قرنطینه، شکل تازهای از سوگواری را به ما تحمیل کرده و خبر خودکشی یک مادر و پسر پس از درگذشت مرد کرونایی خانواده باعث شد با ۲ روانشناس در این باره گفتگو کنیم.
اینروزهای سخت، برای بعضیها سختتر میگذرد. هر روز کسانی از دنیا میروند و آنهایی که میمانند، باید تنهایی با غم مرگ عزیزانشان مواجه شوند. آنچه در شرایط عادی به کنار آمدن با سوگ، کمک میکرده است؛ برگزاری مراسم ختم، ارتباط با دوستان و آشنایان و دریافت همدلی و تسلی از سوی آنها و سرزدن به مزار فرد درگذشته، حالا انجام آن ممکن نیست. قرنطینه، شکل تازهای از سوگواری را به ما تحمیل کردهاست. روز گذشته، خبری آمد مبنی بر این که فوت مردی بر اثر کرونا ماجرای تلخی را برای یک خانواده رقم زد.
وقتی این مرد به خاطر ویروس جدید جان خود را از دست داد، پسر جوانش دست به خودکشی زد. او که از رفتارها و برخوردهای مردم ناراحت بود، نتوانست دوام بیاورد و خودکشی کرد. اما ماجرا به همینجا ختم نشد. مادر خانواده نیز نتوانست داغ فرزند و شوهرش را همزمان با هم تحمل کند و او نیز به زندگی خودش پایان داد. این روزها بیش از چهار هزار و ۳۰۰ خانواده ایرانی، عزادار عزیزانشان هستند و احتمالا این سوال برایشان پیش آمده که چطور تنهایی از پس تحمل این غم بربیاییم؟ بهتر نیست سوگواری برای عزیزِ ازدسترفته را موکول کنیم به زمانی که شرایط عادی میشود؟ اگر دوستان و آشنایان داغدیدهای داریم، اینروزها چطور با آنها همدلی کنیم؟ چطور سوگ را برای بچهها قابل فهم و تحمل کنیم؟ دو روانشناس به این سوالات پاسخ میدهند.
چطور با غم ازدست دادن عزیزان مواجه شویم؟
یک روانشناس سوگ، بر این اساس که خودتان داغدیده هستید یا اطرافیانتان به این سوال پاسخ میدهد
«شرمین روبنزاده»، دانشآموخته دکترای روانشناسی از دانشگاه تربیت مدرس و روانشناس سوگ معتقد است، اگرچه فرایند سوگواری اینروزها متفاوت شده است، ولی حتما باید رخ بدهد چراکه طی نشدنِ مسیر طبیعی سوگ، بعدها بهصورت افسردگی یا مشکلات دیگر بروز میکند. دکتر روبنزاده توضیح میدهد: «در شرایطی مثل وضعیت فعلی که ازدستدادنِ عزیز، براثر یک اتفاق ناگهانی رخ میدهد، فرد نهتنها باید سوگواری کند بلکه دچار شوک هم میشود. این حادثه ناگهانی و دور از انتظار یا تروما، وضعیت فرد را پیچیدهتر میکند و فرصت سوگواری طبیعی و برخورداری از حمایت اجتماعی را از او میگیرد.»، اما چهکار میتوانیم بکنیم؟ در خور ذکر است که بعضی از این توصیهها با هم، همپوشانی دارند.
اگر اطرافیانتان داغدیدهاند
- شنونده باشید
طی روز با شخص داغدیده تماس برقرار کنید. خیلی بهتر است که این تماس، تصویری باشد. با او صحبت کنید. منظور از صحبت در چنین شرایطی، شنونده فعال بودن است. شنونده فعال، تلاش نمیکند طرف مقابل را آرام کند و به او نمیگوید «سوگواری کن! قسمت و سرنوشت اینطور بوده، غصه بخور، غصه نخور!». به فردِ داغدیده اجازه میدهد افکارش را آزاد و روان سرازیر کند. شما در مقام شنونده باید بتوانید اضطرابتان را کنترل کنید. حرفهای فرد سوگوار را گوش کنید، سریع پاسخ ندهید، اجازه بدهید افکار و احساساتش را به زبان بیاورد، گاهی بخندد، گاهی گریه کند و فقط با انعکاس دادن یعنی گفتن «خب»، «میفهمم»، «چقدر سخته» و مثل اینها با او همراهی کنید.
- مراقب او باشید
فرد داغدیده ممکن است از خودش غافل شود. سعی کنید در تماسهایتان با او خواب، خورد و خوراک و فعالیت بدنیاش را چک کنید؛ نه در قالب امر و نهی بلکه به شیوهای همدلانه. گاهی برای افراد سوگوار، حرف زدن با کسانی که آنها را نمیشناسند، راحتتر است، چون فکر میکنند در اینصورت نزدیکانشان را غمگین نمیکنند. بهعلاوه ممکن است در گفتوگو با غریبهها، راحتتر بتوانند احساساتشان را بیان کنند. اینروزها مراکز و موسساتی جلسات مشاوره آنلاین و تلفنی برگزار میکنند. معرفی کردن این موسسات به افراد داغدیده، میتواند کمک موثری باشد.
- کمک کنید تا سوگواری کند
فیلمها، عکسها و خاطرات فرد درگذشته را با بازماندگان مرور کنید تا فرد سوگوار با داغش روبهرو شود. شاید فکر کنید این کار، بیرحمانه است، اما این مرور به او کمک میکند وارد مرحله سوگواری شود. همچنین درمییابد که خاطرات عزیزِ ازدسترفتهاش تا همیشه با او خواهد ماند و آنها را ازدست نمیدهد.
اگر سوگوار هستید
- خودتان را سرزنش نکنید
یکی از احساسات شایع بازماندهها در چنین شرایطی، احساس گناه است. شما احتمالا پر از، اما و اگر هستید؛ «اگر زودتر فهمیدهبودم/ اگر فلانجا نرفتهبودم/ اگر فلان کار را کردهبودم، این اتفاق رخ نمیداد». یادتان باشد ذهن انسان توانایی زیادی در تحریف واقعیت دارد. اجازه این کار را به ذهن تان ندهید. مچ خودتان را بگیرید. به خودتان تلنگر بزنید که آیا چیزهایی که میگویم، واقعیت دارد یا ذهنم دارد مرا وارد این بازی میکند تا احساس گناه کنم. هیچکس دلش نمیخواست این اتفاق بیفتد. شما هم نمیخواستید. شما بهترین کاری را که میتوانستید، انجام دادید.
- نامه بنویسید
یک صندوقچه تهیه کنید، برای شخص متوفی نامه بنویسید و در آن صندوقچه بیندازید؛ جملاتی که همیشه دوست داشتید به او بگویید، خاطراتتان و چیزهایی که هیچوقت به او نگفتید. یکی دیگر از بازیهای روان، بازی چسبیدن به جملات و کارهای ناتمام است. اگر حرفهای نگفتهای داشتهباشید، ذهنتان بازی «ای کاش میگفتم،ای کاش میگفتم» را راه میاندازد و به نشخوار ذهنی آزاردهندهای تبدیل میشود. سعی کنید هر شب یا شبدرمیان برای فرد ازدسترفته نامهای بنویسید. همچنین یک نامه خداحافظی برایش بنویسید. اگر ۵ دقیقه قبل از فوت عزیزتان وقت داشتید با او حرف بزنید، چه چیزهایی به او میگفتید؟ آنها را در نامه خداحافظی روی کاغذ بیاورید.
- مراسم شخصی برگزار کنید
اگرچه امکان برگزاری مراسم سوگواری از شما دریغ شده، ولی شما میتوانید در خلوت خودتان، به هر شیوهای که دوست دارید این مراسم را برگزار کنید. بعضیها دوست دارند شمع روشن کنند، بعضیها دوست دارند گل بگیرند، بعضیها دوست دارند قرآن و دعا بخوانند؛ به هر شیوهای که به شما احساس آرامش میدهد، در گوشهای از خانه مراسم ختم برگزار کنید.
- از خودتان غافل نشوید
اگر عزیز ازدسترفتهتان الان میتوانست صحبت کند، مطمئنا به شما میگفت دوست دارد مراقب خودتان باشید و سالم بمانید. پس سعی کنید مراقب میزان خواب و خوراکتان باشید و در حد امکان فعالیت بدنی داشته باشید. یادتان باشد اگر سوگواری نکنید و اگر نتوانید انرژی روانیتان را پس بگیرید، ممکن است دچار افسردگی شوید. میدانم در گفتن آسان است و در عمل سخت، ولی باید این فعالیتها را انجام بدهید که از این بحران به بهترین شکل ممکن گذر کنید.
در مراحل سوگ چه اتفاقی در ذهن ما رخ میدهد؟
سوگواری پنج مرحله دارد و علاوه بر فرد داغدیده، اطرافیان هم باید به نکاتی در این باره توجه داشته باشند
سوگواری شامل پنج مرحله است.
شناختن این مراحل به افراد داغدیده و اطرافیانشان کمک میکند درک دقیقتری از شرایط و معیاری از طبیعی یا غیرطبیعی طی شدن فرایند سوگ، داشتهباشند. دکتر روبنزاده، این مراحل و اقتضائات هرکدام را توضیح میدهد.
۱. انکار
فرد باور دارد که آن اتفاق بد رخ نداده است. فکر میکند همه چیز به زودی تمام میشود و فرد متوفی برمیگردد. با گذشت زمان، متوجه میشود که برگشتی در کار نیست و دچار خشم میشود. اطرافیان در این مرحله بهتر است سکوت کنند و اجازه بدهند این احساس تجربه شود.
۲. خشم
عصبانیت فرد ممکن است ازخودش باشد یا خدا (چرا این اتفاق برای من افتاد) یا حتی از فرد متوفی مثلا به این دلیل که مسائل بهداشتی را رعایت نکرده یا از خانه بیرون رفتهاست. نکته مهم در این مرحله این است که اگر خشم، به سمت بیرون از فرد باشد، مثبتتر است. کسانی که خشم را متوجه خودشان میکنند، افسردگی بیشتری را تجربه میکنند. اطرافیان در این مرحله لازم است که ظرفیت مناسبی برای خشم داشته باشند و از دست فرد داغدیده ناراحت نشوند.
۳. چانه زدن
بعد از فروکش کردن خشم، فرد سوگوار شروع میکند به چانه زدن. نذر و نیاز میکند، با خدا معامله و گروکشی میکند، میگوید «خدایا مگه من بنده بدی بودم؟» و چیزهایی شبیه این. اطرافیان در این مرحله، نباید به افکار وسواسی فرد داغدار پروبال بدهند. چانهزدن یکی از مراحل سوگ است و باورِ فرد نیست؛ پس لازم نیست و نباید به او بگویند که گفتن این حرفها گناه است و نباید با خدا اینطوری حرف بزند.
۴. افسردگی
بعد از اینکه فرد متوجه شد خشم و چانهزنی تغییری در این اتفاقِ تلخ ایجاد نمیکند، دچار افسردگی میشود، این افسردگی مفید است، چون فرد داغدار در این مرحله با سوگ، روبهرو میشود؛ شروع میکند به فکر کردن راجع به اتفاقی که رخ داده است و در عمق احساسات خودش غوطهور میشود. کسی که دچار بحران میشود، قرار نیست برای همیشه در وضعیت غم و افسردگی بماند. اطرافیان نباید وحشت کنند و باید به فرد قابلیت پذیرش غم را بدهند.
۵. پذیرش
در مرحله پذیرش، فرد سوگوار باید بتواند احساساتش را پردازش کند. ردوبدل کردن افکارِ خام با دیگران، امکان این پردازش را فراهم میکند؛ درست مثل مواد خام یک غذا که در مراحل پخت تفت داده میشوند، بهشان ادویه اضافه میشود و شکل و فرم میگیرند. اطرافیان در این مرحله لازم است به فرد کمک کنند که فرایند پردازش افکارش را انجام بدهد. این کار هم از طریق شنونده بودن، ممکن است. حرف زدن راجع به احساسات و رخداد، مهم نیست چقدر درست یا غلط، به فرد سوگوار کمک میکند افکارش را فرم بدهد.
چطور مرگ را برای کودکان فهمیدنی کنیم؟
توصیههای یک روانشناس به خانوادههای داغداری که فرزند کوچک دارند:
وقتی درباره سوگ در کودکان صحبت میکنیم، یک نکته مهم را باید مدنظر داشتهباشیم؛ شکل سوگواری بچهها با بزرگ سالان متفاوت است. بچهها ممکن است گریه و بیتابی نکنند یا مدت کوتاهی گریه کنند و بعد بروند به بازیشان برسند، اما نشانههایی دارند که اگر نادیده گرفتهشوند به اختلال سوگ منجر میشود؛ علایمی مثل لکنت زبان، شبادراری و ترسهای شبانه. رفتار ما بزرگ ترهاست که تعیین میکند بچه چطور با این بحران مواجه شود، اما رفتار درست در این شرایط چیست؟ دکتر «مینا دادگسترمقدم» خانواده درمانگر، برای خانوادههای داغداری که فرزند کوچک دارند، توصیههایی دارد.
اولین و اساسیترین کار این است که با فرزندمان صادق باشیم. صداقت، دو جنبه دارد؛ یکی اینکه نباید ازدست رفتن فرد عزیز را از کودک پنهان کنیم بهویژه مرگ افراد اساسی زندگی یعنی خواهر، برادر، پدر، مادربزرگ و پدربزرگ. دوم اینکه اجازه نداریم درباره مرگ به بچهها دروغ بگوییم، چیزهایی مثل پدربزرگ رفته پیش خدا/ رفته توی یک خواب طولانی. باید به صراحت راجع به مرگ با فرزندمان حرف بزنیم، اما چطوری؟
بچهها تا پیش از ۷-۸ سالگی مفاهیم انتزاعی را درک نمیکنند، چون سبک تفکرشان، عینی است؛ یعنی کودک چیزها را میبیند و از این طریق، به این نتیجه میرسد که وجود دارند. تفکر انتزاعی یعنی بتواند چیزها را فارغ از وجود داشتن یا نداشتن، تصور کند. دوستداشتن، مرگ و مانند اینها مفاهیم انتزاعی هستند پس چطور راجع به مردن با کودکی که درکی از آن ندارد، صحبت کنیم؟ لازم است مفهوم مرگ را برای کودک عینی کنیم؛ «یادت میاد یک گل داشتی که پژمرده شد؟ / یادت میاد یک ماهی داشتی که مرد و دیگه پیش ما نیست؟ برای مادربزرگ هم همین اتفاق افتاده».
خب چرا به شیوه مرسوم و ساده نگوییم فلانی رفته پیش خدا یا خوابیده؟ مسئله فقط دروغ نگفتن نیست. فارغ از اینکه گفتیم برخی مفاهیم برای سازوکار ذهن کودکان غیرقابل درک است، این نوع توضیح مرگ دو آسیب در پی دارد؛ یکی اینکه از خدا در ذهن کودک، موجودی خشن و بیرحم ساخته میشود. دوم اینکه این ترس را در ذهن کودک بهوجود میآورد که پس خدا هر لحظه دلش بخواهد، خودش یا عزیزانش را با خود میبرد. تعبیر خواب طولانی برای مرگ هم بچه را دچار ترس میکند؛ نکند من که خوابیدم، دیگر بیدار نشوم/ نکند مامان دیگر از خواب بلند نشود. این ترسها، در کودک اضطراب ایجاد میکنند.
شرایط فعلی، درک سوگ را برای بچهها سختتر کردهاست. در وضعیت عادی، کودک با دیدن مراسم ترحیم (از راه دور و بدون مواجهه با واکنشهای شدید) راحتتر با ازدسترفتنِ فرد عزیز کنار میآید، اما در ایام قرنطینه، فقط فقدان را میبیند؛ بنابراین سوگواری کردن بزرگ ترها دربرابر کودک، برخلاف تصور نهتنها به او آسیبی نمیزند که کمککننده هم هست البته با این تأکید که با واکنشهای شدید مثل جیغ زدن و خودزنی همراه نباشد. حتی میتوانیم مراسم سوگواری کوچک و سادهای مخصوصِ فرزندمان برگزار کنیم؛ یک گوشه خانه، عکس فرد فوتشده و شمع بگذاریم و برای مدتی همراه کودک سوگواری کنیم.
کودکان بعد از مرگ فرد عزیزی ممکن است رفتارهایی مثل لجبازی، بیقراری، بهانهگیری و پرخاشگری نشان بدهند. اینها واکنشهای طبیعی به سوگ است. فقدان بهویژه در شرایط فعلی، آستانه تحمل ما را پایین میآورد، ولی باید تلاش کنیم دربرابر این رفتارهای کودک واکنشهای شدید نشان ندهیم. بهتر است با او حرف بزنیم؛ دلتنگ شدی؟ من چه کاری میتوانم برایت بکنم؟ میخواهی عکسهایش (متوفی) را با هم نگاه کنیم؟ یادمان باشد که در صورت ادامهدار شدن علایم اختلالات اضطرابی، باید به روانشناس کودک مراجعه کنیم.