محمود فکری که دلش میخواهد صدای تکل زدن مردان تیمش را پای تلویزیونها به گوش همگان برساند، هنوز اندر خم کوچه اول مانده است و امیر و یحیی، در این باره از او جلو زدهاند!
یکم- استقلال تیم خشنی نشده و بازی قلدرانهای را هنوز پیاده نمیکند! یعنی گروه خونی استقلال با این نوع بازی، جور در نمیآید! و بازی تکنیکی را هم دنبال نمیکند! محمود فکری، فکر دیگری باید بکند! والا میان آنچه در هنگامه بازی در زمین رخ میدهد و آنچه دلخواه تیم است، یک فضا و فاصلهای پدید میآید که عمیقتر است از فاصله امروزی! و استقلال مجبور میشود به بسنده کردن به شکلی از بازی غیراختیاری که دارای مزایای چندگانه «خودبخودی»اش هم نمیتوان دانست! یک جور بازی سر به هوا و شلختهوار تصادفی که در خلق حوادث و لحظههای تصادفی هم صاحب اراده تاکتیکی تعیینکنندهای نمیتواند بود!
نه گفتن دارد و نه…
پرسپولیس را یک تیم «توپدار» دیدیم! آن هم برابر حریفی که حرفی نداشت! نه برای چشم گفتن و نه برای نه گفتن! شهرخودرو در حال واپس زدن است! رحمتی را در متن بازیهای شهرخودرو نمیبینیم! نه در متن و نه در حاشیه! سید را تکانی باید! سید کجایی؟ جای تو وسط زمین است نه در میان تماشاچیان که خود تماشاییاند!
فوتبال و اساسنامه جدیدش
طلب و مطالبه
دوم- دوستان حاضر در نشست مجمع عمومی فوتبال، اینک کجایند؟ جایی که از نظر فیزیکی در آن به سر میبرند، چندان مهم نیست! حضرات گرانقدر «گرانسنگ» حالا در چهکارند؟ یعنی چهکارهاند؟ و یعنی خودشان خودشان را چهکاره میپندارند؟
یعنی مأموریت تمام شد؟ وظیفهای برعهده اینان نیست؟ مجمع عمومی را میگوییم و سؤال میکنیم:… هرچه استاد ازل گفت بگو گفتیم و باز هم هرچه را باز بگویند، خواهیم گفت؟ هیچی به هیچی؟ همان آش و همان کاسه؟ تکرار افکار قدیمی فاقد هستههای فکری؟ تکرار بیفکریهای ریشهدار؟ و آیا اتفاقی هم قرار است با این بیحالی رخ هم بدهد؟ و آیا مگر ممکن است با این سکون و سکوت و جا خوش کردنها اتفاقی هم بیفتد؟ چرا؟ برای چه؟ در کدام راستا؟ نه، حرکتی تا نباشد، برکتی هم نیست! حتی از سوی خدای متعال! که مقدم بر هر چیز و همه چیز، حرکت باید!
یک عمر ما را به «مدرسه راه ندادند» صدایمان در نیامد! یک عمر دیگر هم بیصدا، بیهیاهو، بیطلب، مثل «پسر»های خوب زبان به دندان میگزیم که یعنی همین! وقت سخن نیست! باورت نشود! باورمان نشود! همان در و همان پاشنه! اما نه! فوتبال ایران، طعم طلب کردن و طالب بودن را در لیگ آسیا چشید! پرسپولیس و رهاوردش بیش از یک برد و دو برد بود!
قدم به قدم تا فینال آسیا
سوم- و اما پرسپولیس و گلهای دیرهنگامش! و نیز یحیی و برد همهجانبهاش! میگویند «مرغی که انجیر میخوره، نوکش کجه»! و این عیناً میخورد و قالب میگیرد با تیم یحیی گلمحمدی! یحیی، قادر است تیمش را به اشکال متفاوت وارد بازی کند! بازی کردن و در بازی شریک و سهیم بودن!
مقابل شهرخودرو، بهترین بازی را از عالیشاه دیدیم، ولی بهترین بازیگیری و قابلترین «بازی درآری» کار خود یحیی بود که توانست از تمام تیمش، تیم بهتری بسازد! یحیی میداند چگونه باید انجیر بچیند و رسیدهترین انجیرها را چه موقع بخورد! بازی را از عالیشاه به دوش نوراللهی و سپس امیری منتقل کردن هم نشانه دیگری است از کاربلدی یک مربی ساکت و صبور! پرسپولیس بلد است چگونه و چرا، باید داد هم بزند!
حقیقی و ماشینسازی
فشار آری، ترس نه!
چهارم- آلومینیوم اراک کار را بر فولاد اهواز سخت گرفت! نکونام با هرچه داشت به میدان آمد و کاری از پیش نبرد! چرا؟ کاری از پیش برد، بازنده نشد! این تیم اراک، یقه همه را خواهد گرفت! این خط و این هم نشان!
گلگهر هم به دیداری سخت تن داد تا با یک پنالتی دیرهنگام برنده شود! ماشینسازی هم بلد است یقهگیری کند! برای حفظ صدرنشینی و برای بردن یک تیم ته جدولی -که شخصیت ته جدولیها را ندارد- کاری نماند که نکرد! ماشینسازی سال ۹۹، ارادیترین و بجنگترین ماشینسازی سالهای اخیر است! «بیاتلو» فقط باید یک نکته دیگر را هم مراعات کند: سختگیرانه بازی کردن معادل دستپاچه و خودباخته بازی کردن نیست! فشار آری، ترس و از خودباختگی نه! تیم دوم شهر تبریز، مزایایی دارد که تراکتور هم ندارد! مثل خستگیناپذیری! مثل جنگ ۹۰ و چند دقیقهای! مقابل ماشینسازی، حقیقی دروازه گلگهر را چندبار خرید!