از روزی که موسیقی تجاری شد و کامپیوتر حس دار، بی وفایی و فراموشی هم سنتی شد ماندگار، سنتی که موجب شد بسیاری در آن از هم سبقت بگیریم… از چراغ قرمزها بدون پرداخت جریمه رد شویم و به آن افتخار کنیم!
روزگاری نه چندان دور، تک سینمای «کاپری» متعلق به مرحوم مهدی میثاقیه، فقط اختصاص به نمایش فیلمهای هنری داشت. در کنار این تکسینما، صد سینمای دیگر بودند که فیلمهای تجاری را اکران میکردند… چه فیلمهای تجاری که با وجود پرفروش بودند به فراموشی سپرده شدند و چه آثار هنری که در طول تاریخ ماندگار شدند… امروز یعنی اردیبهشت سال ۹۹ شاهدیم که هنوز و همچنان نسل هنر و هنرمند پایدار است؛ گواه این پایندگی و ماندگاری، هنرمندانی هستند که اگر به واسطه بازی زمانه، از یاد برخیها رفتهاند اما در دل بسیاری باقیاند.
این هنرمندان بیشترشان پاکباخته و دلسوخته و بی نهایت ارزشمند و قابل احترام هستند. بیاعتنایی و غفلت به چهرههای فرهنگی جامعه توسط کسانی در پیش گرفته شده که غافل از این هستند که این غفلتزدگی در آینده تبعات جبرانناپذیری به جا خواهد گذاشت.
چند وقت است که از هنرمندانی مانند فردوس کاویانی، اکبر رحمتی، محمود بصیری، رضا فیاضی، فریماه فرجامی، آزیتا لاچینی، گیتی معینی، غلامحسین لطفی و… بیخبریم و یا از یاد بردهایم؟
بیمهری و کملطفی و کوتاهی در حق کسانی که سالها از هنرنمائیشان در عرصه تاتر و تلویزیون و سینما لذت بردهایم، قصوری نابخشودنیست!
دور نیست روزی که پرونده زندگی ما نیز به بایگانی تاریخ سپرده شود. بیایید نویسنده اعلامیه مجلس ترحیم یکدیگر نباشیم، بیایید بعد از مرگ از یکدیگر تعریف و تمجید واهی نکنیم، هرچند در این مورد هم ضعیف و ناتوان هستیم…!
باید تغییر کنیم و تا زنده هستیم خودمان نویسنده مجلس ترحیممان باشیم. بگداریم دیگران ارزیابی خوب و بد و زشت و زیبایمان در زمان بودمان باشند.
بیایید آرزو کنیم روزگاری داشته باشیم که در این دنیای پر فرازونشیب، ناجوانمردانه گناه ناکرده را به گردن یکدیگر نیندازیم.
بیائید عشق را فقط ننویسیم، زندگیاش کنیم. دوستی و محبت را در سفره صفا پذیرا باشیم.
یک دانه گیاه، بدون هیج سروصدایی رشد میکند، اما یک درخت با صدای مهیبی شکسته و سقوط میکند، بیائید از یاد بردنها و پا گذاشتن روی انسانیت را جار نزنیم، بیائید خالق بهترینها و زیباترینها باشیم و معرفت را داد بزنیم.
بیائید یاد بگیریم از استادان زندگی، هنر شایستگی و دانش ماندگاری را و دست در دست برای دلجویی از هنرمندانی چون فردوس کاویانیها از جای برخیزیم و به احترامشان کلاه از سر برداریم…
