ریحانه پارسا اتفاقا هم خیلی حرفهایست، او وجب به وجب کارهایی را میکند که با موقعیتش متناسب است. او فرهنگ مصرف را به خوبی میشناسد و حتی ساعات و روزهای «فرصت» را هم رصد کرده، برای امثال او مساله اول ورود است که با سریال «پدر» حاصل شد و از آن به بعد کار را بلدند.
آنها با یک مهندسی دقیق هر آن چه را که برای جلب توجه لازم است انجا میدهند و اصلا سلبریتی، توجه جلب میکند که بعدتر همان توجهات جلب شده را به بنگاههای اقتصادی بفروشد. سلبریتی و سرمایه در خدمت هم هستند و شهرت و سلبریتی هم یک دیالکتیک فزاینده، یعنی همافزایی میکنند و گردش پول ایجاد میشود.
ریحانه پارسا در یک سریال درجه دو نقشآفرینی میکند و چندی بعد عکسهایش با پوششی متفاوت از کاراکتر آن سریال بیرون میآید، موج اول ایجاد میشود، اکسپلور اینستاگرام فتح میشود، بعدتر با یک فاصلهگذاری زمانی در نشستهای خبری جشنواره فجر غمزه میآید و دوباره آن قله قبلی را فتح میکند، ناگهان با یک ازدواج نه چندان خودانگیخته! به تیتر یک تبدیل میشود، حالا او یک یاور برای موجسازی دارد.
مهدی کوشکی و ریحانه پارسا، اختلاف سنی زیاد، حواشی گذشته کوشکی، خودش قابلیت یک ماه صدرنشینی را دارد. جایی زبان در میآورند، جایی شکلک، عاشقانههای باورناپذیر و آنها فاتح شدند. کیلوکیلو فالوور جذب میکنند، هم در قراردادهای کاری جلو خواهند افتاد و هم آن پیچها خودش منبع درآمد است. فحشخوردن قدیمها بد بود و حالا به آن بدی گذشته نیست، پس هر چه که فحش دارد را میپذیرند، تا در صدر نشینند، حق طلاق؟ کفن سفید؟ اینها بهانه است.
جای بحث درباره حقوق زنان که در پست کوشکی و پارسا نیست. جایش در سمینارهای علوم انسانی و در خلوتهای تک تک افراد یک جامعه است، آن که کامنت میگذارد، بیشتر انرژی آزاد میکند، تبادل و تغییر به ندرت پای کامنتهای کوشکی و پارسا ایجاد میشود، بیشتر یک دوقطبی و جنگ و جدل است! پس آن که بازی خورده، ما هستیم وگرنه که ریحانه پارسا اتفاقا خیلی هم حرفهایست!