امید محمدنژاد درباره بازی در سریال «آقازاده» گفت: «من در نقش سرهنگ آگاهی هستم که پرونده قتلی را دنبال می کنم و حامد مظنون اصلی من خودش مرد قانون است. این برایم جذاب بود. احتمال می دادم مخاطب توی چشمم نگاه کند و فحشم بدهد و از من که قهرمان قصه را راهی زندان و از او بازجویی می کنم کینه به دل بگیرد.»
امید محمدنژاد عکاس، گوینده و بازیگر درباره نحوه حضور در سریال «آقازاده» توضیح داد: ماجرای آشنایی من و حامد خان عنقا به سالهای ۸۷، ۸۸ برمی گردد که شبهای احیا همراه با رسالت بوذری گوینده برنامه ای به نام «و خدایی که در این نزدیکی است» در رادیو جوان بودم. حامد یکی از مهمانان ما بود که شب ۲۱ ماه رمضان مهمان ما شد. سر سریال «پدر» هم من باب آشنایی با بهرنگ و حامد چند نفر از بازیگران سریال را معرفی کردم.
وی افزود: سابقه دوستی و معاشرت من و بهرنگ به زمان های قدیم برمی گردد و او را به عنوان یک دستیار موفق در سینما می شناختم که به مرور به شکل مستقل فیلم سازی کرد. طی معاشرتمان او همیشه لطف داشت و به من می گفت صدای خاصی داری و از آن استفاده کن. همیشه دوست داشتم با او همکاری کنم اما هیچوقت پیش نیامد.
بازیگر «بانوی عمارت» درباره «آقازاده» نیز اظهار کرد: وقتی خبر شنیدن دوستانی مثل سامیه لک و سعید داخ را به سریال می شنیدم خیلی دوست داشتم من هم در آن بازی کنم. همیشه فکر می کردم چقدر این ترکیب را دوست دارم و از خوبی فیلمنامه اش هم شنیده بودم. بهرنگ هم از حال من خبر داشت و صلاح نمی دانستم خودم اشاره ای به این علاقهمندی کنم. از طرفی اعتقاد دارم نقش ها باید قسمت آدم شوند و اگر نقشی قسمتت نباشد هزار تلاش هم بکنی نمی شود. کرونا آمد و این کار هم متوقف شد تا اینکه اردیبهشت ماه بود که دیدم شماره ناشناسی مدام به من زنگ می زند، حال روحی ام خوب نبود و حوصله معاشرت با آدم جدیدی نداشتم و جواب ندادم. ۵ دقیقه بعد دیدم بهرنگ توفیقی دارد تماس می گیرد، به همه چیز فکر می کردم غیر اینکه به من پیشنهاد کار بدهد. بهرنگ گفت دستیارم احسان سجادی حسینی به تو زنگ زده و جواب نداده ای. برای نقش سرهنگ با تو تماس می گیرد و نقش خوبی است. با عجله صحبت می کرد و معلوم بود سر صحنه است. گفتم چشم خیالت راحت. اعتماد زیادی به این تیم داشتم و گرچه فیلمنامه هم نداشتم اما به حامد عنقا و بهرنگ توفیقی اعتقاد داشتم و پذیرفتم.
وی ادامه داد: فیلمنامه بخش بخش به دستم می رسید اما با صحبت هایی که با بهرنگ و احسان داشتم می دانستم نقش خوبی است. بعد از تست گریم و لباس علاقه ام به نقش بیشتر شد. گرچه پررنگ نیست اما سرهنگ ماجرا جایی وارد قصه می شود که خیلی به جا و به گاه است و اضافه نیست و خیلی درست قرار گرفته است. این سرهنگ حرف اضافه نمی زند اما نگاه های درست می کرد، بازی در سکوت خوبی داشت، اندیشه و تامل زیادی داشت. گمانه اشتباه هم در پرونده زد اما از قانون سرپیچی نکرد.
این بازیگر تاکید کرد: یکی دو تا دیالوگ حسی هم با حامد قصه دارد که می گوید مهم نیست دل من می گوید تو قاتلی یا نه، همه شواهد علیه تو است. ما در این سریال دو آقازاده با دو سبک زندگی داریم که هر دو طرفدارهای خودشان را دارند، برخی الگویشان نیما بحری است و برخی هم حامد تهرانی. اینکه نیما را دوست دارند برایم جذاب است و او کاراکتر منفی و دوست داشتنی برای مخاطب است. بخش عمده جامعه با حامد همذات پنداری می کنند و دلشان برای او می سوزد. سرهنگ هم آدمی است که حامد قصه را دستگیر می کند و او را بازجویی می کند.
محمدنژاد تصریح کرد: من سرهنگ آگاهی هستم که پرونده قتلی را دنبال می کنم و حامد مظنون اصلی من خودش مرد قانون است. این برایم جذاب بود. احتمال می دادم مخاطب توی چشمم نگاه کند و فحشم بدهد و از من که قهرمان قصه را راهی زندان و از او بازجویی می کنم کینه به دل بگیرد. همین اتفاق هم افتاد و طرفداران سینا مهراد عزیز حسابی از خجالت من درآمدند. من بسیار عریان با کاراکتر حامد ارتباط برقرار می کنم. هر بار از گذشته زن او می گویم حامد ماجرا بهم می ریزد. بنابراین پیش بینی می کردم از مردم فحش بخورم.
وی همچنین گفت: بازی کوتاه من با روزبه معینی در نقش نوذر گرچه کم دیالوگ است اما چه در متن چه در دکوپاژ بهرنگ خیلی درست جا افتاده بود و با یک نگاه همه اتفاقات رخ می دهد و مخاطب معطل نمی شود.
بازیگر نقش سرهنگ در سریال «آقازاده» درباره شبی که سکانس پیدا شدن جسد راضیه را ضبط کرده اند، اینطور گفت: برایم شب سختی بود. باید به قبرستان ماشین در شهریار می رفتم و نرم افزار مسیریابی مرا از جایی که نباید برد و در ۷۰۰، ۸۰۰ متری لوکیشن در گل و لجن فرو رفتم. آفیش بودم و بچه های فیلمبرداری منتظر. لطف بچه ها شامل حالم شد و ماشین را از توی گل درآوردند. آن شب تا صبح فقط یک سکانس گرفتیم که مربوط به پیدا شدن جنازه راضیه از لای آهن پاره ها بود. سکانس حسی و سختی بود. دیالوگ کم دارم اما نگاه در آن زیاد است. نگاه هایی قضاوت کننده، دلسوزانه و پر از چرایی. دقیقا یادم است وقتی خسته نباشید گفتند صدای اذان آمد. بعد از آن ماشینم را هر کارواشی می بردم کسی آن را نمی پذیرفت! خیلی آن سکانس را دوست دارم من، مجید اسماعیلی، سینا مهراد و بچه های ناجی هنر بودیم و سکانس عجیبی بود. سکانس دیگری در قبرستان مربوط به خاکسپاری راضیه داشتیم که برایم افتخار بزرگی بود و جزو سکانس های ماندگار زندگی من بود که در یک میزانسن در محضر بانوی بزرگوار سر کار خانم ثریا قاسمی، استاد عزیزم امین تارخ و بانو لعیا زنگنه بودم. آن قاب را خیلی دوست دارم و برایم ماندگار شد که توانستم در یک قاب با وزنه های سینمای ایران باشم. از عوامل پشت صحنه هم امیر حاتمی عزیز مدیر صدابردار پروژه مهربانانه و صبورانه کار کرد، مجید گلسفیدی شاهکار انرژی خوب و درستی به من بازیگر می داد و من واهمه ای از دوربین نداشتم و درگوشی نکاتی را به من منتقل می کرد.
وی در پایان گفت: آخرین سکانسم بازجویی در یک لوکیشن واحد بین من و نوذر و من و حامد بود که بسیار حزن انگیز و پر از غصه بود، چون می دانستم بازی من تمام شده و وقت خداحافظی است. آقازاده جزو کارهایی است که به آن افتخار می کنم و بعد از «بانوی عمارت» و «ترور خاموش» در این سریال چیزهای زیادی یاد گرفتم و انرژی خوبی داشتم.