علیرضا داودنژاد با طرح چند پرسش به آسیبشناسی منظومه هنری رسانهای ملی تاکید و اظهار کرد که با تامل بر آنچه در آن هستیم میتوان برای فردا برنامهریزی کرد.
این فیلمساز در یادداشتی با عنوان «تولید، نمایش و بیمها و امیدها» که در اختیار ایسنا قرار داده نوشته است: «امسال روز ملی سینما را در شرایطی پشت سر میگذاریم که شیوع کرونا و کسادی گیشههای فروش بلیت و بسته شدن در سالنهای نمایش فیلم و تلاش تلویزیون برای اعمال انحصار بر فضای سرمایهگذاری و تولید و توزیع و نمایش اغلب آثار دیداری شنیداری، معضلات منظومه هنری رسانهای ما را بیش از هر زمان دیگری آشکار کرده و به صفآرایی و کشاکشهای فرهنگی و اجتماعی دامن زده است. اگر همه طرفهای درگیر در این ماجرا بر سر این امر توافق داشته باشند که منظومه هنری رسانهای ایران ما باید در مقابل منظومههای رقیب و حریف منطقهای و بینالمللی توان ایستادگی داشته باشد و با اتکا به نیروهای انسانی خوشقریحه و متخصص و خلاق خود ابتکار عمل را در حفظ مخاطب داخلی از دست ندهد و برای جذب مخاطبان منطقهای و جهانی نیز بکوشد، در آن صورت میتوان به سوابق عملکرد هریک از طرفین مراجعه کرد و با پرسیدن از آنچه پشت سر گذاشتهایم و تأمل بر آنچه اینک در آن هستیم به آسیبشناسی منظومه هنری رسانهای ملی پرداخت و برای فردای آن برنامهریزی کرد و از هماکنون دست به اقدام زد.
ایا امروز نمیتوانیم نتیجه بگیریم که بخش اعظمی از اعمال سانسور و اصرار برای جدا کردن سینمای ایران از زندگی ایرانی و ممانعت از انعکاس صادقانه واقعیتهای مبتلابه و جاری جامعه در فیلمهای سینمایی، ریشه در سوء مدیریت و همچنین مفسدههای سیاسی و مالی داشته و آثار و تبعات این ویژگیهای ویرانگر به صورت فقر و بیکاری و فواصل فاحش طبقاتی و انواع ناهنجاریهای اجتماعی و فرهنگی بروز کرده و عاملان و مقصران این اوضاع خود را ناگزیر از اعمال سانسور و جلوگیری از پیوند رسانه با زندگی جاری و ممانعت هنر از بازنماییها یافتهاند؟
آیا جدیت در مبارزه با ناهنجاریهای سیاسی و مالی و تلاش برای اقامه عدالت قضایی موجب نمیشود که مسئولان خدمتگزار از دامن زدن به سانسور فاصله بگیرند و از انعکاس واقعیتها استقبال کنند و با باز کردن فضا برای نظارتهای رسانهای و میدان دادن به تفکر انتقادی و استقبال از تخیل خلاق به تقویت منظومه هنری رسانهای مملکت بیایند؟
آیا موفقیت بسیاری فیلمهای ارزشمند اجتماعی به ما نشان نداده است که تولید فیلم هایی که درصدد پاسخگویی به تمنیات سطحی تماشاچی هستند بیشتر در اثر افزایش سانسور و سقوط سینما به تجارت صرف و سنگاندازی در مسیر فیلمسازی متعهد اتفاق میافتد و با به انزوا راندن هنر و هنرمند سینما را به انفعال و تقلید و کپیبرداری از فیلمها و سریالهای خارجی میکشاند و برای فراگیری کلیشههای بازاری فرش قرمز پهن میکند؟
آیا تسخیر فضای دیداری شنیداری کشور توسط آثار ترکی و هندی و کرهای و چینی و امریکایی و اروپایی، ما را بر آن نمیدارد که به هنرمندان خود احترام بگذاریم و برای آنها امنیت شغلی فراهم کنیم و با بهرهگیری از فنآوریهای نوین به باز کردن عرصه برای فعالیت آنها بپردازیم و با برپایی نهضتی از تولید فیلم و سریال و انواعی از محتویات هنری و رسانهای، ابتکار عمل را در فضای دیداری شنیداری کشور به تولیدکنندگان داخلی باز گردانیم و آنها را در بازپسگیری بازارهای از دسترفته و حرکت به سوی افقهای تازه تشویق و همراهی کنیم؟
آیا بیاعتنایی به ویژگیهای ضروری برای مدیریت نیروی انسانی خلاق و برخوردهای پادگانی یا کارخانهای با اهالی هنر و رسانه به ایجاد فضای سرد و راکد و خالی از شور و حال خلاقه نمیانجامد و همچنان به غلبه محصولات وارداتی و توسعه هرچه بیشتر بازار سیاه و ترویج ابتذال و زوال ذوق سلیم دامن نمیزند؟
و اینک آیا در شرایطی که شیوع کرونا به خالی ماندن سالنها و تعطیلی آنها و زمینگیر شدن فیلمهای آماده نمایش ایرانی منجر شده و توسعه و تقویت نمایش خانگی با سینما آنلاین و ویاودی میتواند به کمک تولیدکنندگان داخلی بیاید و فرصتهای جدیدی در اختیار آنها قرار بدهد و زمینه ساز تحولی تازه در سرمایهگذاری و تولید و توزیع و نمایش محصولات دیداری شنیداری کشور باشد؛ آیا ما باید دست روی دست بگذاریم و فرصتها را بسوزانیم و با وضع قوانین سخت و مقررات دست و پاگیر به رکود و رخوت در فضای کار دامن بزنیم و برای دلسردی بیش از پیش هنرمندان و بیانگیزه شدن نیروی انسانی خلاق زمینهسازی کنیم و آنگاه از مجموعه این اعمال و رفتار تحت عنوان سیاستگذاری رسانهای و مدیریت هنری نام ببریم؟
برای نگارنده این سطور تردیدی وجود ندارد که مسئولان دلسوز از بروز شکاف در منظومه هنری رسانهای کشور شادمان نمیشوند و برای بازگرداندن امور هنری و رسانهای به مجاری ضروری و منطقی آنها تلاش میکنند و به ورشکستگی منظومه هنری رسانهای وطن عزیزمان در مواجهه با منظومههای منطقهای و جهانی رضایت نمیدهند.