محمد خاکپور از پیشکسوتانی است که بعد از پایان دوره بازیگری، حضوری کوتاهمدت در عرصه مربیگری داشته و روی نیمکت فولاد، استیلآذین و تیم امید نشسته. او که یکی از افراد مقبول جامعه فوتبال است، در گفت و گویی مفصل به سؤالهایی درباره مدیریت در باشگاهها و فدراسیون فوتبال و همچنین حضور احتمالی برانکو روی نیمکت تیم ملی پاسخ میدهد. تلخترین بخش از صحبتهای محمد خاکپور جایی است که میگوید او و امثال او جایی در این فوتبال ندارند، آن وقت برخی مدیران با انواع و اقسام رابطهها وارد میشوند و فوتبال را اداره میکنند. فوتبالی که شاید بیشتر از آنها به افرادی چون محمد خاکپور نیاز دارد.
ابتدای مصاحبه میخواهم این سؤال را از شما بپرسم که چرا فوتبال ایران، مدیران مجربی را تربیت نمیکند و چرا در این بخش ضعف داریم؟
همه اینها به سیستم آموزشیمان برمیگردد. سیستم آموزشی در کشور ما، آن مواردی که باید برای تربیت مدیریت داشته باشد را ندارد. متأسفانه طی چند دهه گذشته متر و ملاک تمام پستهای مدیریتی، کارآیی، تخصص و تجربه نبوده. ملاک فقط رابطه و نسبت فامیلی و این حرفها بوده. وقتی نسبتهای فامیلی متر و معیار گزینش مدیران میشود، قطعاً مدیریتی هم وجود نخواهد داشت. در خیلی از موارد دچار مشکل میشویم و این را میتوانیم در ورزش هم ببینیم.
اما خیلیها معتقدند جای مدیران جوان و تحصیلکرده در ورزش و بخصوص فوتبال خالی است. چرا به این طیف از مدیران بهایی برای حضور در فوتبال داده نمیشود؟
مدیریت موضوعی است که باید به مرور زمان و از پلههای پایینتر شروع شود و جایی برسد که به یک نفر بگویند مدیر. درست مثل مدرسه که باید از کلاس اول شروع کنید، کم کم تجربه بهدست بیاورید و در نهایت به نقطهای برسید که پختگی لازم را برای اداره یک مجموعه داشته باشید. افسوس که قریب به اتفاق مدیران این مراحل را طی نمیکنند و بعضاً به دلیل ارتباطهایی که با افراد پرنفوذ و صاحب رأی دارند، پستهای مدیریتی را در اختیار میگیرند. بعد هم شروع به آزمون و خطا میکنند، ضمن اینکه ذاتاً هم شاید مدیر نباشند و نتوانند حتی یک مجموعه کوچک را اداره کنند.
وقتی مدیری استعفا میدهد یا اخراج میشود، فقط چند نام تکراری برای جانشینیاش به میان میآید. درباره اسامی تکراری نظرتان چیست؟
وقتی داریم درباره فوتبال حرف میزنیم، باید بگوییم که همه جایش تکراری شده و فقط نمیتوان این مسأله را به مدیریت ربط داد. به عنوان نمونه طی چند دهه گذشته تعداد مشخصی مربی داریم که چرخشی هستند و در تیمهای مختلف فعالیت میکنند. آنهم فارغ از هر نتیجه خوب یا بدی که میگیرند. همینطور در بخش مدیریت که شما گفتید. یکی مدیر فلان باشگاه در فلان استان است اما وقتی نتیجه هم نمیگیرد، به باشگاهی دیگر میرود و روی صندلی مدیرعاملی مینشیند. این نشان میدهد که اکثر اوقات ارتباطها است که آنها را جابهجا میکند. در این ارتباطها قطعاً منافعی وجود دارد که یکسری آدمها همیشه هستند و قرارداد و پست دارند.
یعنی اگر بحث منافع نباشد، امکان تزریق مدیران جدید هم وجود دارد؟
صد در صد. اگر پای منافع وسط نباشد، ممکن است نفرات جدید هم بیایند و وارد عرصه شوند. ضمن اینکه ما به جوانها هم بهای لازم را نمیدهیم. شما اگر به پستهای مسئولیتی بزرگ مملکت هم نگاه کنید، میبینید که اکثر وزرا کسانی هستند که ۴۰ سال است پست دارند. یعنی سن و سالشان بالاست، البته جز وزیر ارتباطات که انگار قسر در رفته.
شما معتقدید مدیریت فوتبال و ورزش، ناشی از مدیریت کلان کشور است؟
همینطور است. این مقوله غریبی نیست که ما مدیر تربیت نکردهایم چون یک مدیر از ارتباطها استفاده کرده وقتی میآید تمام زیرمجموعهاش را تغییر میدهد. فارغ از اینکه بداند اگر داخل یک مجموعه ثبات نباشد و تغییرات زیاد باشد، آن مجموعه نمیتواند به موفقیت برسد. در آلمان رئیس فدراسیون فوتبال را نه به خاطر نتایج ضعیف که به دلیل کهولت سن کنار میگذارند و معاون او را به عنوان رئیس جدید انتخاب میکنند. چرا؟ چون ۲۰ سال معاون بوده و در سیستمی که تعریف شده حضور داشته. آنجا یک سیستم وجود دارد که فقط آدمهایش تغییر میکند. هر کسی هم میآید باید با آن سیستم حرکت کند. اینجا اما چنین خبرهایی نیست.
در روزها و ماههای گذشته انواع و اقسام اتفاقها را حول و حوش مربیان خارجی حاضر در فوتبال ایران دیدهایم. از برانکو و ویلموتس بگیرید و به استراماچونی برسید. فکر میکنید چرا نمیتوانیم مربیان خارجی را مدیریت کنیم؟
اگر ما در هر جایی- چه استقلال و پرسپولیس و چه سپاهان و فدراسیون فوتبال – پولی هزینه میکنیم تا مربی خارجی استخدام شود، آن شخص به عنوان کارمند باید تابع مقررات و ضوابط ما باشد. اگر در این زمینه درست عمل نکنیم به مشکل میخوریم. نتیجهاش این میشود که پول میدهیم و فرد مورد نظر برای ما تصمیم هم میگیرد و میگوید چکار کنیم و چکار نکنیم. این با منطق روز فوتبال دنیا منافات دارد و باعث میشود بینظمی بهوجود بیاید. این ناشی از همان سوءمدیریت است، اگر مدیری شناخت نداشته باشد کارهایی انجام میدهد که یک مجموعه را زیر سؤال میبرد. آن وقت دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود.
البته این اتفاقها درباره مربیان و بازیکنان خارجی، شکایتهایی را از جانب آنها به دنبال داشته و ضرر و زیان بسیاری هم به باشگاهها و تیمهای ملی رسیده.
ما عدهای مسئول داریم که آشنا به روابط بینالملل نیستند و نمیدانند در عقد قرارداد شرایط باید به چه شکل باشد تا منافع کشور، تیم و مجموعه حفظ شود. اگر آنها روی روابط بینالملل شناخت داشته باشند، بعید میدانم چنین اتفاقهایی رخ بدهد. یعنی امکان ندارد ما به جایی برسیم که مربی تیممان دو روز مانده به بازی بیاید یا تیم را رها کند. این اتفاقها برای همه ما که تیمهایمان را دوست داریم خجالتآور است. مردمی که همه وجودشان فوتبال است اما با این اتفاقها سرخورده میشوند.
شما از معدود اهالی فوتبال هستید که موافقان بسیاری دارید. هر جا که بحثی درباره شما میشود، همه متفقالقول میگویند جایتان در فوتبال خالی است. چرا محمد خاکپور در فوتبال نیست؟
من که جایی در این فوتبال ندارم. البته هر چه در زندگیام دارم مدیون مردم و فوتبال هستم. آنها سرمایهگذاری کردند که من از ۱۰، ۱۲ سالگی بازی کنم و اگر هم جایی رسیدم به خاطر آنها بوده و بخشی هم تلاش خودم. پوست و استخوانم از فوتبال است و با آن زندگی میکنم اما شرایط طوری است که امثال من جایی در این فوتبال نداریم چون ارتباط نداریم و دوست هم نداریم ارتباطهای ناصحیح داشته باشیم.
من به کسی توهین نمیکنم و دوست ندارم سوءتفاهم بهوجود بیاید اما در فوتبال امروز ما- چه در فدراسیون و چه اغلب باشگاهها – کسی دنبال پیشرفت نیست. مدیران، مسئولان و کسانی که روی آن صندلی بالایی نشسته و فوتبال را هدایت میکنند، هرگز دنبال پیشرفت نیستند و همه چیز در منافع و نتیجه خلاصه شده. وقتی اینگونه باشد، دیگر پیشرفت معنی ندارد و با هر زد و بندی دنبال نتیجه میروند. وقتی کسی هم وارد میشود، بعد از دو، سه هفته که نتیجه نمیگیرد، شعار حیا کن و رها کن سر میدهند.
این در حالی است که یک مربی باید زمان و ابزار داشته باشد تا به موفقیت برسد. در فوتبال ما استعداد تا دلتان بخواهد هست، آنهم به صورت ناب. منتهی باید به یکسری مربی زمان بدهند تا نتیجه بگیرند و پیشرفت را ببینند. پیدا کردن استعداد آسان است اما پرورش آن سخت. من و امثال من دنبال منافع و نتیجه نیستیم، بنابراین وقتی بیاییم به فکر پیشرفت هستیم. آن وقت یک عده متضرر میشوند و دنبال آدمهایی میروند که به آنها سود برسانند.
آخرین سؤال ما درباره انتخاب جانشین مارک ویلموتس است. گویا برانکو گزینه نهایی است و با او هم توافقهایی صورت گرفته. به نظر شما در این مقطع او میتواند انتخاب مناسبی برای نیمکت تیم ملی باشد؟
فکر میکنم آقای برانکو در مدتی که با پرسپولیس کار کرد، نشان داد که کارش را بلد است و فوتبال ما را خوب میشناسد. فوتبال ایران هم نسبت به برانکو اعتماد دارد، بخصوص با توجه به نتایجی که ایشان گرفته و شخصیتی که دارد. اگر برانکو قبول کند و بیاید، فدراسیون فوتبال هم باید حرفهای عمل کند و ابزار مورد نیاز را در اختیار او قرار بدهد تا تیم ملی به موفقیت برسد. المپیک