قد پوآرو به سختی بیش از ۱۵۰سانتیمتر بود، اما با این حال بسیار با وقار و مغرور حرکت میکرد. سر او دقیقاً به شکل یک تخم مرغ بود؛ با سبیلهای خاص تابخورده که مانند سبیل نظامیان بود…!
آگاتا کریستی هرکول پوآرو را در اولین رمانش -«ماجرای اسرارآمیز در استایلز»- که در اکتبر سال ۱۹۲نوشت با این توصیفها به خوانندههایش معرفی کرد.
یکصد سال پس از انتشار رمان آگاتا کریستی، حالا مردم سراسر جهان با شیوهها و اصطلاحات هرکول پوآرو این کارآگاه هوشمند آشنا شدهاند.
رمان آگاتا کریستی این کارآگاه را این چنین به خوانندگانش معرفی کرد: هرکول پوآرو پلیس بازنشسته بلژیکی بود که از وطن جنگزدهاش گریخته و در یک دهکده آرام انگلیسی زندگی میکرد. در این دهکده پورآرو با دوست خود کاپیتان هستینگز به طور تصادفی درگیر حل معمای قتل یک بانوی ثروتمند و پیر میشوند که به تازگی ازدواج کرده است.
در رمان کریستی آمده که نخستین قانون کارآگاهی پوآرو برای حل معماهای قتل، جلوگیری از نکات انحرافیای بود که کریستی نامشان را «ماهی قرمز» گذاشته بود، نکاتی که در مورد ماجرای قتل بانوی ثروتمند پیر، پر بود؛ از یک ریش قلابی گرفته تا فنجانی قهوه شکسته شده؛ از نظر پوآرو در زیر همه اینها، همیشه سادهترین توضیح وجود دارد. او معتقد بود که سلولهای خاکستری، جلوی هر خاطره ترسناک و دردناکی را میگیرد. همانطور که پوآرو در طول زندگی حرفهای خود دریافت، عادیترین سرنخها میتوانند حیاتی باشند: مانند آتشسوزی در یک روز گرم تابستان، حمام گرفتن در ساعتی غیرمعمول و یا اظهار نظر درباره نیش زنبور.
از دیدگاه پورآرو، هر چیزی که از شما نپرسد «چگونه آن را میگویید؟» یک نتیجهگیری برای رسیدن به حقیقت است. هر چیزی که به نظر میرسد نظم طبیعی امور را برهم میزند.
امروز از خلق شخصیت هرکول پوآرو بکصدسال میگذرد، زمان زیادی که داستانهای این کارآگاه بلژیکی فرانسویزبان را هنوز شنیدنی و تماشایی میکند.