پرسپولیس برای چهارمین فصل متوالی عنوان قهرمانی رقابتهای لیگ برتر ایران را به دست آورد و با اختلاف زیاد در مقایسه با سایر رقبا و البته استقلال، رقیب دیرینهاش، به این عنوان رسید. بااینحال اندکی بعد از قهرمانی پرسپولیس، درست شبیه اتفاقی که سال گذشته رخ داد، هواداران و پیشکسوتان این باشگاه، قهرمانی پرسپولیس را زیر سؤال برده و عنوان کردند این قهرمانی با حمایت دولت و شخص وزیر ورزش به دست آمده است. فرضیهای که به تلویزیون هم کشیده شد و دامن یکی، دو مجری را گرفت که با طعنه و کنایه چنین موضوعی را بیان کرده بودند.
استقلالیها اما همچنان با طرح «تیم حکومتی» قهرمانیهای پرسپولیس را زیر سؤال میبرند و میگویند از سال ۱۴۰۰ به بعد دیگر از این خبرها نیست! سال ۱۴۰۰ سالی است که انتخابات ریاستجمهوری برگزار میشود و آبیهای تهران امید زیادی دارند با تغییر دولت، رویه قهرمانیهای پرسپولیس هم تغییر کند. آنها ناخودآگاه به این فرضیه که در دولت قبلی تیمشان موفقتر بود، دامن میزنند؛ محمود احمدینژاد، زمامدار دولت قبل، طرفدار باشگاه استقلال بود؛ این موضوع را خودش مستقیما نه؛ ولی اطرافیانش بارها عنوان کرده و حتی رویانیان، یکی از مدیرعاملان سابق پرسپولیس، هم در گفتوگویی پرده از کریخوانیهای محمود احمدینژاد برای پرسپولیسیها برداشته است.
استقلال هم دست بر قضا، آخرینبار در همان دوران به عنوان قهرمانی رسید. بعد از تغییر دولت، قدرت به دست باشگاه پرسپولیس رسیده و حالا طرفداران تیم آبیپوش تهران میگویند از سال ۱۴۰۰ به بعد، دوباره قهرمانی به آنها رو میکند. همین فرضیه، خودبهخود باعث بهوجودآمدن شائبه حمایت دولتها از تیمهای بخصوص شده است. حالا آیا واقعا، حمایت رئیسجمهور یا کابینهاش از یک تیم خاص، میتواند نتیجهای در سرنوشت قهرمانی آن تیم داشته باشد؟
قبل از آنکه به این سؤال با درنظرگرفتن شرایط فوتبال ایران پاسخ داده شود، ابتدا بهتر است یکی، دو نمونه از رفتار رؤسای جمهور و چهرههای سرشناس سیاسی خارجی و طرفداریشان از تیمهای فوتبال بررسی شود. در انگلیس، شاهزاده ویلیام، طرفدار پروپاقرص استون ویلا است؛ در لیگی که لیورپول با اختلاف به عنوان قهرمانی رسید، استون ویلا در روزهای آخر، بقایش در لیگ برتر را تثبیت کرد؛ موردی که باعث شد شاهزاده آنقدر خوشحال شود که به رختکن این تیم برود و با بازیکنان استون ویلا عکس یادگاری بگیرد. در نتیجه اگر آنجا قرار بود حمایتی صورت بگیرد، استون ویلا نباید برای سقوط میجنگید.
برای رؤسای جمهور مثالی بهتر از کشور فرانسه نیست؛ در این کشور سالها است که پاریسن ژرمن قدرتنمایی میکند و امسال هم به دلیل پیشتازیاش در لیگ، حتی با وجود نیمهکارهماندن به دلیل کرونا، آنها قهرمان شدند. امانوئل مکرون، رئیسجمهور کنونی این کشور، اما طرفدار پروپاقرص مارسی است و حتی با پیراهن این باشگاه هم عکس یادگاری دارد. او بارها به صورت علنی برای پاریسنژرمنیها کری خوانده است؛ ولی مارسی هرگز در این سالها نتوانسته جام قهرمانی لیگ یک فرانسه را بالای سر ببرد؛ تیم مورد علاقه مکرون در رقابتهای این فصل نایبقهرمان شد، آنهم با اختلاف ۱۲ امتیازی نسبت به پاریسیها.
فرانسوا اولاند هم دیگر رئیسجمهور عصر معاصر فرانسویها بود که اسیر قدرتنمایی پاریسنژرمن شد. او طرفدار تیم گنگان بود و کسی اصلا به یاد ندارد آخرینباری که گنگان اتفاق بزرگی در لیگ فرانسه رقم زده، چه زمانی است؛ البته اولاند نیمچه گرایشی هم به تیم موناکو داشت که آنها هم روند سینوسی عجیبوغریبی را در لیگ فرانسه سپری کردند.
تنها رئیسجمهور فرانسوی که شاید سالها از لحاظ فوتبالی بتواند برای رقبایش کری بخواند، نیکلا سارکوزی است؛ او طرفدار پروپاقرص پاریسنژرمن بود؛ ولی زمانی که پاریسیها اوج گرفتند، او ریاستجمهوری را از دست داد! اتفاقا بعد از دوران ریاستجمهوری سارکوزی در فرانسه بود که او بارها در پارک دو پرنس حاضر شد و بازیهای پاریسنژرمن را از نزدیک دید.
در جمعبندی مختصری، میشود به این موضوع پی برد که هواداری آنها اصلا در قهرمانی یا موفقیت تیمهایشان دخیل نبوده و لیگ با سازوکار مجزا به کارش ادامه داده است.
حالا سؤال اصلی این است که آیا میشود لیگ ایران را هم با لیگهای خارجی و رؤسای جمهور یا دولتمردان ایرانی را با همتایان خارجیشان مقایسه کرد؟ پاسخدادن به این سؤال کمی دشوار است! واقعیت این است که وجود دوقطبی، پرسپولیس – استقلال اندک مجالی به علاقهمندان به فوتبال در ایران نداده تا تیم دیگری را به معنای واقعی کلمه دوست داشته باشند، اگر هم دوست داشته باشند، طبیعتا طرفدار یکی از این دو تیم تهرانی هم هستند. حالا پس اگر دولتمردی در ایران علاقهای به فوتبال داشته باشد، غالبا طرفدار یکی از این دو تیم هم هست. همین «دوراهی اجباری» شاید مهمترین دلیلی باشد که اتهام رنگیبودن دولتمردان را به وجود آورده است. از طرفی رقمخوردن موفقیتهای تیم، هرچند اتفاقی، در یک دوره با رئیسجمهوری با گرایش سیاسی و جناحی خاص، به این شائبهها دامن میزند؛ پرسپولیسیها با وجود آنکه در دوران احمدینژاد هم دستشان به جام قهرمانی رسید، ولی عمده موفقیتشان بعد از دوران احمدینژاد و در همین دولت بوده است. اگرچه موفقیتهای استقلال در دولت قبل و پرسپولیسیها در این دولت، حاصل تلاش مجموعهشان بوده؛ ولی محدودشدنش به یک عصر خاص، به شایعات مطرحشده دامن زده است.
البته مهمترین نکتهای که دراینبین وجود دارد و نمیتوان وضعیت ایران و دولتمردانش را با همتایان خارجی مقایسه کرد، دولتیبودن فوتبال است! بر کسی پوشیده نیست که شعار خصوصیسازی بیشتر جنبه نمادین دارد و دولت به این راحتیها بیخیال دو باشگاه مطرحش نمیشود. حالا تا زمانی که فوتبال، دولتی و استقلال و پرسپولیس زیر نظر وزارت ورزش اداره و مدیریت شوند، طبیعی است که نمیتوان جلوی شایعات مطرحشده مبنی بر نگاه رنگی دولتمردان ایرانی را گرفت.
شاید این موضوع، برای سایر تیمها (منهای پرسپولیس و استقلال) هنوز هزینهبرتر باشد؛ دو تیم مطرح تهرانی فقط از قهرماننشدن میتوانند ناراحت باشند؛ ولی سایر تیمها میتوانند گلایههای بیشتری داشته باشند؛ ازجمله همین که میگویند عمده توجهات به این دو تیم است و ازآنجاکه زیر نظر دولت اداره میشوند، طبیعی است که جریانهای ریزودرشت هم به نفع آنها رقم بخورد.
شاید یک جمعبندی ساده بتواند وضعیت فوتبال در ایران و شایعه وجودداشتن تیم حکومتی، تیمی را که از دولت وقت کمک میگیرد، روشنتر کند: در ایران، سیاستمدار یا دولتمرد علاقهمند به فوتبال به دلیل وجود دوقطبی سرخ – آبی، نمیتواند ادعای بیطرفی کند؛ از طرفی تا زمانی که خصوصیسازی این دو باشگاه نهایی نشود، تلاش آنها مبنی بر خنثیکردن اتهاماتی که علیهشان مطرح میشود هم بیفایده است. البته این موضوع به آن معنی نیست که طرفداری از یک تیم قطعا به معنای چربیدن نتایج یا قدرت تیم خاصی بر دیگری باشد؛ چه میخواهد استقلال در دوران اصولگراها باشد یا پرسپولیس در دوران اصلاحطلبان و نزدیکان آنها.