مربیان خارجی در فوتبال ایران فقط یک مربی برای یک تیم نیستند. آنها تجربه و دانشی را با خود میآورند و هر چقدر در گفت و گوی فنی خسیس باشند یا خود را موظف به آموزش مربیان دیگر ندانند اما ناخودآگاه فوتبال آنها آثاری دارد که در بازیکنان و مربیان دیگر گاهی ماندگار میشود.
تومیسلاو ایویچ وقتی به ایران آمد، تمرین در سالنهای بسکتبال و والیبال را به تمرینات تیم ملی اضافه کرد. به این تصمیم ایویچ اعتراض کردند. درباره تصمیمش نوشتند که این تمرینات باعث مصدومیت بازیکنان میشود یا آنها را از فضای زمین بزرگ فوتبال دور میکند. ایویچ اما میخواست تیمش را برای فشار جام جهانی بسازد. او میخواست فشار در فضاهای کوچک را تمرین دهد. بعد از ایویچ مربیان دیگری در ایران چنین روشی را با تیمهای خود تجربه کردند و بعدها همه فهمیدند که قفس یوونتوس چه حکایتی داشت یا چه تیمهایی بازی در قفس را برای واکنشهای سریع و سرعت عمل در فضاهای کوچک تمرین کردهاند.
ایویچ از داناترین مربیان خارجی فوتبال ایران بود، مردی که بدون اغراق میتوانستید دربارهاش بنویسید صاحب سبک. از او آثاری در فوتبال مانده که فوتبال ایران در برداشت آن آثار چندان باهوش و باتدبیر نبود. مربیان خوشفکر در فوتبال آثاری دارند که سفرهای حرفهای آنها به گردش اطلاعات کمک میکند. کارلوس کیروش یک نمونه کامل از مربی حرفهای بود که روشهایش برای بسیاری مربیان نکتههای کارساز داشت. هدیهای که کیروش بیواسطه و با نمایشهایش در ایران به مربیان دیگر میداد. کمشمار نبودند مربیانی که در ایران روشهای کیروش را تکرار کردند و البته کمشمار نبودند که سادهانگارانه با چماق ساختن از فوتبال دفاعی، کار کیروش را دفاعی از سر ترس معنا میکردند.
در هفتههای اخیر لیگ برتر چند تیم به تکرار بازی تیم استراماچونی رو آوردهاند. خط دفاع ۳ نفره استراماچونی اگرچه در دفاع نفوذناپذیر نبوده اما چیدمانی در خط میانی و حمله نیز در ادامه اجرای این روش وجود دارد که برای مربیان دیگر جذاب است. شاید عدهای از مربیان با ذوقزدگی دنبال اجرای سیستم استراماچونی باشند و عدهای با ظرافت آن را کپی کنند اما هر چه هست، استراماچونی توانسته این تأثیر را بگذارد که دیگران به روش او گرایش پیدا کنند.
سیستمها البته برای مربیان جادو نمیکنند. اگر جادویی در کار باشد، در نحوه آموزش و اجراست. ظرافتها در آموزش و تمرین میتواند اجرای یک سیستم را کارآمد جلوه دهد، وگرنه بازی با ۳ مدافع نه کشف استراماچونی است و نه او با اجرایش هنوز موفقیتی بزرگ را به دست آورده. نمایشهای استراماچونی با استقلال تماشایی بوده و وجه نمایشی فوتبال استقلال مورد توجه قرار گرفته. این البته به سیستم هم مربوط است اما نه به عددها، بلکه به کیفیت اجرا.
استراماچونی توانسته خیلی زود خود را به عنوان یک مربی معتبر و خوشفکر در فوتبال ایران بشناساند. او هر چه در مجارستان اعتبار از دست داد، به سرعت در ایران اعتبار جمع کرد و حالا مربیان دیگری را شیفته روشهای خود میکند. فوتبال ایران در تنگناهای اقتصادیاش، این تجربههای مربیان خارجی را ارزان نمیخرد. چه خوب که گسترش اطلاعات و تجربههای آنها، لیگ را با حکایتهای جالبتری مواجه کند.