این روزها صحبتهای مدیرعامل باشگاه استقلال و وعدههای او برای درآمدزایی به یکی از سوژههای داغ فوتبال کشور تبدیل شده است. او اعلام کرده اگر تا دوماه آینده پفک آبی را در بازار دیدید، تعجب نکنید. تأکید کرده کارهای حقوقی برای رعایت قانون کپیرایت و جلوگیری از سوءاستفاده از برند استقلال را در دستور کار خود قرار داده و خبرهای خوبی در راه است و دیگر اجازه نمیدهد اشخاص حقیقی و حقوقی مختلف بدون سودرساندن به باشگاه و مجوز از نام استقلال درآمدزایی کنند.
از راهاندازی تالار برای استقلال و کلی برنامه اقتصادی دیگر هم صحبت کرده است. منتهی قبل از او محمد رویانیان و علی فتحاللهزاده هم این آرزو و برنامهها را در سر داشتند. حتی نوشابه انرژیزا و ادکلن و محصولات خاصی را با برند پرسپولیس و استقلال تولید کردند اما پروژه آنها با شکست همراه شد. ولی آیا به خاطر داشتن این فکر و مطرحکردن برنامههای اقتصادی باید به مدیرعامل استقلال خُرده و حتی حرفهایش را به سُخره گرفت؟
احمد سعادتمند بعد از به بنبسترسیدن پیرامون پروژههای اقتصادی چه شد که به فکر این راههای درآمدزایی افتاد؟ بررسی سیستم اقتصادی پر از ایراد فوتبال ایران و راه و روش درآمدزایی در فوتبال دنیا، به خوبی نشان میدهد که این مدیر هیچ راه دیگری برای ایجاد تحول ندارد. در غیر این صورت نامش به فهرست مدیران ناکام قبلی که در این باشگاهها فعالیت کردند، اضافه میشود.
همکاری با اسپانسرهای مالی
یکی از راههای اصلی درآمدزایی در باشگاههای ورزشی کسب حامی و اسپانسرهای مالی است. باشگاهها با جذب حامی مالی، موقعیتهای تبلیغاتی به وجود آمده توسط خود را به شرکتهای اقتصادی طرف قرارداد ارایه میدهند و مبلغ قابل توجهی برای پوشش هزینههای خود به دست میآورند. میزان درآمد و بزرگی این قراردادها هم به جایگاه مردمی و بزرگی باشگاهها ارتباط مستقیم دارد.
یک باشگاه معمولا میتواند به تعداد دلخواه حامی و اسپانسر داشته باشد اما معمولا در تمام دنیا باشگاهها یک حامی مالی اصلی و چند حامی جزئی دارند. پرسپولیس و استقلال هم در سالهای اخیر بخش عمده درآمدزایی خود را از طریق سامانههای پیامکی اپراتورهای تلفنهمراه و مشارکت هواداری در این زمینه به دست آوردهاند و البته برای انجام تمام کارهای اقتصادی با یک کارگزار مالی هم قرارداد امضا کردهاند تا کار درآمدزایی را برای آنها انجام بدهد.
بلیتفروشی با هزینه اندک
بلیتفروشی مسابقات یکی دیگر از روشهای قدیمی درآمدزایی در اقتصاد فوتبال به حساب میآید. میزان درآمد بلیتفروشی البته به موقعیت تیم درجدول و موفقیتهای طول فصل، زمانبندی برگزاری مسابقات برای حضور جمعیت در استادیوم و عوامل اینچنینی ارتباط مستقیم دارد؛ یعنی اگر باشگاهی در موقعیت پرسپولیس و استقلال دوران موفقی داشته باشد و در کورس قهرمانی باشد، آنوقت طرفداران حضور چشمگیری در استادیوم پیدا میکنند و موقعیت خوبی برای درآمدزایی ایجاد خواهد شد.
فرض بگیرد که در یک فصل باشگاهی ٢٠ بازی خانگی با میانگین حضور ۵٠هزار تماشاگر برگزار کند. اگر قیمت بلیت را میانگین ١٠هزار تومان درنظر بگیریم، آنوقت ١٠میلیارد تومان از محل بلیتفروشی مسابقات فصل عاید باشگاه میشود که رقم قابل توجهی در ایران به حساب میآید. در ایران البته درآمد بلیتفروشی باشگاهها در سالهای اخیر به هیچعنوان شفاف نبوده و همواره با بحران و جنجال و چالشهای حقوقی همراه بوده است و این وضع ادامه دارد و درآمد باشگاهها به خاطر سیستم بلیتفروشی و زمانبندی برگزاری بازیها و مشکلات دیگر به این رقم نزدیک هم نیست.
حق پخش همچنان روی هوا
مهمترین رکن اقتصادی دنیای فوتبال و هر ورزش دیگری اما به فروش سیگنال پخش مستقیم و غیرمستقیم رقابتها به شبکههای تلویزیونی و… اختصاص دارد. در همه جای دنیا فدراسیونها و اتحادیهها امتیاز پخش مسابقات را به شرکتها میفروشند و از این راه حداقل ٧٠درصد درآمد اصلی یک باشگاه در یکسال با قراردادهایی نجومی و قابل توجه تأمین میشود.
در ایران اما امتیاز پخش تمام دیدارهای ورزشی در انحصار مطلق صداوسیماست که بابت پخش بازیها هیچ مبلغی را به باشگاهها پرداخت نمیکند که این پرونده بزرگترین معضل ورزش و فوتبال کشور در سالهای اخیر بوده است، بهویژه برای پرسپولیس و استقلال که تمام مسابقات آنها از صداوسیما پخش میشود. جالب اینجاست که رسانه ملی از محل درآمدزایی تبلیغاتی حاشیه پخش مسابقات فوتبال هم پولی به فوتبال و این باشگاهها نمیدهد. پس جامعه ورزش از ٧٠درصد درآمد اصلی خود محروم و همین مسأله باعث ورشکستگی و سیستم اقتصاد ناکارآمد ورزش ایران شده است.
دردسر نبودِ کپیرایت
فروش پیراهنهای ورزشی باشگاهها به طرفداران یکی از مهمترین مواردی است که باشگاهها باید توجه زیادی به آن داشته باشند و در همه جای دنیا باشگاههای بزرگ پرهوادار درآمد هنگفتی از آن به دست میآورند. حسابش را بکنید؛ باشگاههای پرسپولیس و استقلال از اسپانسر البسه خود بخواهند لباسهای درجه دو با قیمت کمتر را برای فروش به هواداران تولید کنند و در فروشگاههای تحتنظر باشگاه این لباسها به فروش برسد.
اگر قیمت هر پیراهن را ١٠٠هزار تومان درنظر بگیریم و تنها ٢میلیون نفر از هواداران میلیونی سرخابیها اقدام به خرید لباس بکنند، آنوقت درآمد ٢٠٠میلیارد تومانی عاید باشگاه میشود. منتهی رعایتنکردن قانون کپیرایت در ایران و سوءاستفاده از برند باشگاه توسط تولیدکنندههای خصوصی و رسیدگینکردن حقوقی به این معضل باعث شده که باشگاهها نگاه قابل توجهی به این سیستم بسیار مهم درآمدزایی نداشته باشد. آنها حتی اگر به دومیلیون هوادار خود لباس ۵٠هزار تومانی هم بفروشند، درآمد ١٠٠میلیارد تومانی به دست میآورند که بیشتر از بودجه مورد نیاز آنها برای بستن یک تیم پرستاره است.
فروش محصولات مختلف با برند و آرم باشگاه به هواداران هم دیگر راه درآمدزایی به حساب میآید. باشگاهها میتوانند در شهرهای پرجمعیت فروشگاههای اختصاصی داشته باشند و لوازم مختلف مثل توپ، کفش، کیف، ساعت، قاب موبایل، مداد، خودکار، شال، پرچم، کلاه و… هم با برند تیم به هواداران بفروشند. یک سیستم اقتصاد قدرتمند با برنامهریزی و پیگیری درست میتواند درآمد قابل توجه مالی برای باشگاه در کنار راهاندازی مدارس فوتبال حرفهای و آکادمی به ارمغان بیاورد، منتهی آکادمیهای فوتبال ایران سالهای سال است که از بازیکنسازی فاصله گرفتهاند و سرخابیها عملا ستارهای پرورش نمیدهند که بتوانند از فروش آنها درآمدزایی قابل توجه داشته باشند یا از فوتبالیستهای پرورشیافته خودشان استفاده کنند.
درآمد ناچیز از تبلیغات محیطی
حالا درچنین سیستم اقتصادی بیماری راهحل فردی که مدیریت یکی از باشگاههای استقلال و پرسپولیس را برعهده میگیرد، چیست؟ قرارداد تبلیغات محیطی توسط سازمان لیگ منعقد میشود و با تمام اسپانسرها کار به دادگاه کشیده و عملا پولی عاید باشگاه نمیشود. صداوسیما هم که برای پخش تلویزیونی پول نمیدهد و باشگاهها اجازه ندارند با تلویزیونهای اینترنتی و خارجی قرارداد امضا کنند. قانون کپیرایت هم درکشور رعایت نمیشود و درستکردن این مسیر برای درآمدزایی و ایجاد یک فرهنگ هواداری- اقتصادی بزرگ زمانبر است. دولت هم طبق قوانین مصوب مجلس اجازه پرداخت یک ریال بودجه به پرسپولیس و استقلال را ندارد. در چنین فضایی یک مدیر مجبور میشود که سراغ ایدههای کوچک برود تا برای باشگاه درآمد کسب کند.
اقدامات حاشیهای نتیجه میدهد
حال اینکه این ایدههای اقتصادی اجرایی میشود و برای استقلال درآمد مالی قابل توجه کسب میکند یا خیر، سوالی است که گذر زمان جواب آن را مشخص میکند. منتهی برای فرار از این بنبست بزرگ، هر ایده اقتصادی میتواند خوب باشد و راهگشا. منتهی اگر فکر اجرایی و سیستم اجرایی بدون ایراد و ابهامی پشت آن باشد، تمام فعالیتها شفاف و با گزارش کامل جزئیات همراه باشد تا هواداران هم به برنامههای اقتصادی باشگاه اعتماد کنند و در آن مشارکت داشته باشند. هوادار اگر بداند پول این پروژهها به جیب دلال و افراد سودجو نمیرود و برای تیم هزینه میشود، آنوقت با این ایدههای بزرگ میتوان قدمهای بزرگتری در فوتبال برداشت.