اگر پرسپولیس و سپاهان را جدیترین مدعیان قهرمانی لیگ بیستم بدانیم، استقلال در مواجهه با این دو تیم فقط یک امتیاز به دست آورده است. امتیازی که حتی میتوانست به عدد صفر هم تنزل یابد اما گل ثانیههای پایانی مهدی قایدی در دربی سبب شد تا تیم فکری مقابل رقیب سنتیاش بازنده نباشد و با یک امتیاز از آن میدان خارج شود.
استقلال مقابل دیگر مدعیان بالقوه لیگ بیستم هم نتیجه مناسبی به دست نیاورده است. شکست مقابل فولاد که به نظر میرسد دست کم یکی از شانسهای کسب سهمیه است و تساوی خانگی مقابل صنعت نفت آبادان نشان از ضعفهای تاکتیکی استقلال در تقابل با این قبیل تیمها دارد.
شاید تنها نقطه امیدواری تیم فکری در نیمفصل اول پیروزی مقابل گل گهر سیرجان و تراکتور باشد. تیمهایی که البته در دایره مدعیان قهرمانی قرار نمیگیرند اما برای قرار گرفتن میان ۵ تیم بالای جدول شانس دارند.
در واقع استقلال بیهیچ دستاورد چشمگیری مقابل مدعیان به انتهای نیمفصل رسیده و تیمی که قابلیت پیروزی در چنین بازیهایی را نداشته باشد بیتعارف شانسی هم برای تصاحب قهرمانی لیگ بیستم نخواهد داشت و احتمالاً باید برای رسیدن به سهمیه تلاش کند.
وضعیت استقلال زمانی نگرانکنندهتر جلوه میکند که میبینیم در کارنامه نیمفصل نخست این تیم در لیگ نوزدهم که استراماچونی روی نیمکت بود، ۳۲ گل زده ثبت شده است. استقلال در نیمفصل لیگ بیستم ۱۸ گل به ثمر رسانده که افتی ۵۰ درصدی را در قیاس با فصل قبل در برابرمان قرار میدهد.
شاید یکی از دلایلی که تیم استراماچونی در گلزنی عملکردی خیره کننده داشت، آمادگی دیاباته بود اما باید توجه داشت که دست فکری نیز چندان بسته نبود و حضور مطهری میتوانست خلأهای موجود را پرکند اما سرمربی استقلال در عمل نتوانست به درستی از این بازیکن بازی بگیرد.
افت فاحش مهدی قایدی در نیمفصل نخست لیگ بیستم در واقع از نقطه تصمیمگیریهای تاکتیکی فکری نشأت میگیرد و پیدا است که سرمربی استقلال هرگز نتوانسته تدابیری را اتخاذ کند که منجر به تداوم گلزنی این بازیکن شود.
اکنون اگر جدول گلزنان لیگ برتر را به نظاره بنشینیم با آماری نگرانکننده روبهرو میشویم. اعداد و ارقامی که نشان میدهد بهترینهای فصل پیش اکنون در شرایط اسفباری قرار دارند و نمیتوانند باری از روی دوش استقلال بردارند.
در بازی با سپاهان کاملاً پیدا بود که تیم فکری برنامه منسجمی برای سازماندهی حملات روی دروازه حریف ندارد و بیشتر دلخوش به ضدحملات و استفاده از ارسالهای مستقیم است که از این تاکتیک نیز چیزی عاید استقلال نشد و آبیها بازنده میدان رقابت با سپاهان را ترک کردند.
افت فنی استقلال البته محصور به دایره بازی با سپاهان نیست و اگر بازیهای اخیر این تیم را در ذهن مرور کنیم به این باور میرسیم که سیر نزولی تیم فکری شتاب بسیاری گرفته و تیم او فرسنگها با روزهای اوج خودش هم فاصله دارد. روزهای خوبی که در میانههای نیمفصل به واسطه بازیهای مطلوب استقلال شکل گرفت اما آرام آرام از نظرها محو شد.
نشانههای سقوط فنی استقلال در واقع از بازی با سایپا نمایان شد. جایی که فکری و شاگردانش در تهران باختی عجیب و ناباورانه را رقم زدند. بعد از آن بازی سرمربی استقلال دفاع جانانهای از تفکرات خود داشت و سعی بر آن داشت تا طوری به افکار عمومی القا کند که انگار آن شکست اتفاقی بوده اما نمایش نگرانکننده مقابل نفت مسجد سلیمان نیز ادامه داشت و حتی تا روز پیروزی خفیف مقابل نساجی نیز ادامه پیدا کرد.
شاید اگر سرمربی استقلال نشانههای سقوط تیمش را جدی میگرفت و در مقابل منتقدان قدری متواضعتر بود و در راستای تقویت تیمش و اتخاذ تصمیمهای مناسبتر قدمهای محکمی برمیداشت اکنون چنین شرایط ناامیدکنندهای را تجربه نمیکرد اما سرمربی استقلال که به نظر میرسد تاب و تحمل انتقادهای نرم و منصفانه را هم ندارد در همان مسیر سراسر غلط خود حرکت کرد تا به نقطهای بحرانی برسد. نقطهای که او را در شرایط نگرانکنندهای قرار داده است و هیچ بعید نیست شیرازه استقلال در نیمفصل دوم به کلی از هم بپاشد و تیم روند کندتری را هم در پیش بگیرد.
پاسخ این سؤال که چه به روز استقلال آمده که با همان ابزاری که در اختیار استراماچونی بود به نقطه ناامیدکننده کنونی رسیده را باید در افکار محمود فکری جست و جو کرد. مردی که از همان روزهای آغازین گرایش شدیدی به بردهای اقتصادی داشت و چنین میپنداشت که با تاکتیک بسته میتواند استقلال را به آرمانهایش نزدیک کند غافل از اینکه روح بازیکنان استقلال با بازی دفاعی مأنوس نیست.