وینگر گل گهر در دیدار روز گذشته مقابل پرسپولیس بار دیگر نشان داد میشود از لحاظ استعداد بازیکن خوبی بود ولی از آن به نحو احسن استفاده نکرد.
شهرت و محبوبیت در کنار موقعیت مالی خوب یکی از جاذبههای فوتبال برای علاقهمندان به این رشته است که همه این موارد باعث شده از سایر رشتههای ورزشی متمایز شود و بعضاً رفتارهایی در آن صورت بگیرد که از دایره منطق و عقلانیت خارج میشود و حتی به سمت پوپولیسم کشیده شود.
بارها در سالهای اخیر دیدهایم بازیکنانی که به محض پیوستن به تیمهای محبوب ادعای علاقه قلبی به آن تیم از کودکی را داشتهاند در حالیکه نزدیکان و آشنایان همان نفرات اتفاقا عکس آن را تایید کرده و عنوان میکنند که طرفدار تیم مقابل بوده است و بعداً هم دیده شده همان تیم را به دلیل شرایط مالی بهتر ترک کرده و خلاف گفتههایشان را به اثبات میرساندند.
بهنام برزای، وینگر حال حاضر گل گهر و سابق شهر خودرو، راهآهن، نفت آبادان و البته استقلال که حضور کوتاه مدت و کم فروغش در لباس این تیم آخر را به اندازه کل دوران فوتبالی خودش پررنگ کرده و به قدری خود را متعهد و متعصب به لباس آبی میداند که انگار سالها در این تیم به میدان رفته و افتخارات متعددی کسب کرده است.
برزای از همان روزی که توسط امیر قلعهنویی به استقلال برده شد به عنوان یک استعداد آینده دار فوتبال ایران شناخته میشد که در ردههای مختلف ملی بازی کرده و عملکرد خوبی هم داشت و از همان دوران بزرگترهای فوتبال از سر دلسوزی و به واسطه آشنایی با این بازیکن و خلق خو خوی او نصیحت میکردند که حواس و تمرکزش را روی مسائل فنی گذاشته و به حواشی و مسائل غیر فنی بیش از حد بها ندهد تا این استعداد ناب هرز نرود. اتفاقی که در سالهای اخیر دیدهایم خلاف این را از سوی بهنام برزای نشان میدهد و مسیر فنی و تیمهایی که او از آنها جابجا میشود هم نشان از همین نزول و فرود پله به پلهای است که او را به جای ستاره کلیدی استقلال بودن تبدیل به بازیکنی کرده که در تیمِ قعر جدولی گلگهر که برای بقا میجنگد هم به زور او را تحمل میکنند و اینطور به نظر میرسد عوامل باشگاه از جذب این بازیکن پیشمان شدهاند.
برزای بدون شک بازیکن مستعد و توانمندی است ولی اگر تمرکز خود را به جای جلب توجه هواداران استقلالی که شانسی برای بازگشت این تیم ندارد، روی عملکرد و پیشرفت فنی خود میگذاشت امروز میتوانست یکی از لژیونرهای فوتبال ایران باشد که به جای بررسی دلایل رفتنش به سمت نابودی، اخبار درخشش در لیگهای اروپایی را مخابره میکردیم.
رفتارهای او در دیدارهای تیمهای مختلفش با پرسپولیس و استقلال بیشتر به منظور جلب توجه هواداران تیم آبی بوده نه موفقیت تیمش و درخشش برای هوادارانی که در لباس آن بازی میکند و به آن تعهد دارد و برایش دستمزد میگیرد. البته که علاقه قلبی به تیم خاصی خصوصاً سرخابیهای پایتخت برای کسی عیب و ننگ محسوب نمیشود و بازیکنان زیادی در ایران و کشورهای دیگر بودهاند که بسته به شرایط مجبور به ترک تیم محبوب خود شدهاند و بعد از جدایی هم با یاد و خاطره لباس آن تیم زندگی کردهاند ولی افراد حرفهای هرگز اجازه ندادند این موضوع روی بعد فنی و بازی آنها برای تیم جدیدشان سایه بیاندازد.
برزای میتواند همچنان ادعا کند استقلالیترین فوتبالی ایران است ولی بدشانسی او حضور در عصر ارتباطات است و شاید مثل ۲۰-۳۰ سال گذشته که رسانههای محدود به ۲-۳ روزنامه و مجله روی کیوسکها نیست که بشود جلوی انتشار یا باز نشر خیلی از اخبار را گرفته یا آنها را به دست فراموشی سپرد. برزای در عصری زندگی و بازی میکند که هر مخاطب کنجکاوی با یک جستجوی ساده میتواند ببیند که این بازیکن ۴ سال قبل و پیش از آمدنش به استقلال با پیشنهاد مالی بهتر، قرارداد داخلی با پرسپولیس امضا کرده بود شاید اگر در آن مقطع اوضاع مالی دو باشگاه متفاوت بود، بهنام امروز برای هواداران تیم دیگری در حال خوش رقصی و خودشیرینی بود.
اگر روزی گلزنی برزای در لباس شهر خودرو به استقلال که مانع قهرمانی این تیم شد و البته عدم شادی پس از گلش به احترام لباس تیم سابق را ستایش کردیم، امروز نمیتوانیم کتمان کنیم در کنار پاس گلی که در بازی روز گذشته مقابل پرسپولیس داشت، در ثانیههای پایانی بازی اندک امیدی که تیمش برای بازگشت به مسابقه داشت را از بین برد و حالا به خاطر رفتار غیر ورزشی، تیمش را از حضور خود در بازی بعدی هم محروم کرده است.
برزای بدون شک از خواندن این چند سطر ناراحت و خشمگین میشود ولی بهتر است یک بار برای همیشه به خودش و مسیری که تا امروز آمده رجوع کند و ببیند آیا خودش و تصمیمات نا پختهاش بیشتر در حق او و فوتبالش ظلم و دشمنی کردند یا منتقدانی که حتی با زبان تند به او تاخته و نهیب میزدند که این ره که تو میروی به ترکستان است؟
برزای هنوز ۲۶ ساله است و اگرچه خیلی از فرصتها را از دست داده ولی هنوز هم برای بازگشتش به مسیری که برای او پیش بینی شده بود دیر نیست. مهم اینجاست که بخواهد یا نه.