فرهاد آئیش، بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر، با حضور در برنامه «خارج از کادر» شبکه آیفیلم، از سابقه هنری خود در زمینههای مختلف گفت و اینکه چه کسانی عاقبت او را به سمت صحنه تئاتر هُل دادند.
برنامه «خارج از کادر» شبکه آی فیلم، در تازهترین قسمت خود، میزبان فرهاد آئیش، بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر بود.
این بازیگر پیشکسوت، در این برنامه، با اشاره به خاطرات دوران کودکی خود و از دستدادن پدرش در این سن گفت: «همیشه دچار نوعی گمگشتگی بودم که فکر میکنم به خاطر نبود پدر بود. برای همین احساس میکردم باید زودتر وارد عالم هنر یا مکانیکی یا یک کاری شوم. البته محبت مادرم همیشه همراه من بود.»
آئیش به اولین تجربه حضورش روی صحنه و حواشی آن اشاره کرد و گفت: «از دبستان وارد کلاس تئاتری شدم که در مدرسه برگزار میشد و برای اولین بار در یک اجرا شرکت کردم که خیلی خوش درخشیدم و مدیر مدرسه به مادرم که خودش مدیر مدرسه بود، گفت فرزندتان را برای ادامه تحصیل در رشته هنر تشویق کنید که مادرم به شدت ناراحت شده بود و فکر کرده بود که منظور مدیر مدرسه این است که من آدم بیاستعدادی هستم و به درد رشتههای دیگر نمیخورم.»
او با اشاره به دوران جوانی خود یادآور شد: «تمام دوستان و اطرافیان من هنرمند بودند و من تنها کسی بودم که از هنر سررشته نداشتم و برای اینکه تظاهر کنم، یک دوربین دور گردنم انداخته بودم تا بگویم من عکاسم. البته عکاس بدی نبودم؛ اما خب این پوششی بود برای شکستهای خودم، چون در موسیقی و شعر و نقاشی شکست خورده بودم. استادی داشتم که به من گفت عکاسی را کنار بگذار و من با خودم گفتم در این رشته هم شکست خوردم و یک شکست به شکستهای قبلی اضافه شد. علتش را جویا شدم، گفت چون تو هنوز به سبک شخصی خودت نرسیدهای و البته راست میگفت چون من از افراد مختلف الهام گرفته بودم و سبکی برای خودم پیدا نکرده بودم. در ادامه با راهنمایی او و آشنایی با یک استاد دیگر وارد تئاتر شدم که تاکنون ۱۴ نمایشنامه نوشتهام.»
این بازیگر در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «من دوست دارم وقتی نقشی را بازی میکنم، خودم باشم. برای همین برخی نقشها را قبول نمیکنم و کارگردانها فکر میکنند من تواضع میکنم در حالی که اینطور نیست. چه ارسطو باشم، چه مصدق و یا چه در نقش یک روحانی، سعی کردهام خودم باشم، من حتی وقتی نقش خفاش شب را بازی کردم باز هم خودم بودم.»
آئیش اضافه کرد: «در سریال «پردهنشین» حس کردم که نمیتوانم خودم باشم و گیر کرده بودم. از آقای نصیریان کمک گرفتم و ایشان گفتند کافی است بدانی این نقش هم یک انسان است. همین جمله کار را برایم آسان کرد. در حالی که مدتی با آن لباس در خانه راه میرفتم تا در شخصیت فرو بروم و کتابها و فیلمهای مرتبط با زندگی روحانیون را میخواندم و میدیدم تا نقش دروغ نباشد و واقعی باشد.»
او به برخی خصوصیات حرفهای خود نیز اشاره کرد و گفت: «دو کار با هم انجام نمیدهم و مثل آماتورها رفتار میکنم و سر هر کار طوری برخورد میکنم، انگار هیچی نمیدانم. به این خاطر که دنیای هنر به قدری وسیع است که اشتباه بزرگی است تصور کنیم میدانیم. هنر برای من یک خودشناسی و طریقت است و از طریق آن به معرفت میرسم و سعی میکنم مفاهیم زندگی را پیدا کنم.»