اگر کار مؤفقی در سیما و سینما به نمایش درآمده حلاوت و شیرینیاش را در مسیر نادرست دنبالهسازی به کام مخاطب تلخ کردهاند؛ مصداق بارز آن “لیسانسهها” که اشتباه آمد و حالا با رفتار غلط دنبالهسازی تلویزیون در قامتِ “فوقلیسانسهها” اشتباه در اشتباه است.
یکی از اتفاقاتی که چندی است گریبانِ تلویزیون را گرفته توجه بیش از حد به دیده شدن و خودنمایی مجریان، برنامهسازان و حتی اخیراً سریالسازان به فضای مجازی شده است. معضل دیده شدن در فضای مجازی و بهرهگیری از برخی جنبههای تجارتی در بسیاری از سریالهای تلویزیون از جمله “فوقلیسانسهها” قابل مشاهده است. در واقع به عبارت صریح، “فوقلیسانسهها” نه تنها فقط حرفی تازه در ساختار و محتوا ندارد که برای سرپا ماندن به استفاده از دمدستترین شکلهای هنری و تبلیغ کالاهای داخلی و خارجی و همچنین لودگی، تمسخر و هجو در روابط و مناسبات اجتماعی روی آورده است.
مسیر اشتباه تولید و ساخت کارهای چند فصله و اصطلاحاً “دنبالهسازیهای تلویزیونی” و حتی تکرار آن در پردهنقرهای ادامه دارد؛ هر روز هم تولیدات جدیدی به این ورطه اضافه میشوند و بر این باورند که مخاطب دوست دارد ما را در فصلهای بعدی هم ببیند؛ بعضاً برخی توفیق داشتهاند و عمدتاً نتوانستهاند مخاطب را همراه کنند؛ اعتقادی که بسیاری از کارشناسان و منتقدین دارند. همانطور که رضا درستکار منتقد سینما و تلویزیون به این نکته اشاره کرد.
درستکار با اشاره به دنبالهسازی صرفاً برای بهرهوری مادی و استفاده تجاری در تلویزیون، گفت: امروز دنبالهسازیها در تلویزیون و سینما به سمت بهرهبرداریهای مادی و استفاده تجاری رفته و سازندگان از شهرت و موقعیت آن فیلم استفاده میکنند و آن را در فصلهای متمادی بسط میدهند. مصداق آن در سینمای جهان، “راکی یک” است که اسکار گرفته و راکیهای بعدی در خدمت جیب مردم بودهاند. “اخراجیها” در شماره اول خود با اغماض توانست توفیقی پیدا کند اما در شمارههای بعدی خود در خدمت منافع و مسائل دیگری غیر از فرهنگ و هنر بود.
وی اضافه کرد: در تلویزیون بدتر و نامطلوبتر از سینما، دنبالهسازی دنبال میشود؛ در تلویزیونی که قرار است فارغ از سرگرمی، ارتقاءدهنده، آموزشدهنده و آگاهیدهنده باشد. وقتی مسئله دنبالهسازی آنقدر سطحی اتفاق میافتد نشاندهنده کار نکردن و تنبلی مدیران و تحمیق تماشاگر، مخاطب و بیننده است؛ چون میگویند ما تماشاگر را میشناسیم و به همین دلیل سراغ فلان سازنده، هنرمند و عوامل، میرویم.
وی با اشاره به اینکه “فوقلیسانسهها” به تکرار افتاده و برای مخاطب اندوختهای ندارد، افزود: فرض بگیریم ما اشتباه میکنیم و مدیران اشتباه نمیکنند؛ چنین سریالی ساخته شد و ادامهاش هم درست است! اما آیا “فوقلیسانسهها” اتفاق و موقعیت جدیدی را خلق کرده و یا مخاطب را به دنیا و فضای جدیدی میبرد؟ قطعاً این طور نیست و مخاطب مجبور است همان موضوعات اصطلاحاً قرقره شده و تکراری گذشته را دوباره در قد و قامت جدید و زرق و برقی دوباره ببیند. بخش اعظم اتفاقات و موقعیتهای خلق شده هم لوس و بیمزهاند!
وی با اشاره به اینکه تلویزیون با این نگاه سطحی به ساخت سریال، ذائقه مخاطب را به مرز افول و سقوط رسانده، خاطرنشان کرد: در “فوقلیسانسهها” جز لودگی، مخاطب دنبال چه باشد؟ در سریال “ستایش” فقط (افتاد) کاراکتر حشمت فردوس – داریوش ارجمند- در بین مردم رایج شد اما آیا به قول خودشان که میگفتند ما فریاد سبک زندگی سردادیم این اتفاق هم ترویج شد؟ به جای دنبالهسازیهای نامؤفق، سریال موفق و خوب بسازید. مدیران ما در تلویزیون باید چشمانشان را به سوژههای جدید و متنوع، خلق فضاها و موقعیتهای نو و بکر و همچنین رمانها و کتابهایی که میتوانند اقتباس شوند، باز کنند. واقعاً تلویزیون با این سریالها، ذائقه مردم را به مرز پوچی، سقوط و افول رسانده و سلبریتیهایی که میآیند و میروند و سودی هم برای تلویزیونیها نداشتهاند.
وی با اشاره به آببستن به سریالها و کشدادنهای بیمورد، گفت: انتقاد جدی داریم که مخاطب درگیر سریالهایی میشود که کشش ندارد و بیشتر آببستهاند! چون برای رساندن به آنتن، حتی خارج از متن هم حرکت کردهاند و سریال از ظرفیت و آن تب و تاب جذاب و هیجانآور برای مخاطب خارج شده است. فقط مخاطب شاهد لوسبازی و خنگبازیهای بدون سرمنزل کاراکترها بودهاند. اینجا چه مضمون، مفهوم و موضوعی به مخاطب القاء میشود؟ این مردم سزاوار دیدن آثار متعالی از تلویزیوناند و باید تلویزیونیها در این راستا قدم بردارند.