فدراسیون فوتبال روزهای چندان خوبی را سپری نمیکند. دیگر کسی حرفی از ستارههای پنجگانه نمیزند؛ ستارههایی که با تصمیمات فردی و بیتدبیری یکییکی خاموش شدند و کار حتی به جایی رسید که تیم ملی فوتبال نیز بهعنوان ویترین این فدراسیون در ضعیفترین دوران فنی و مدیریتی قرار گرفت تا علاوهبر از دست رفتن صدرنشینی در رنکینگ فیفا بین تیمهای آسیا بعد از ۵ سال، دوباره بدون مربی شود.
بررسیها نشان میدهد که شکاف نسبتا عمیقی در بدنه مدیریتی فدراسیون وجود دارد که این روزها به خاطر مسائل مربوط به سرخابیها ازجمله شکایت برانکو از پرسپولیس و قهر استراماچونی از استقلال کسی به آن توجهی ندارد.
وقتی استقلال ناجی فدراسیون شد
از حدود یک ماه پیش زمزمههای رفتن مارک ویلموتس، سرمربی تیم ملی و فسخ قرارداد با وی و حضور احتمالی برانکو مطرح شد و بیشتر حجم اخبار ورزشی به این موضوع مهم اختصاص پیدا کرد. روز و ساعتی نبود که روزنامهها و خبرگزاریها در این خصوص به گمانهزنی و تحلیل و ارزیابی نپردازند. تقریبا همهچیز حول و حوش این ماجرا بود تا اینکه سرمربی ایتالیایی استقلال بار سفر بست تا به سوژه اول رسانههای داخلی تبدیل شود.
یک هفتهای میشود که کسی به مسائل پراهمیت فدراسیون فوتبال و قضیه جایگزین ویلموتس در تیم ملی کاری ندارد. بعضا برخی افشاگریها با بیانیهای از سوی فدراسیون پاسخ داده میشود و دوباره ماجرای استقلال و سرمربی ایتالیاییاش در فضای مجازی و رسانهها داغ میشود و همین موضوع نیز زمینههای برخی تصمیمات بحثبرانگیز را در سکوت خبری برای فدراسیون ایجاد کرده است.
پاداش سکوت برای فتاحی؟
طی یکی دو روز گذشته برخی سایتها و کانالهای خبری از بازگشت سعید فتاحی به عرصه فوتبال خبر دادهاند. براساس ادعای این سایتها سعید فتاحی که چندی پیش به دلایل نامعلوم از سازمان لیگ برکنار شده بود، بیسروصدا بهعنوان عضو ارشد سازمان تیمهای ملی منصوب شده است! این درحالی است که با کوچ فتاحی به سازمان تیمهای ملی و نزدیکتر شدن وی به محمدرضا ساکت، به نظر میرسد ائتلافی جدید برای تصمیمگیریهای خرد و کلان برای فوتبال ملی و حتی باشگاهی درحال شکلگیری است.
این درحالی است که چند سالی میشود شخصی که ظاهرا در گذشته راننده یکی از مسئولان فعلی فدراسیون بوده، بعد از سمت گرفتن در آکادمی ملی فوتبال در یکی از تیمهای ملی نیز صاحب پست سرپرستی شده و حالا با آمدن فتاحی به نظر میرسد یک شکاف عمیق بین ارکان فدراسیون به وجود آمده است. نکته جالب ماجرا آنجایی است که فتاحی بعد از برکناری از سمت قبلی خود هیچ مصاحبهای علیه ارکان فدراسیون و سازمان لیگ انجام نداده تا به نوعی پاداش سکوتش را هم گرفته باشد.
اختلاف اساسی بر سر تصمیمات مهم
داستان حساس شدن روی محمدرضا ساکت برای امروز و دیروز نیست. فردی که با آمدن تاج پایش به فدراسیون فوتبال باز شده و انواع و اقسام پستها را تجربه کرد، با رسیدن به سن بازنشستگی در سایه به اداره امور پرداخت و این درحالی بود که مهدی تاج با شعار جوانگرایی امثال شکوریها، دقیقیها، فاطمیها، نکیساها و… را به بدنه مدیریتی فدراسیون تزریق کرد، اما آیا واقعا جوانگرایی صورت گرفته و به جوانها اعتماد شده است؟
اینکه در بهکارگیری برخی از این اسامی بدسلیقگی شد یا حالا قانون هم جلودار منع بهکارگیری بعضی دیگر نیست یا به برخی دیگر لقب ماشین امضا و یا… دادهاند، کاری نداریم اما مشکل امروز فدراسیون فوتبال آنجایی است که برخی مدیران با قدرتنمایی زیرپوستی و یارکشی، شکاف عمیق بین نیروهای جوان فدراسیون با یاران خودشان ایجاد کردهاند که خود نمایانگر آن است که بعد از دست رفتن دستاوردهای مهم فوتبال ملی در این چند سال اخیر، در بعد مدیریتی نیز افسار فوتبال از دست تاج در رفته و چهبسا در آیندهای نزدیک ماجراهای غمانگیزتری در راه باشد.
وقتی جوانها را بازی نمیدهند
پیگیریهای ما نشان میدهد مدیران جوان در تصمیمگیریهای مهم ازجمله انتخاب سرمربیان تیمهای ملی، برگزاری اردوها، همراهی با تیم ملی در سفرها و… به حساب آورده نمیشوند و هیچ مشورتی در این راستا با آنها صورت نمیگیرد. از سوی دیگر این مدیران سکوت خبری در پیش گرفتهاند و ظاهرا ترجیح میدهند نامشان بهعنوان یک مدیر در فدراسیون مطرح باشد، حتی اگر قدرتی نداشته باشند.
از ویلموتس تا هیچ…
نکته قابلتوجه اینکه در روزهای نخستی که مذاکرات با ویلموتس آغاز شد، نظر تمامی مدیران از آنها خواسته شد و حتی تا روزهای ابتدایی حضور مربی بلژیکی نیز برخی تصمیمات به صورت خرد جمعی گرفته میشد، اما به یکباره تصمیمات انفرادی در فدراسیون سردمدار تصمیمات شده و به نوعی دوباره سایرین را به بازی راه ندادند.
براین اساس و همین حالا نیز شنیده میشود تمامی تصمیمات درخصوص سرمربی بعدی تیم ملی در سکوت کامل و بدون اینکه کسی مطلع مذاکرات فیمابین بشود، دوباره در کمیته تیمهای ملی و بدون نظرخواهی گرفته میشود و جالب اینکه این دسته از مدیران جوان فدراسیون که سابقه بازی در تیمهای ملی را نیز دارند و به این دلیل شاید بتوانند در تصمیمات مهم اثرگذار باشند، کنار مانده و با دلخوری سکوت پیشه کردهاند و این درحالی است که آنها با توجه به سمت و مسئولیتهای خود باید در آینده تحت هر شرایطی پاسخگوی مشکلات تیمهای ملی باشند. این شکاف عمیق مدیریتی قطعا نمیتواند اتفاق خوبی برای فوتبالی باشد که طی این سالها یک به یک دستاوردهایش را از دست داده و در سراشیبی قرار گرفته است.