شنبه برای پرسپولیس، یک روز تاریخی بود. روزی که آنها برای دومین بار در همه تاریخشان در فینال لیگ قهرمانان آسیا حاضر شدند. آنها بازی را با نتیجه ۲ بر یک و با ۲پنالتی به اولسان کرهجنوبی باختند اما دو حضور در فینال لیگ قهرمانان طی سه سال، برای یک باشگاه «معمولی» اتفاق نمیافتد.
حالا سوال بزرگ اینجاست که چه چیزی از پرسپولیس یک تیم «غیرمعمولی» ساخته است؟ آیا همانطور که میگویند وزیر عامل اصلی موفقیتهای این تیم بوده است؟ آیا دستی از بیرون، پرسپولیس را به این مرحله رسانده یا اینکه خود آنها توانستهاند به چنین موفقیت و جایگاهی دست پیدا کنند؟
هیچ موفقیتی در فوتبال، یک شبه ساخته نمیشود. پس تصور اینکه رسیدن قرمزها به دیدار نهایی لیگ قهرمانان حاصل فعالیتهای همین چند ماه اخیر بوده، یک تصور کامل اشتباه است. برای پی بردن به اولین راز از مجموعه رازهایی که پرسپولیس را در این موقعیت قرار دادهاند، باید به لیگ برتر سیزدهم برگردیم. این درست همان جایی بود که یک «تغییر» در باشگاه پرسپولیس کلید خورد. باشگاه در آن فصل به جای جذب پرسروصداترین و گرانترین ستارههای بازار، به سراغ چهرههای جوانتر رفت.
در همین نقطه بود که یک نسل از استعدادهای جوان رفته رفته به طرف باشگاه جذب شدند. از بین همه آن نفرات، امید عالیشاه تنها بازیکنی است که هنوز برای تیم بازی میکند. پرسپولیس در آن فصل مهره بااستعدادی مثل پیام صادقیان و پدیدهای مثل محمد عباسزاده را هم داشت که به تدریج از دوران اوج فاصله گرفتند اما روحیه استفاده از نفرات جوان و تلاش برای میدان دادن به آنها، همچنان در باشگاه باقی بماند. یک سال بعد، احمد نوراللهی و مهدی طارمی به پرسپولیس ملحق شدند تا این تیم را در لیگ چهاردهم همراهی کنند. مهدی برای چند فصل بهترین گلزن پرسپولیس بود و احمد حالا به یکی از وزنههای این تیم در میانه میدان تبدیل شده است. بسیاری از مهرههای درخشان این سالهای قرمزها با همین فرمول جذب شدند.
از صادق محرمی تا علی علیپور و از مهدی عبدی تا سیامک نعمتی، خیلی از مهرههای مهم این سالهای پرسپولیس در لحظه اولین ورود به ساختمان باشگاه برای امضای قرارداد، «ستاره» نبودند. وقتی مهرههایی مثل کمال کامیابینیا یا محمد انصاری به پرسپولیس اضافه میشدند، هیچکس فکر نمیکرد آنها قادر به انجام چه کارهای بزرگی هستند. پرسپولیس در این سالها بارها و بارها با تغییر مدیریت روبهرو شده اما «هنر خرید کردن» و خوب خرید کردن، همیشه در این تیم وجود داشته است.
این موضوع موجب میشود جدایی نفرات کلیدی، تیم را نابود نکند. پرسپولیس در همین پنجره نقل و انتقالات، یک مشت مهره مهم را از دست داد اما خریدهای خوبی مثل حامد لک، عیسی آلکثیر، سرلک و سعید آقایی، تیم را زنده نگه داشتند. مساله فقط «پول خرج کردن» نیست. رقبایی مثل تراکتور و سپاهان در این سالها به مراتب پرهزینهتر از پرسپولیس بودهاند اما نتوانستهاند به موفقیت بزرگی دست پیدا کنند. مساله در واقع «گران خریدن» نیست، بلکه جذب نفراتی است که بیشتر از دیگران به کار تیم میآیند و برای باشگاه مفید واقع میشوند.
دومین مسالهای که برای اوج گرفتن به پرسپولیس کمک کرده، انتخاب «درست» مربی برای سپردن پروژههای بزرگ به او بوده است. این انتخاب الزاما «برآیند» هوش مدیریتی پرسپولیسیها نیست. بلکه گاهی میتواند نتیجه خوششانسی آنها هم باشد
دومین مسالهای که برای اوج گرفتن به پرسپولیس کمک کرده، انتخاب «درست» مربی برای سپردن پروژههای بزرگ به او بوده است. این انتخاب الزاما «برآیند» هوش مدیریتی پرسپولیسیها نیست. بلکه گاهی میتواند نتیجه خوششانسی آنها هم باشد. آنها در زمان انتخاب برانکو، گزینههای بسیار بد و متوسطی داشتند اما در نهایت مرد کروات را جذب کردند و او معمار یک عصر طلایی در پرسپولیس شد. پس از برانکو، باشگاه به سراغ گابریل کالدرون رفت. مردی که به نظم و دیسیپلین باور داشت و در دوران گذار از پروفسور، فوقالعاده کارآمد نشان داد. بعد هم که نوبت به جذب یک مربی داخلی از راه رسید؛ آنها به سراغ بهترین گزینه ممکن رفتند. گزینهای که میتوانست این را به دوش بکشد. گزینهای که آماده بود پرسپولیس را حتی به سطحی بالاتر از قبل برساند. پرسپولیس برای موفق شدن، یک عامل مهم دیگر هم داشت.
هوادارهایی که حتی برای یک لحظه، دست از حمایت تیمشان برنداشتند. جماعتی که در استادیوم آزادی، برای تیم «بازنده» در مسیر قهرمانی لیگ پانزدهم ایستاده دست زدند و تیمشان را پس از شکست خانگی در فینال آسیا تشویق کردند. هوادارانی که وقتی یحیی پس از باختن به استقلال به سراغ بهانههای مختلف رفت، او را شماتت کردند و اجازه ندادند تیمشان با شکست خوردن و بهانه آوردن خو بگیرد. آنها همیشه کنار پرسپولیس بودند. به ویژه در روزهایی که باشگاه بیشتر لازمشان داشت.
مدیریت سلطانیفر تا امروز نهتنها عاملی برای موفقیت قرمزها نبوده، بلکه روزهای دشواری برای این باشگاه ساخته است. از انتخاب مدیرعاملهای حیرتآوری مثل سعادتمند گرفته تا فجایعی که در دوران مدیریت انصاریفرد رقم خورد و از مشکلات مالی همیشگی باشگاهی که این اواخر چهار میلیون دلار فقط از محل صعود به فینال آسیا درآمد داشته تا جدایی ستارههای اصلی تیم مثل شجاع و ترابی، دیگر اتفاق بدی نمانده که در این دوره برای این باشگاه رخ نداده باشد. با این حال آنها روی پای خودشان ایستادهاند و کنار نکشیدهاند. حتی این شیوه افتضاح مدیریت، نتوانسته مانعی به بلندای عزم و اراده این تیم بسازد.