سینمای ایران را عموماً به سینمای اجتماعی میشناسند؛ سینمایی که در طول مدت عمر خود بیشتر از هر گونه دیگر سینمایی آثار اجتماعی دارد و دیگر ژانرهای سینمایی کمتر در آن دیده میشوند.
البته در سالهای دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ فیلمهای پلیسی، حادثهای، ترسناک و… بیشتر در مسیر تولید و ساخت قرار میگرفت اما در سالهای اخیر حجم بیشتری از فیلمهای سینما را فیلمهای ژانر اجتماعی تشکیل دادهاند. نکته دیگر اینکه عموماً فیلمهای مذکور آثاری تلخ و انتقادیاند و در سینمای ایران کمتر فیلمهای گرم و خانوادهپسند تماشا میکنند.
آمار فروش این فیلمها نیز عموماً نشان میدهد که سود و فروش چندان خوبی ندارند و حتی برخی از آنان در معرض ورشکستگی قرار دارند اما باز هم کماکان فیلمهایی با همان فرم، داستان و حتی عوامل تولید وارد مسیر ساخت میشوند و شکست دیگری را در گیشه تجربه میکنند.
بررسی اینکه چرا سینمای ما دچار چنین وضعیتی شده است و پیدا کردن حالت مطلوب برای سینمای ایران موضوعی است که با رضا مقصودی کارگردان و نویسنده سینمای ایران مطرح کردیم تا نظر کارگردان «خجالت نکش» را جویا بشویم.
****
*فیلمهای حال حاضر سینمای ایران به شدت تک مضراب شده است و فیلمهای متنوع و جذاب بسیار کم داریم؛ آنهایی هم که هست عموماً از مخاطب چندان زیادی برخوردار نیستند. آیا نباید مخاطب ما در سینما فیلم جذاب و خانوادهپسند ببیند؟ فیلمهای تلخ و انتقادی جای تمام فیلمها را گرفتهاند.
باید ببینیم که وضعیت مطلوب برای سینمای ما چیست تا احساس رضایت کنیم؟ آیا اگر فقط ژانر ما کمدی و خندهآور باشد خوب است؟ آیا اگر همه فیلمها اجتماعی و انتقادی باشد، خوب است؟ اگر همه آنها خانوادگی باشد، چطور؟ آیا اینکه یک ژانر سیطره داشته باشد بر تمام سینمای ما و از دیگر گونههای سینمایی اثری نداشته باشیم چه اتفاقی بر سر سینمای ما میآید؟ من معتقدم اساساً این نوع فکر که برنامهریزی بکنیم یک گونه تنها در سینمای ایران مطرح بشود چون جامعه ما به آن نیاز دارد غلط است؛ باید برای همه سلایق و ذائقهها خوراک داشته باشیم که همه احساس رضایت بکنند.
این شکلی که فیلمهای گرم و خانوادهپسند داشته باشیم برای رضایت اجتماعی خوب است اما فقط عدهای را راضی میکند چون منابع تولید فیلم محدود است و خصوصاً به خاطر گرانی و تورم امکان ساخت فیلمهای مختلف با مشکل روبرو است، در نتیجه وقتی برنامهریزی میکنیم که مثلاً فیلم اکشن بسازیم شرایطش فراهم نمیشود و مجبور میشویم از جاهای دیگر کسر کنیم و این یعنی کمرنگ شدن ژانرهای دیگر که منجر به زمین خوردن آنها میشود و به گونههای دیگر آسیب میزند. باید در نتیجه فکر کنیم که همه گونهها را تولید کنیم و به اندازه همه سلیقهها به آنها خوراک بدهیم.
سینمایی که برای تمام علایق فیلم بسازد سینمای پیشرفتهای است که در حال حاضر در کشور ما موجود نیست و نمونههای آن سینمایی مانند سینمای آمریکا است که تمام ژانرها را مانند وحشت، علمی-خیالی، اکشن، جنگی، تاریخی و… دارد چون هم مخاطبش هست و هم امکانات آن. اما ما در چنین موقعیتی قرار نداریم و نمیتوانیم اینگونه عمل کنیم.
آنچه که در حال حاضر در سینمای ما در رأس امور قرار دارد و برای اینکه سینما بتواند تغییرات محسوسی کند باید از آنجا تغییر آغاز شود، موضوع تهیهکننده است.
این تهیهکننده است که تصمیم میگیرد که در چه زمینهای و با چه محتوایی فیلم بسازد؛ تصمیم تهیهکننده مبتنی است بر یک مسأله که آن هم مالی و اقتصادی است. اینکه آیا سرمایه من بازمیگردد یا خیر؟ شاید برای شما عجیب باشد اما تهیهکنندههایی بعد از آنکه در یک فیلم دچار ورشکستگی مالی میشوند، به نویسندهها زنگ میزنند و از آنان میخواهند که یک فیلم کمدی و نشاطآور بنویسند تا دوباره اوضاع مالی خوبی پیدا کنند. حتی یکی از تهیهکنندهها به من نیز زنگ زد و همین تقاضا را کرد و گفت فیلمنامه بفروش بنویسم!
پس تهیهکننده دغدغه مالی دارد و زمانی که دنبال پول باشد مجبور است که فیلمی بسازد که بفروشد که در نهایت در سینمای ما فیلمهای کمدی ساخته میشود که به ضرورتهای فرهنگی و اجتماعی توجه کافی را ندارد و سطحی است. در صورتی که اگر این فیلمها استانداردهای لازم را داشته باشند و خوب ساخته شوند میتوان از آنان به عنوان فیلمهای کمدی خوب سینمای ایران نام برد که لازمه ساخت آن سواد سینماگر است.
در صورتی که اگر سرمایهگذاری میان فیلمهای سینمایی تعدیل شود و در حقیقت سرمایهگذاری معقول داشته باشیم، میتوانیم انواع فیلمهای سینمایی را در پرده نقرهای ببینیم البته این نکته را باید ضمیمه کنم که تنها مسأله مهم تهیهکننده نیست بلکه باید عوامل فنی و بازیگران و همهچیز برای ساخت یک فیلم در کنار هم از تناسب خوبی برخودار شوند. مشکل این است که تهیهکنندههای ما کمتر این روش و منش را دارند.
*در ضمن اگر واقعاً فیلمهای گرم و با نشاط مقولهای است که برای نهادهای دلسوز اهمیت دارد چرا برای آن سرمایهگذاری نمیکنند؟ خصوصاً دولت و سرمایهگذاران دولتی بیایند در این سبک فیلم بسازند و اثر تولید بکنند. یا چرا برای این گونه از سینما مشوقهای لازم را در نظر نمیگیرند؟
نکته جالبی را اشاره کردید؛ حتی دولت که شعار امید دارد هم حمایت چندانی از سینمای امید و نشاط نمیکند.
البته با اینکه برنامهریزی مدون کنیم که سینمای امیدآفرین بسازیم مخالفم زیرا این روند منجر به سینمای گلخانهای میشود که از عمق برخوردار نیست. من فکر میکنم که همزمان با اینکه جامعه خواهان چنین آثاری باشد، سینمای ما با پشتوانه خصوصی و دولتی وارد عمل شود. اگر جامعه فیلم تلخ و انتقادی بخواهد باید ساخت اگر خانوادهپسند هم میخواهد باید ساخت. اینکه حجم فیلمهای تلخ و ضدقهرمان زیاد شده است به سازوکار اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ما نیز مربوط است.
*این فیلمها عموماً در گیشه شکست خوردهاند، از نظر مالی چگونه چنین تهیهکنندهای بار دیگر فیلمی را به مراتب بدتر از قبلی میسازد و باز هم اکران میکند؟
اینکه بیشتر فیلمهای تلخ اجتماعی در گیشه شکست تجاری خوردهاند اما باز هم تهیهکننده، فیلم دیگری مانند قبلی را میسازد به عللی برمیگردد که یکی از آنها این است که بعضی از این فیلمسازان ما دستشان به جیبشان میرسد و دوست دارند که در هر حال در این گونه فیلم بسازند. برخی از این فیلمها نیز درگیر پولشویی شدند و با این پولها فیلم ساخته شد که طبیعتاً دغدغه مالی ندارند.
نکته مهم دیگر اینکه بسیاری از این فیلمها که فروش و مخاطبین زیادی ندارند اصولاً جامعه هدفشان جشنوارههای خارجی است که با بهدست آوردن جوایز نقدی آن جشنوارهها پول خوبی به جیب بزنند. اما تهیهکننده باسوادی که سود و زیان برایش مهم است به همین راحتی هزینه نمیکند.
*چیزی که امروز خیلی با آن مواجهیم این است که مخاطبین عمومی سینما و مردم عادی که دوست دارند فیلم تماشا کنند از دیدن فیلمهای تلخ خسته و دلزدهاند و دوست دارند فیلمی ببینند که حال آنان را کمی خوب کند؛ مشکل فیلمهای اجتماعی ما چیست؟
مشکلات آنها خوب نبودن است واقعاً فیلم تلخ هم اگر خوب باشد مخاطب آن را میبیند و دوست دارد. شاید فیلمی گرم و خانوادگی باشد اما بد ساخته شده باشد در این حالت فرقی میان این دو نیست هر دو بد ساخته شدهاند و مخاطب آنها را دوست نخواهد داشت. مخاطب دوست دارد زمانی که به سینما میرود فیلم خوب ببیند چه انتقادی و تلخ و چه بانشاط و گرم.
*بخش دیگری هم به شرایط اجتماعی ما بازمیگردد در حال حاضر با وجود مشکلاتی که داریم یکی از وظایف سینما این است که مشکلات را بازتاب بدهد، البته یکی از وظایف سینما این است.
با شما موافقم اما مشکل فیلمهای اجتماعی ما این است که مبتنی بر پژوهش و نگاه جامعهشناسانه جامع و علمی نیست و همین منجر به دیدگاهی میشود که شاید با واقعیت جامعه فاصله داشته باشد.
موافقم، این هم یکی از مشکلات سینمای ما است که دچار آن است؛ پژوهش و نگاه اجتماعی دقیق ضرورت ساخت یک فیلم خوب اجتماعی است.