ما میخواهیم وضعیت زندگی زنان مطلقه و شرایط دشواری که آنها پس از طلاق تجربه میکنند را در اینجا مورد بررسی قرار بدهیم. زنان در فرهنگ ما پس از جدایی، داغ ننگی را بر پیشانی خود احساس میکنند که شرایط زندگی آنها را از نظر اجتماعی به شدت تحت تاثیر قرار میدهد. «تبعیضهای اجتماعی»، «برچسبهای اجتماعی» و «طرد اجتماعی» از جمله دشواریهایی است که زنان بعد از طلاق با آن روبرو هستند:
۱. تبعیض اجتماعی
ملامت
در بستری از باورهای مردمحورانهی که طلاق را برای زن امری نکوهیده تلقی میکند و زن را به سوختن و ساختن در زندگی و حفظ بنیاد خانواده در هر شرایطی موظف میداند، زن از سوی اکثر اقشار از فرزند و خانواده خود گرفته تا افراد ناشناس و … مورد ملامت قرار میگیرد و در هر شرایطی مقصر اصلی ماجراست.
سوء ظن
شک جامعه به این زنان نیز در قالب بدبینی، بی اعتمادی و سوء برداشت از رفتارهای معمولی این زنان از دیگر مواردی است که این زنان را به شدت در معرض آسیب و تبعیض اجتماعی قرار میدهد. این زنان همواره اذعان میکنند که جامعه نسبت به زن مطلقه دید بسیار بدی دارد و این نگاه بدبینانه در موقعیتهای گوناگون اجتماعی، از سوی فرزندان، والدین، دوستان، فامیل و نزدیکان و در محیطهای کاری از سوی کارفرما و همکاران، همسایه و صاحبخانه نیز برای انان بسیار رنج آور خواهد بود.
شی انگاری
از سویی دیگر در جامعه ما زنان مطلقه به عنوان کالایی دست دوم و بی ارزش انگاشته شده و طعمهی جنسی برای مردان به شمار میآیند که افت ارزشمندی و شان انسانی آنها را از منظر اجتماعی در پی دارد.
طعنه و ترحم
نداشتن سرپرست و شکست در زندگی زناشویی از مواردی است که همدلیهای بی جا و ترحم برانگیز و گاه طعنه، کنایه، تهمت و توهینهای اطرافیان را در پی دارد. این رفتارهای ترحم برانگیز یا پرخاشگرانه یکی دیگر از مواردی است که به شدت این زنان را مورد هجوم و آسیب قرار میدهد.
۲. برچسبهای اجتماعی
گاه زنان مطلقه برچسبهای بسیار سنگین و منفی را از سوی جامعه دریافت میکنند که این برچسبهای نادرست و ناعادلانه به شدت روان آنها را مورد هجوم احساسات منفی از جمله غم و خشم شدید از خویش و جامعه قرار میدهد. برچسبهایی همچون بیکفایت، شکست خورده، بی پناه، بی سرپرست، لاقید، ولنگار، مرد دزد و … میباشند.
۳. طرد اجتماعی
رانده شدن
زنان مطلقه در پی دریافت برچسبهایی از جمله مرد دزد و بی بند و بار و بی سرپرست و … متحمل طرد اجتماعی میشوند. سایر زنان و دوستان آنها که در گذشته روابط صمیمانهای با این زنان داشته اند به دلیل ترس و احساس خطر از گمراه شدن مردانشان روابط خود را با آنان کاهش داده و همچنین این رانده شدن از سوی مادرانی که پسر مجرد دارند نیز بسیار دیده میشود.
مایهی آبروی خانواده
این زنان از منظر خانواده نیز مایه آبروریزی و ننگ تلقی میشوند و خانواده که طلاق را مایهی بی آبرویی میداند، پس از طلاق یا حاضر به پذیرش هویت جدید او نیست یا او را طرد میکنند.
با توجه به تبعیض ها، ملامت ها، سوء ظن، نگاه جنسی، طعنه و بی احترامی وترحم، برچسبهای اجتماعی، رانده شدن از اجتماع و خانواده که زنان مطلقه با بی عدالتی دریافت میکنند، بسیاری از آنها در مقابل هجوم این اتفاقات ناخوشایند انسجام روانی خود را از دست داده و درگیر احساساتی، چون غم و اختلالاتی، چون افسرگی، اضطراب و بسیاری مشکلات دیگر میشوند. همین امر نیاز این زنان را به کمک گرفتن از یک روانشناس و درمانگر ضروری میکند.
به نظر شما غیر از این موارد چه مشکلات دیگری برای زنان مطلقه پیش میآید؟