زدم و یکشنبه هفته بعد در اولین جلسه تمرینی توشاک در زمین تمرین گفت، تو را نمیخواهم و خیلی راحت من را کنار گذاشت.
خودش هم هفته سوم اخراج شد و همه فهمیدند که آلزایمر داشت. فقط من سوختم که رک و راست حرفم را زدم. یا مثلا زمانی که استقلال بودم به دفتر فتحاللهزاده رفتم و گفتم چرا باید فلان بازیکن ۹۰ درصد دریافتی داشته باشد و یکی مثل علی حمودی ۱۰ درصد. به مدیر استقلال گفتم بزرگترهای تیم ما بزرگ نیستند و اگر بزرگی میکردند، این اتفاق نمیافتاد که خودشان ۹۰ درصد بگیرند و جوان تیم پول نداشته باشد به خانهاش برود.
همین صحبتها باعث شد فصل بعد درحالی که ۱۴ گل زده بودم، از استقلال بروم چون یکی دو نفر از همان بزرگترهای تیم گفته بودند اگر حاتمی در استقلال باشد، دیگر ما نیستیم.