هالیوود از آدمها ماشین جنگ برای کشتار تولید میکند
حسن برزیده کارگردان سینمای دفاع مقدس بیان کرد: مردم جنوب بدون هیچ گناهی تنها از ایران دفاع کردند و نباید برای این دفاع از آنان تصویر سیاه و کریه ساخت.
سینمای ژانر جنگ دارای دستهبندی و طبقهبندیهای مختلفی است. گاهی دوربین به میان خاکریزها و در میدان جنگ و نبرد میرود و گاهی در دل شهری که در حال مقاومت و دفاع است. بخشهای دیگری مانند فیلمهای عملیاتی و جاسوسی جنگی و یا سبک زندان و… وجود دارد که آنان را در گزارشی به تفصیل مورد بررسی قرار خواهیم داد.
اما همانطور که اشاره شد یکی از این اشکال زمانی است که فیلم روایتگر مقاومت و دفاع مردم از شهر باشد. در این حالت مردم و شهر دو جزء و عنصر مهم و در حقیقت نقش آفرین اصلی فیلم میشوند. ما در سینمای دفاع مقدس خود دارای نمونههایی از این سبک سینمای جنگ هستیم، فیلمهایی مانند روز سوم ساخته محمدحسین لطیفی و دکل ساخته حسن برزیده. در سینمای جهان نیز میتوان به فیلمی مانند استالینگراد اشاره کرد که درباره مقاومت و دفاع مردم این شهر تاریخی روسیه در جنگ جهانی است.
از این رو با کارگردان دکل که یکی از ماندگارترین فیلمهای دفاع مقدس در گونه شهر مقاوم است به گفتوگو پرداختیم تا ابعاد و زوایای مهم ساخت این سبک از فیلمهای جنگی را با او که در سالهای جوانی این فیلم را ساخته است مرور کنیم.
* آقای برزیده به نظر شما تفاوت اصلی و ماهوی فیلمهای جنگی ما در فضای شهری و مردمی که از شهرشان دفاع میکنند با نمونههای خارجی و غربی آن چیست؟
ژانر جنگ تعریفی همهگیر و فراگیر جهانی دارد، وقتی میگوییم جنگ در آمریکا هم همان معنایی را دارد که در روسیه دارد. آنچه که معنای جنگ را در ایران متفاوت میکند ماهیت این جنگی است که ما با آن در ۸ سال روبرو بودیم. برای همین آن را دفاع مقدس میخوانیم زیرا از مرزها و آب و خاک کشور دفاع کردیم. اما این موضوع در دیگر کشورها در وهله اول مفهومپذیر نیست و ناگزیریم که بگوییم جنگ، چون واقعاً شناخته شده نیست.
البته در همه دنیا دفاع، مقدس است چون دفاع، ماهیتاً امری تحسین شده و مقدس است. همه جای دنیا حتی یک کشور کمونیست مثل روسیه، زمانی که مردمش وارد جنگ میشوند و دفاع میکنند با اینکه کمونیست است چون دفاع میکند پسوند قداست را با خود دارد چون دفاع از خاک قداست دارد.
وقتی از ژانر حرف بزنیم باید بگوییم ژانر جنگی که در قواعد سینما مفهوم است. اما چون جنگ ما از نوع و سنخ دفاع بوده که امری مقدس است اصطلاحاً در سینمای ما دفاع مقدس خوانده میشود.
آنچه که جنگ ما را از دیگر جنگها و دفاع از شهرها متمایز کرده است وجهه اعتقادی و ارزشی آن است. به عنوان کسی که از نوجوانی وارد عرصه جنگ شدهام و چون آبادانیام توفیق اجباری داشتم که در جنگ باشم، به نظر من این جنگ ما به شدت ایدئولوژیک بود چون هم کشورهایی که از قدیم میخواستند به خاک ما دستدرازی کنند و آن را مال خودشان کنند و هم اهداف سیاسی دیگر داشتند.
زمانی که انقلاب شد ؛بخشی از پشتوانه عراق که توسط آمریکا بود از حمایت شاه که دیگر موجودیتی نداشت به حمایت عراق و صدام برخاست و برای حمایت و کمک به او آمدند تا عراق، مقاصد خود را پیدا کند. حتی صدام به کشورهای عربی منطقه گفت که من خط مقدم شما هستم. آمریکا هم عملاً با انقلاب ما مخالف بود و منافع سیاسیاش در منطقه ازدست رفته بود، از اینرو به عراق برای جنگ با ما کمک کرد. پس هم به دلیل دفاع از کشور به خاطر مقاصد سیاسی و قومی عربهای منطقه خصوصاً عراق و صدام و هم به علت رفتار آمریکا که ریشه در انقلاب ما داشت، دفاع از کشور و جنگیدن ما کاملاً سویه اعتقادی و ایدئولوژیک داشت.
* سبک فیلمهایی که به روایت جنگ درون شهر میپردازد، به دلیل آنکه شاهد کشتار زنان و کودکان و روایتگر تلخیها و مصایب جنگ میشود، میتواند به فضای فیلمهای تلخ و اصطلاحاً ضدجنگ تبدیل شود.
دو نکته وجود دارد، یکی اینکه بخشی از ساخت فیلم چه مدافع جنگ و چه ضد جنگ باشد؛ برمیگردد به اثر و سازنده آن. اغلب سینماگران ما فیملنامه را خودشان مینویسند و در حقیقت به عنوان سینمای مؤلف شناخته میشوند. بنابراین اینکه مؤلف به جنگ و دفاع از ملت اعتقاد داشته باشد یا خیر خیلی مهم است؛ به اینکه جنگ ما جنگ ارزشها بوده است یا اینکه باید نگاه سیاه و تلخی به آن داشته باشد.
حقیقت این است که اگر هزار سال تاریخ تکرار شود و کشوری به کشور دیگر حمله کند قطعاً مردم آن دیار از کشور خودشان دفاع میکنند. این حقانیت دفاع از مردم و خاک در هنر تبدیل به حماسه میشود و بنابراین سینمای جنگی ما که در حقیقت آینه دفاع از کشور است، میشود سینمای حماسی.
زمانی هم که حماسه خلق میشود خصوصاً با این توضیحاتی که گفته شد، مورد تحسین واقع میشود. الان صدها سال از حادثه کربلا میگذرد اما آیا کسی امام حسین (ع) را برای قیامشان سرزنش میکند؟ البته در جنگ ناکامیهایی نیز وجود دارد که به بخش دنیوی مربوط است مانند مرگ و ویرانیها اما حقیقت آن، زیبایی است. دقیقاً مانند چیزی که حضرت زینب گفتند که غیر از زیبایی چیزی ندیدم با اینکه آن همه قتل و فجایع را به چشم دیدند اما حقیقت آن حوادث را با چشم دل دیدند.
در جنگ ما نیز هزاران نفر شهید شدند و آسیبهای جدی دیدند. همین الان در آسایشگاههای ما جانبازان زیادی هستند که وضعیت دلخراشی دارند یا بچههای زیادی هستند که بدون پدر و مادر بزرگ شدند؛ اینها صحنههای غمباری است اما همه برای نجات جان ملت و دفاع از کشور بوده است. یعنی برای یک امر مقدس. افرادی که برای این امر کشته شدند اسطورههای این کشورند که برای این آرمان شهید شدند.
البته شخصاً از بچههای جنگ و دفاع مقدسم زیرا اصالتاً ساکن آبادانم و آرزو میکنم هیچ وقت جنگ نباشد و کشوری در هیچ جای دنیا درگیر جنگ نباشند و در شرایط بهتری اختلاف میان کشورها حل شود. اما این را نباید فراموش کرد که مردم هر کشوری که به آنجا حمله شود بر اساس رفتاری که میکنند در تاریخ قضاوت میشوند. اگر ایستادند تحسین میشوند اگر هم نه مورد سرزنش و تکفیر تاریخ قرار میگیرند. مردم ما ایستادند و تاریخ هم آنان را تشویق میکند.
بنابراین اگر من فیلمساز اعتقاد داشته باشم، از همین زوایه دید فیلم جنگی را باید بسازم و همین کار را هم میکنم.
دوم اینکه سینمای ما و هنرمندانی که از زاویه دید منفی و انتقادی به جنگ نگاه میکنند به این سؤال باید پاسخ بدهند که واقعیت این جنگ چه بوده است؟ ما به هیچوجه در این جنگ پیشقدم نبودیم نه تنها ما که اهلبیت و ائمه نیز در هیچ جنگی پیش قدم نبودند. اما در سال ۱۳۵۹ به کشور ما حمله شد و جوانان ما نیز باید در این جنگ شرکت میکردند. سوءاستفاده یا خیانتی در این دفاع و مقابله با دشمن که نبوده است.
برای همین به نظرم اصلاً نمیشود که فیلم ضدجنگ تولید کرد مگر آنکه واقعیت را تحریف کنیم و محتواهایی را خود فیلمساز به آن اضافه کند. شاید ما به مسائل سیاسی و داخلی نقد داشته باشیم اما اگر منصف و راستگو و قائل به عدم تحریف تاریخ باشیم، این جنگ، جنگی کریه و زشت نیست و تصویر بدی از گذشته ارائه نداده است.
اما در ادامه برای اینکه بخواهم دقیقتر به سؤال شما پاسخ بدهم و از نگاه سینمایی بررسی کنم باید بگویم که در این نوع فیلمها باید هرچیز ددمنشانه و خوی غیرانسانی دشمن را به تصویر بکشید. مردمی که در شهری به آرامی زندگی میکنند و یکباره توسط دشمن بدذاتی مورد حمله قرار گرفتهاند. اولین قدم این است، اینکه دشمنی که طرف دیگر ماجرا است و با چنین خوی و خصلتی حمله کرده است را به تصویر بکشیم. بعد که چنین معرفی شد مخاطب فیلم با نیروی خودی همذاتپنداری میکند و به طور طبیعی کنشهای آنان قابل توضیح و توجیه خواهد بود. این مطلب عین واقعیت است، من ساکن آبادان بودم و مردمی که زندگی میکردند را دیدم که یکباره مورد هجوم دشمن قرار گرفتند. این صحنه باید برای مخاطب در فیلم نمایش داده شود که مردمی بیگناه توسط دشمن مورد حمله قرار گرفتند.
* چیزی که دقیقاً در فیلمهای جنگی هالیوود دیده میشود همین است، دشمنی با خوی به شدت وحشی و خشن، مخاطب به همین دلیل به نیروی آمریکایی که حتی متجاوز است حق میدهد.
دقیقاً؛ حالا که این نکته را گفتید پس برای توضیح بهتر این مثال را میزنم. در فیلم “غلاف تمام فلزی” ساخته کوبریک، میبینیم که کشوری به وضوح از آدمها ماشین جنگ برای کشتار تولید و تریبت میکند و در اختیار جریانی به نام سرمایهداری قرار میدهد؛ نظامی که به کشورهایی مانند ویتنام حمله میکند و مردم آنجا را بدون هیچ گناهی میکشد. خوب در چنین فیلمی باید ظلم و خشونت و تصویر کریه و سیاه از این جنگ را نشان بدهیم اما در مورد جنگ ما تفاوت دارد. مردم ما ماشین جنگی نبودند حتی ساخت سنگر و مانع را هم چندان بلد نبودند و با آموزشهای نظامی فشرده توسط ارتش و سپاه یاد گرفتند.
علاوه بر این، نکتهای که باید اینجا اضافه کنم این است که جذابیت فیلمهای مقاومت شهری و جنگی برای این است که مردم نقش اصلی را بازی میکنند. ارتش و سپاه و بسیج در جنگ کنار مردم بودند اما بار اصلی روی دوش مردم بود. خصوصاً آنکه ارتش بسیار قوی نداشتیم و سپاه هم نوپا بود اگرچه که بچههای هوانیروز ارتش زحمات بسیاری را کشیدند در حالی که ارتش فقط ۱۱ لشکر مکانیزه داشت!
بنابراین برخلاف ماشین جنگیهای قتل عامی که در فیلمهای هالیوودی میبینیم مردم ما در جنگ آدمهایی بودند که باید دفاع میکردند و بس، این خیلی متفاوت است از چیزی که در فیلمهای جنگی میبینیم و غیر از این اگر در فیلممان چیزی نشان بدهیم دروغ است و تحلیل شخصی خود فیلمساز است.
* کمی درباره ساخت فیلم دکل توضیح بدهید؛ اینکه در شهری مانند آبادان که در روزهای بعد از جنگ هنوز شرایط جنگ زده را داشت و در چنین شهری فیلم ساختید. شرایط آن موقع چطور بود و چقدر خود محیط در این زمینه برای فضاسازی کمک کرد؟
لوکیشن فیلم خودِ شهر آبادان بود؛ شهرک سینمایی و یا جای دیگری نبود. آبادان در آن سالها شهری بود که هنوز مثل امروز فعال نبود، در واقع شهری بود که بعد از جنگ چندان به کار نیفتاده بود و میشد در آن فیلمی مانند دکل ساخت.
هنگام فیلمبرداری ما به گرمای ۵۰ درجه خوردیم و برخی از عوامل حتی مریض شدند اما در کل همکاری میان ارگانها و مردم و عوامل خیلی بهتر از الان بود. انگیزه کافی برای کار وجود داشت البته نسبت به الان از نظر پیشرفت در تکنیک و ابزار عقبتر بودیم.
البته من به بعد انسانی جنگ علاقه داشتم تا اکشن و برای همین بحثهای فنی و تکنیکی چندان اهمیت زیادی نداشت اما امروز اگر کار جنگی بخواهم بسازم باید این مسائل را در بالاترین سطح ممکن درنظر بگیرم و سراغ متخصصینی بروم که چاشنی اکشن همراه با جلوههای ویژه فنی را در فیلم جای بدهم.
برای همین شاید آن روزها فیلم جنگی راحتتر وسط شهر ساخته میشد. ما برای استفاده از بازار، آنجا را قرق و هزینه مغازهدارها را نیز پرداخت کردیم، اما امروز چنین کاری ممکن نیست.
یک سیاستی در همه کشورها هست که مردمی که در شهرهای مرزیاند باید از نظر امکانات رفاهی و خدمات اجتماعی در شرایطی باشند که در صورتی که به شهر آنان حمله شد قدرت روحی برای دفاع و مقابله با دشمن را داشته باشند. این یک استراتژی کاملاً درست است که زمانی که حکومت هوای مردم مرزنشین را داشته باشد آنها نیز روزهای سخت و دشوار، نظام و مملکت خودشان را تنها نگذارند. اگر با مردم یک شهر و منطقه کاری کنیم که به آنجا تعلق خاطر و شهرشان را دوست داشته باشند، هنگام دفاع در شهر خود میایستند.
در شرایط فعلی کشور ما اگر خدای ناکرده مورد حمله دشمن واقع شود قطعاً بار دیگر از مرزهای جنوبی مورد تصادم با دشمن واقع خواهد شد؛ آیا مسئولین ما در این سالها توانستند شهرهای جنگ زده خرمشهر، آبادان، سوسنگرد، دهلران، اهواز و… را به وضعیت مناسبی بازگردانند و مردم را از نظر معیشت تأمین کنند؟ مردمی که از کشور دفاع کردند و جانشان را در دستانشان گرفتند. البته تمام مردم ایران در دفاع از کشور سهیم بودند اما بدون شک مردم جنوب در این مبارزه سهم ویژهای داشتند و بیشتر خسارتها و آسیبهای روحی و جسمی متوجه آنان بود.