ماه عسل استقلال و استراماچونی زودتر از آنچه تصور میشد به پایان رسید. آبیها فصل پاییز را در حالی آغاز کردند که بدون برد در قعر جدول، در همسایگی شاهین بوشهر قرار داشتند. در آن روزها هیچکس تصور نمیکرد مربی ایتالیایی بتواند استقلال بحران زده را نجات دهد. هواداران رقیب به طعنه میگفتند «آندرهآ برف تهران را نمیبیند» اما شگفت انگیز است که «پیشبینی- کری» آنها در حالی محقق میشود که استقلال به صدر جدول رسیده.
در فضایی که از دیروز در اطراف استقلال به راه افتاده، خشم هواداران از مدیران استقلال و بخصوص امیرحسین فتحی از هر نکته دیگری پررنگتر است. مدیرانی که به زعم هواداران، از برآورده کردن خواستههای استراماچونی عاجز بودهاند و به سادگی اجازه دادهاند مربیان استقلال، قراردادشان را یکطرفه فسخ کنند. هواداران با علم به محدودیتها و مشکلات اقتصادی میپرسند مگر بقیه تیمها چنین موانعی پیش رو ندارند؟ مگر کالدرون، دراگان اسکوچیچ و بقیه خارجیهای فوتبال ایران با همین شرایط کار نمیکنند، پس چرا قرعه باید به نام استراماچونی بیفتد؟
واقعیت این است که اغلب مدیران فوتبالی تلقی درستی از ارتباط سیستماتیک با مربیان خارجی ندارند و تصور میکنند همین که مربی در رختکن با بازیکنان خوشحالی میکند و کیک میخورد و برای هر جلسه تمرینی ساعتها وقت میگذارد، به این معنی است که از شرایط شغلیاش کاملاً راضی است و تهدید به فسخ قراردادش، صرفاً «نمایش» و «ناز کردن» است.
این اتفاق به نوعی دیگر در اوایل امسال برای پرسپولیس هم رخ داد و وقتی برانکو به مطالبات عقب افتادهاش اعتراض میکرد و هشدار میداد، مدیر وقت باشگاه پرسپولیس معتقد برانکو هیچ جایی نمیرود و خیلی هم به تیمش تعصب دارد! حتماً به خاطر دارید که پیش از تعطیلات دو هفتهای لیگ، وقتی استقلال روند صعودیاش را آغاز کرده بود و با ۵ گل صنعت نفت آبادان را شکست داده بود، استراماچونی به باشگاه استقلال هشدار داد و ضربالاجل دو هفتهای تعیین کرد که وضعیت مالی تیم را بهبود بدهد و حالا عملاً با چند هفته تأخیر همان تهدیدهایش را عملی کرده.
از منظری دیگر، تفاوت دیدگاهها بین مدیران ما و خارجیهای فوتبال است که گاهی چنین اتفاقاتی را رقم میزند. مشکل اینجاست که ما تمایل داریم همه اتفاقات دنیا را از منظر «اخلاق» و مفاهیمی مثل «جوانمردی» و «گذشت» و «فداکاری» تحلیل کنیم. ما دوست داریم استراماچونی «مردانگی» کند و با درک شرایط ما، در هر وضعیتی به کارش ادامه دهد اما یک خارجی که هزاران کیلومتر از وطنش دور شده و برای کار به یک کشور دیگر آمده، از دیدگاه «حرفهای» به قضیه نگاه میکند و اگر وعدههایی که به او دادهاند، عملی نشود خود را محق میداند که پیشنهادهای بهتری را بررسی کند.
این تفاوتهاست که چنین وضعیتهایی را به دفعات در فوتبال ایران رقم میزند. استقلال حالا در شرایطی امروز روبروی پیکان قرار میگیرد که دچار بزرگترین بحران خود از اول فصل شده. تیمی که به شکلی حیرت انگیز و با شتابی باور نکردنی به صدر جدول رسیده، حالا با آیندهای مبهم روبهرو است و در این فشردگی بازیها، بسیار سخت است که به سرعت بازسازی شود.
در دنیایی که سرعت تحولات به ساعت و دقیقه رسیده، چه بسا فردا اتفاق دیگری در راه باشد و استراماچونی همچنان مربی استقلال بماند. شاید فردا روزی آشکار شود که پیشنهاد به مراتب دندانگیرتری به استراماچونی رسیده که تیمش را در صدر جدول رها میکند و هزاران شاید دیگر اما در این واقعیت تغییری ایجاد نمیشود که بعضی مدیران فوتبالی ایران، به ورزش حرفهای نگاهی کاملاً آماتوری و منسوخ دارند