پیام آندرهآ استراماچونی در حمایت از فرهاد مجیدی مفهوم تازهای از دوستی برای فوتبال ایران است، فوتبالی که در روزهایی پر از کینه، به ندرت چنین احساسی را بین چهرههایش تجربه میکند. آنچه استراماچونی سراسر محبتآمیز برای فرهاد مجیدی فرستاده، نشان میدهد که مرد سختگیر مقابل مدیران باشگاه در مذاکرات، چقدر دوستانه میتواند روابطی را بسازد و چه محترمانه و پر احساس به دوستیاش ادامه دهد.
لحن و زبان مذاکرات مدیران باشگاه استقلال با استراماچونی و وکلایش را نمیدانیم اما هر چه بود، لابد آنچنان حرفهای و صادقانه نبود که بینتیجه ماند. زبان استراماچونی در گفت و گو با فرهاد مجیدی را میتوانیم ببینیم که او در رابطهای صادقانه با مجیدی چه واکنشی دارد و از چه زاویهای مسائل باشگاه سابق خود را میبیند.
در فوتبال ایران به یاد نمیآوریم که مربی پیشین یک تیم برای مربی جدید چنین پیام محبتآمیز و احساسی بفرستد. حتی اگر استراماچونی کوشش کرده تا با این پیام رابطه خود را با هواداران استقلال حفظ کند و صداقتش را نشان دهد، بازهم این سیاست حرفهای تحسینبرانگیز است.
بخشی از داستان نمایش فوتبال، ساختن همین تصویرهای جذاب و پر احساس است.
اما فقط این پیام استراماچونی راهنمای مسیر تازه مجیدی نیست. نکات دیگری از دوره مربیگری استراماچونی به کار فرهاد میآید. فرهاد مجیدی در روزهای پرهیاهویی سرمربی استقلال شد. او میتواند بزرگترین آزمون سرمربیگری را در استقلال پشت سر بگذارد و این تجربهای بزرگ و پرماجرا برای اوست. این روزهای سخت باید از او مربی بسازد و این مربی بودن فقط وابسته به نتایجی نیست که او در هفتههای آینده به دست میآورد. روند استراماچونی میتواند آخرین نمونه برای استقلال باشد که باید برای موفقیت صبر کرد و البته صبر ظاهر ماجراست و باید برای موفقیت به سختی کار کرد.
دلیل اعتبار و مقبولیت استراماچونی نزد هواداران فقط نتایج اخیر او نبود. استقلال با مربیان دیگری نیز صدرنشینی موقت را تجربه کرده و شاید حتی مربیانی که جامها برای استقلال بردهاند، به سرعت استراماچونی صاحب اعتبار و محبوبیت نشدند.
مسأله این است که استراماچونی توانست با اثرگذاری در دلها جایگاهی برای خود بسازد. او نشان داد که میتواند آثار زیادی در تیم داشته باشد و چیزهایی را تغییر دهد.
هواداران استقلال حتی در روزهایی که استراماچونی قراردادش را فسخ کرد و مدیران باشگاه را مجبور کرد که بدانند باید رفتار خود را تغییر دهند، بازهم همراه استراماچونی بودند چون میدانستند تغییر رفتار باشگاه نیز از الزامات برای گام برداشتن به سوی موفقیت است.
فرهاد مجیدی حالا فقط در صورتی میتواند در مربیگری مقبول و محبوب باشد که برای اثرگذاری فنی و تغییرات مثبت در باشگاه گام بردارد و این گامها را هوادار ببیند و بشناسد.
فرهاد مجیدی برای مربیگری باید از صفر اعتبار جمع کند. او نمیتواند به اعتبار دوران فوتبالش و با محبوبیت و مقبولیت آن دوران مربی باشد.
مربیگری یک حرفه دیگر است و فرهاد مجیدی اگر میخواهد در مربیگری نیز فرهاد مجیدی باشد، باید همه چیز را ذره ذره و به دست خود بسازد.
فرهاد میداند که حتی در روز اول سرمربیگریاش در استقلال، محبوبیت دوران بازیاش نتوانست برای او کاری کند و حتی با مخالفت هواداران برای سرمربیگری در استقلال مواجه شد و خود نوشت که تا امضای معنوی هواداران پای دعوتنامه نباشد، نمیتواند این دعوت را بپذیرد. پس اعتبار مربیگری را باید دوباره ساخت و این کاری است که مجیدی از دیروز باید شروع کرده باشد.