سخت بگیریم! از سختگیری کسی نمرده است! با آسانگیری، با سهلانگاری، چیزی نصیب هیچکس نمیشود و نشده است! این بار سخت بگیریم! و این بار تا آخر راه برویم! راهی که اگر درستش طی میکردیم، الان غربال خودبازنگری، نه در دست ما که پیشروی کرهایها پهن بود!
یکم- این بار مثل همیشه نباشیم! یعنی این بار عادی نهانگاریم باختن به اولسان هیوندا را و برابر عادت دیرین عمل نکنیم! بازنده شدن را، امری محتوم و خود را به آن محکوم نخوانیم! دردمان بیاید! دردمان بیاید! از باختن حالمان بد شود! از اینکه بازی برده را باختیم، خود را سرزنش کنیم! و از اینکه قهرمانی را به مفت و به رایگان و در کمال آسانی و بیغمی، به یک حریف همه چیزدار و بسیار ثروتمند دادیم، خودمان را نبخشیم! ما سزاوار این قبیل حوادث تصادفی یا منطقی نیستیم! ما شایستهتر از این حرفهاییم!
این مشق را هر ساعت صد بار و هزار بار رج بزنیم و مشق شبمان کنیم: …حق ما باختن نبود! ما شایستگی داشتیم که بر سکوی اول قرار بگیریم! ما شایسته، ما بایسته جهیدن بر سکوی قهرمانی بودیم! و هستیم! ما باید بهای بزرگی خود را بپردازیم! ما باید بزرگانه بازی و عمل کنیم! ما، نرفته بودیم که نایبقهرمان شویم! ما نرفته بودیم که به عهد و پیمان خود-که هنوز هم بر سر آن پیمانیم- وفا نکنیم! فوتبال ایران، سوگند دیگری را باید به جا میآورد! فوتبال ایران، عدد ۲ را سزاوار خود نمیداند! سکو فقط سکوی یکم! عدد فقط عدد ۱!
بیایید مثل همیه نباشیم! بیایید کم نخواهیم! و بیایید تا گلی برافشانیم و می در ساغر اندازیم! قبول؟
ما سزاوار بردن
ما لایق پیروزی
دوم- ما سزاوار بردیم! ما مشتاق پیروز شدن و ما لایق برای خلق نتایج ماندگاریم! شاهکار ایران-کره به تاریخ ۲۶/۹/۷۵ جام ملتها، چطور باید از یاد ما برود؟ ایران ۶- کرهجنوبی ۲ و ایران ۳- عربستان صفر!
چرا در تکرار آن بازیها و کسب آن نتایج، به خلق شاهکارهای دیگر نائل نشویم؟ چرا برابر اولسان هیوندای کره، دو دقیقه و سه دقیقه، قادر به حفظ و اداره بازی نیستیم؟ چرا گل میخوریم؟ و چرا بعد از گل زدن و برنده نیمه اول شدن، علیه خود به «نابازی» میپردازیم؟ به درآوردن ادای بازی! چه بساکه به درآوردن ادای بازی و به خودنمایی برای جلب خریدار! کسی چه میداند؟ شکل فوتبال خوب و ارائه فوتبال صحیح، یکباره از دایره در حال خارج شدن است! کو جنگ تمامعیار؟ کو فوتبال مثل تیر؟ کو فداکارانه بازی کردن؟ بگذریم! اما نه، نگذریم! این تیم خوب، این تیم که تا دقیقه ۴۷ قهرمان بود و باید یک ۴۵ دقیقه دیگر را هم عاقلانه و غیرتمندانه سپری میکرد، چرا به «آنی» و در لحظهای، ریش و قیچی را سپرد به دست VAR و داوری که منتظر یک «هُش» بود!
عزم یحیی جزم
دم یحیی گرم
سوم- سخت بگیریم! از سختگیری کسی نمرده است! با آسانگیری، با سهلانگاری، چیزی نصیب هیچکس نمیشود و نشده است! این بار سخت بگیریم! و این بار تا آخر راه برویم! راهی که اگر درستش طی میکردیم، الان غربال خودبازنگری، نه در دست ما که پیشروی کرهایها پهن بود!
فوتبال ما زخمی خورده است که حالا حالاها خونچکانیاش رهایمان نمیکند! زخم پرسپولیس را باز بگذاریم! درد پرسپولیس را زود بیدرد نخواهیم! با این قبیل دردها، کنار نیاییم! واکنش کنیم! عامل درد را و علت درد را پیدا کنیم! ما که با این تیم و با این بضاعت، حریف قدر و حریف زورمندی برای امثال اولسانها، النصرها، السدها و الدوحیلها و العینها هستیم، روزی که خود را به بیدردی نزدیم، روزی که بیحس شدن و بیحس کردن خود را بدترین نوع تیمارداری دانستیم، به جایی که باید برسیم، خواهیم رسید!
شاهد صادق
چهارم- در ضرورت جور دیگر دیدن، شاهدی صادق، شاهدی دردکشیده و شاهدی که هیچکس چون او از شکست تحمیلی تیم پرسپولیس آزرده و دلخور نیست، بدون تعارف و براساس ضرورتهایی که خودش به آنها رسیده است، لب به سخن باز کرد:
یحیی گلمحمدی! سخنان یحیی، چیز دیگری هستند! مطالبات یحیی، از اشکالات اساسیتری پرده برمیدارد! فوتبال ایران، چندین و چند یحیی دارد که احساس امنیت و احساس رقابت نمیکنند! فشار غیرمتعارف هست، دردسرهای تیم نابودکن هست اما غمخواری نیست! در همه تیمهای ما همین آش است و همین کاسه! پرسپولیس نه به اولسان بلکه به پراندن شجاع، ترابی، علیپور، بشار، نادری و… همه کسانی باخت که یحیی آنها را میخواست!
پرسپولیس با همین نیروی انسانی-که ۵۰ درصد بهتر و ماهرترش را پیش از بازیهای لیگ آسیا از دست داد- باز هم قهرمان آسیا میشد، اگر به خواستههای مربیاش توجه میکردند! حرفهای یحیی، با ضرورت دور ریختن عادتهای عادی شده این تیم، دو روی یک سکهاند!
این بار مثل همیشه- به بیغم- نباشیم! درستتر اینکه از این پس، نباید مثل سابق باشیم! باختن را سرنوشت محتوم خود ندانیم! ما، محکوم به شکست خوردن از کره و بقیه نیستیم!