*جبار آذین
قطار لکنته فرهنگ و هنر کشور گرچه لک لک کنان و افتان و خیزان، به رغم راهبران اشتباهی و درب و داغانی واگنهایش، به همت هنرمندان دلسوز و غیرتمند، همچنان در حرکت است.
اشتباهات، انحرافها، کجرویها، فساد و زدوبند جماعتی از راهبران آن و همپیالههایشان، سبب نارضایتی گسترده اهالی فرهنگ و هنر شده و امیدها را به یاس نشانده، فعالیتهای هنری و فرهنگی و زندگی را برای همگان دشوار ساخته و بر خشمها افزوده است.
این روند نامطلوب و روبه تزاید، کار را به آنجا رسانده که پیوسته سنگهای انتقاد و اعتراض به سوی قطار پرتاب میشود. خشم و نارضایتی زخم خوردگان فرهنگ و هنر و سینما، تئاتر، موسیقی، هنرهای تجسمی و صداوسیما قابل فهم و درک است و غافلان و جاهلان انتقاد و اصلاح ناپذیر صندلینشین فرهنگ، جز اعتراض تند، راهی برای ابراز نظر اهالی هنرورسانه و فرهنگ نگذاشتهاند. با این همه، نکته مهم اینکه در مسیر نمایش واکنشها و ارایه نقدها و اعتراضها، نباید بیراه رفت و به جای برخورد با کرسیداران سیاسی و اشتباهی فرهنگ، صرفنظر از تعلق آنها به گروهها و جریانهای سیاسی اصلاح طلب، اصولگرا، میانه رو و… قطار بیمار فرهنگ را آماج حملات قرار داد و سنگباران کرد.
واقعیت اینکه عمر قطار فرسوده فرهنگ با واگنهای زهوار دررفته و راهبران ناکارآمد آن، به سر آمده و باید جای آن را قطاری جدید، بهروز و دارای فنآوری و امکانات نو بگیرد. به عبارتی قطار مشدی ممدلی کنونی فرهنگ، باید راهی موزه میراث فرهنگی شده و جای آن را قطاری جدید گیرد. همچنین باید برای قطارجدید، راهبران جدید و کاربلد و متخصص و متعهد گزینش شوند. از همین رو، سنگباران انتقاد و اعتراض قطار اسقاطی کنونی، فریادزنی در بیراه است و حاصل آن تنها میتواند هرز رفتن تواناییها و استعدادها و امکانات ملی و مردمی باشد.
اهالی محترم فرهنگ به جای جدال بدون ثمر با قطار نابینا و ناشنوای کنونی، باید درصدد تعویض قطار کهنه با نو و تغییر راهبران اشتباهی آن با رهبران مجرب باشند!