بهمن بابازاده در توئیتر خود نوشت: پوران گلفام در یک گفتگوی لایو اینستاگرامی صحبت های جالبی را مطرح کرد که بخش هایی از آن را میخوانید.
همسر فرهاد مهراد:
* محسن نامجو فوق العاده است. بسیار او را می پسندم. البته نه همه آثارش. ولی فکر می کنم ایشان در حد نبوغ استعداد
دارند.
درباره قطعه آهنگ شهیدای شهر (شبانه ۲): فرهاد هر اثری را که خوانده بهآن اعتقاد داشته و آنرا دوست داشته. شرایط قبل از انقلاب شرایط خاص و ویژه ای بود. او حتی «جمعه برای جمعه» را با تنظیم جدید منفردزاده خواند.
*فرهاد موسیقی کلاسیک گوش میکرد. باخ، شوپن و… من هیچوقت نشنیدم کار ایرانی گوش کند. فرهاد خودش را هم به عنوان یک خواننده خوب قبول نداشت. درباره دیگران هرگز اظهار نظر نمی کرد. ولی درباره «ابی» قبل از انقلاب بسیار صدایش را دوست داشت و می گفت خیلی درست می خواند و صدایش را نمیسازد.
*برای پیگیری عدم رضایت پخش آثار فرهاد از تلوییزون از سال ۸۶ اقدام کردیم و آقای صالح نیکبخت کلی هزینه کرد. فرق پیگیری ما و آقای شجریان در پرونده صدا و سیما این بود که همه میدانستند که آقای شجریان هیچ پولی از تلویزیون نگرفته ولی خیلی ها فکر می کنند من میلیونها تومان از تلویزیون پول گرفته ام.
*از دادگاه حکم گرفتیم که صدا و سیما به هیچ وجه اجازه پخش آثار فرهاد را ندارد ولی در دادگاه تجدید نظر خانمی که نماینده دادستان بود ظاهرا گفتند: ما به همه شبکه ها گفته ایم ولی کسی گوش نمی کند!
*فرهاد هیچ نظری درباره داریوش نداشت. برای اینکه ایشان به هر حال کارهای خوبی داشته اند.
* فرهاد تصنیف های آقای شجریان را دوست داشت و گاهی هم آنها را می خواند.
*فرهاد با آقای منفرد زاده در کنسرتش دیدار کرد. یک روز کامل برای نهار خانه آقای منفردزاده رفتند. درباره آقای شهیار قنبری هم باید بگویم که ایشان فکر می کردند که فرهاد قطعه «نجوا» را حوانده اند و اسمی از ایشان نبرده اند. فرهاد یک ساعت و نیم تلفنی با ایشان حرف زدند و او قانع شدند. آن زمان که همه روابط بین آنها دوستانه بود ولی الان درک نمی کنم که بعد از فرهاد چرا اینگونه شده. من فکر می کنم آقای منفردزاده خیلی منطقی تر و مودب تر از این هستند که گفته باشند همسر فرهاد بعد ازانقلاب اجازه نداد من و شهیار قنبری برایش با اسم مستعار کار بسازیم.
*چرا باید پس از مرگ فرهاد را به ایران می آوردم؟ جایی را برای فرهاد نداشتیم. کجا باید دفن می کردیم؟ قطعه هنرمندان؟ یا آنجایی که قبر آقای شاملو را هر روز می شکنند؟
*اولین انتخاباتی که فرهاد شرکت کرد دوم خرداد ۷۶ بود که به آقای خاتمی رای داد. پس از اعلام برنده شدن آقای خاتمی بسیار امیدوار بودو خوشحال و البته بعدها به شدت در ذوق اش خورد. وقتی آقای خاتمی می گفت: نمیشود، نمیتوانم» فرهاد هی می گفت: خوب اگر نمی توانی استعفا بده. با این حال در سال ۸۰ با حال خیلی بد باز هم آمد و به خاتی رای داد. هنوز امیدوار بود ولی خیلی انتقاد داشت و می گفت اصلاحات تنها راه چاره ست. اگر الان بود قطعا دق مرگ می شد. اگر در دوران آقای احمدی نژاد، خیلی زودتر می رفت به آن دنیا.