یک آهنگساز ایرانی و عضو انجمن جهانی منتقدان موسیقی فیلم با نگاهی به وضعیت حال حاضر موسیقی فیلم در کشور، ضعف این حوزه را به دلیل مواردی چون «نداشتن دانش و تجربه لازم آهنگسازان»، «تمایل تهیه کننده ها و کارگردان ها به تولید کارهای سطحی و ارزان قیمت»، «انحصار دولتیگرایی» و … می داند. او همچنین در اظهارنظری درباره وضعیت فعلی خانه موسیقی به این نکته اشاره می کند که خانه موسیقی قرار بود جایی غیردولتی باشد که با هزار امید و آرزو تشکیل شد اما عملا این اتفاق نیفتاد.
نصرالله داوودی ـ آهنگساز و منتقد موسیقی ـ تنها نماینده از خاورمیانه است که موفق به عضویت در انجمن «IFMCA» شده است. او حضورش در انجمن جهانی منتقدان موسیقی فیلم را فرصتی مناسب برای معرفی آهنگسازان کشورش می داند و در این زمینه توضیح می دهد: آنها میتوانند آثار موسیقی فیلم خود را که در آن سال عرضه شده و یا منتشر نشده، برایم بفرستند. پس از شنیدن کلیه آثار و حذف کارهای سطحی، آثار جدی و حرفهای را در اختیار سایر همکاران دیگرم که منتقدان و آهنگسازان خبرهای از کشورهای مختلف دنیا هستند، قرار خواهم داد تا پس از ارزشیابی، در جوایز آن سال انجمن به رأی گذاشته شوند.
این منتقد موسیقی ادامه میدهد: با این کار به مرور شانس دیده شدن آثار موسیقی فیلم ایران به طرز چشمگیری بالا میرود، ضمن اینکه اگر آثار خیلی را ببینم، میتوانم در سایتهای خارجی درباره آنها نقد منتشر کنم یا از همکاران دیگرم بخواهم تا یادداشتهای تحلیلی درباره آنها منتشر کنند که همین امر هم باز به دیده شدن بیشتر آن آثار کمک خواهد کرد.
اغلب کارگردانها موسیقی فیلم را بخش غیرمهم می دانند
در ادامه از این هنرمند درباره علت سیر نزولی موسیقی فیلم در ایران سوال میکنیم. پاسخ میدهد: در کشور صاحب سینمایی مانند هند که فیلمهای آنها را با موسیقی و رقصشان میشناسیم، با وجود اینکه عمدتا فیلمهایشان موضوع یکسانی دارند و دارای محتوای خاصی نیستند، ولی آهنگسازان با هنر خود جان دوبارهای به فیلمها میبخشند و باعث ماندگاری آنها میشوند. البته گرچه که میزان تولید آثار سینمایی این کشور بیشتر از هالیوود است ولی مدتی است موسیقی فیلم آنها رو به افول است؛ زیرا هزینه ضبط موسیقی در آنجا نیز به نسبت دهه های گذشته بالاتر رفته است.
او ادامه میدهد: زمانی که زنده یاد استاد علی حاتمی فیلمهای مادر، دلشدگان، کمال الملک و … را میساخت، برای ضبط موسیقی آنها از ارکسترهایی با حضور نوازندگان زیاد استفاده میکرد. از زمانی که ساختار استودیوها به گونهای شد که دیگر نیازی به حضور کل ارکستر نیست، خیلی از کارگردانها در ایران، به دلیل ناآگاهی، موسیقی فیلم را بخش غیرمهم فیلم تلقی و هزینه کمتری نسبت به گذشته برای این حوزه صرف کردند. این امر منجر شد که آهنگسازان غیرحرفهای در سینمای ایران وارد شوند؛ کسانی که اصلا درکی از موسیقی فیلم ندارند. موسیقی فیلم یک رشته کاملا مجزاست و آهنگساز پیش از هر چیزی باید سینما را به خوبی بشناسند.
وقتی که آهنگسازان بیسواد وارد سینما شدند
این هنرمند با بیان اینکه متاسفانه بسیاری از آهنگسازانی که در ۲۰ سال اخیر وارد سینما شدند، عملا بی سواد بوده و به همین دلیل دستمزدهای پایینی پذیرفتهاند، در این زمینه ادامه میدهد: این افراد بعضا با استفاده از ترکیبی از موسیقی فیلمهای موفق گذشته که توسط آهنگسازان دیگر غالبا خارجی ساخته شده اند، نوازندگان کم و غیرحرفهای، صداهای بک گراند (پس زمینه) مانند باران یا طوفان و شگردهای دیگری موفق می شوند با کمترین هزینه، موسیقی فیلم را تولید کنند. کارگردانها و تهیه کنندگان نیز که عاشق کم هزینه بودن کار هستند؛ در نتیجه کمتر به سراغ آهنگسازان مطرح و حرفهای سینما رفتند و امروزه میبینیم بسیاری از این آهنگسازان کاربلد خیلی کم کار شده و یا اصلا کار نمیکنند، البته اگر هم پروژهای را انجام میدهند بیشتر کارهای سفارشی است که خیلی خیلی کم دیده میشود؛ زمانی هم که یک فیلم دیده نشود کسی موسیقی آن را نخواهد شنید، حال هر چقدر هم که موسیقی آن خوب باشد.
او اضافه میکند: اکثر فیلمهایی که موسیقی آنها ماندگار شده به این دلیل بوده است که آن فیلمها را میلیونها نفر دیدهاند و موسیقی کار اگر خوب بوده، در ضمیر ناخودآگاه مخاطبان به ثبت رسیده است. البته در سالهای اخیر کیفیت فیلمسازی هم در ایران افت کرده و تهیه کنندگانی به روی کار آمدهاند که موسیقی فیلم را مهم نمیشمارند و آن را بخش زائدی از فیلم میدانند؛ به همین علت خیلی وقتها وقتی آثار سینمایی جدید را میبینیم احساس میکنیم که اثر، مرده است.
داوودی بیان میکند: یکی دیگر از دلایل حضور آهنگسازان غیرحرفهای به رانت بازی برمیگردد به گونهای که خیلی از کسانی که جایی در موسیقی فیلم ندارند، از طریق سریالها و نهادهای دولتی که اسپانسر هستند، در این عرصه حضور پیدا میکنند. سریالهای زیادی داریم که آهنگسازان آنها خیلی ضعیف هستند و گویی این افراد چیزی از موسیقی نمیدانند. متاسفانه بسیاری از تهیه کنندگان امروزی درکی از موسیقی فیلم ندارند و گمان میکنند مخاطبان نیز همین گونه هستند و فرق موسیقی خوب یا بد فیلم را متوجه نمیشوند، گرچه که به نظر من در اکثر مواقع ابدا این گونه نیست. ولی در گذشته تهیه کنندگان، سینما میدانستند، برخی از آنها نویسندگی میکردند و اگر موسیقی بلد نبودند حداقل موسیقی خوب گوش میکردند. به همین علت موسیقی خوب در فیلم برایشان مهم بود. امروزه افراد سرمایه داری را در سینما میبینیم که شاید سابقا کارشان چیز دیگری بوده و تنها به علت بازده مالی وارد سینما شدهاند؛ به همین دلیل اکثرا درک هنری ندارند و نمیدانند آهنگساز تا چه حد میتواند به فیلم ارزش ببخشد.
انحصاری که دمار از روزگار موسیقی فیلم درآورده است
در ادامه این مسئله را با او مطرح میکنیم که شرایطی که در موسیقی فیلم دیده میشود، در موسیقی کودک و سینمای کودک دو چندان بدتر است. او پس از تأیید اضافه میکند: انحصار دولتی گرایی سرطان موسیقی و هنر ایران است؛ چون وقتی دولتی گرایی باشد اغلب مدیرانی میآیند که سواد آن حوزه را ندارند و یا انحصاری به وجود میآید و لذا افرادی که در آن حوزه سررشته دارند ولی دیگران امکان ورود نخواهند داشت، مگر آن تعداد معدودی که آنها هم در سال چه تعداد اثر میتوانند بسازند؟ حتی اگر آن عده نابغه آن حوزه هم باشند باز هم در سال نمیتوانند با وجود زیادی سفارش های کاری، آثار خیلی باکیفیتی تولید کنند. زمانی که عرصه ارائه باز باشد و افراد بتوانند حضور داشته باشند و با یکدیگر رقابت کنند، هم موسیقی کودک نجات مییابد، هم فیلم و سریال و بازیهای کامپیوتری و تبلیغات تجاری و غیره. خیلی از فیلمهای ما که در جشنوارههای خارجی جایزه بردهاند یا موسیقی فیلم آنها بیارزش است یا اصلا موسیقی فیلم ندارند.
طنزهای خوب تلویزیونی با موسیقی های ضعیف
داوودی ادامه میدهد: البته چند سال پیش هم که سریالهای طنز خوبی توسط یکی دو نفر کارگردان مطرح و کاربلد در تلویزیون پخش میشد، موسیقی آنها ضعیف بود؛ چون متاسفانه برخی از همین کارگردانها به دلیل موفیقیتشان در کارگردانی و بازیگری گمان میکردند خودشان میتوانند آهنگسازی هم بکنند ولی ثابت شد که این تفکر از اساس اشتباه بود. آخر آنها که چاپلین یا خسرو سینایی یا ساتیاجیت رای با سابقه یا تحصیلات موسیقی، نیستند. این تفکر اشتباه از رانت میآید؛ این افراد گمان میکنند چون انحصار دارند، میتوانند هر کاری انجام دهند و کسی هم نیست که آنها را نقد کند.
در ایران نقد حمل بر خشونت می شود
این آهنگساز درباره دیدگاهی که نسبت به نقد آثار هنری در ایران وجود دارد، بیان میکند: اگر در کشور بخواهیم کسی را نقد کنیم، حمل بر خشونت یا توهین یا تمسخر میشود و اصولا انتقاد در جامعه امروز ما جایگاهی ندارد. در ایران منتقد را به چشم فردی نگاه میکنند که میخواهد خورده حسابهای شخصی خود را تسویه کند، هیچ حرف مثبتی نمیزند و تنها میخواهد تحقیر کند. این دیدگاه در هیچ جای دنیا وجود ندارد و در همه دنیا عمیقا باور دارند که نقد و نقادی باعث پیشرفت میشود. مشکل دیگر و شاید به مراتب بزرگتر این است خیلی از افرادی که کار نقد میکنند، سواد آن را ندارند و حتی آثار مهم سینما را ندیدهاند. عوض اینکه دیدگاه منفی درباره نقد آثار موسیقی و سینمایی وجود داشته باشد، صداوسیما باید سلسله برنامههایی را با حضور منتقدان حرفهای بسازد تا آثار مهم سینما و موسیقی فیلم ایران و جهان را نقد کنند و به این ترتیب بتوان اطلاعات مردم و سطح آثار موسیقایی آثار تولیدی خود سازمان صداوسیما و سینمای کشور را بالا برد. چون در این صورت آهنگسازان و فیلمسازانی که آثار خوبی ارائه نمیدهند احساس امنیت نخواهند داشت، چون میدانند که آثارشان زیر ذره بین است و توسط منتقدان حرفه ای به مردم معرفی خواهند شد و به مرور این افراد غیرحرفهای از میدان بیرون میروند تا عرصه برای استعدادهای واقعی غالبا گمنام باز شود.
خانه موسیقی و انحصاری ۳۰ ساله
همچنین از او سوال می کنیم که آیا موافق است در حال حاضر تصمیمات مهم موسیقی دست عدهای مشخص است و اغلب آنها از سمتهایی که دارند کناره گیری نمیکنند؟ بیان میکند: خانه موسیقی قرار بود جایی غیردولتی و با رویکرد غیر ـ تمرکزگرا باشد و در دهه ۷۰ با هزار امید و آرزو تشکیل شد. موسیقیدانها در آن زمان امید داشتند که در موسیقی انحصار به وجود نیاید وحتی انحصارهای موجود نیز پایان یابند، ولی متأسفانه این اتفاق نیفتاد. در هیچ جای جهان یک تیم ۳۰ سال سر کار نمیماند. این یک کار هنری است و باید بین هنرمندان گردش داشته باشد تا ایدههای نو دیده و عملی شوند ولی این امکان در خانه موسیقی وجود ندارد.
نحوه عضویت در انجمن جهانی منتقدان موسیقی فیلم
داوودی سپس از چگونگی عضویت خود در انجمن جهانی منتقدان موسیقی فیلم میگوید.
این هنرمند توضیح میدهد: پیشینه انجمن به ۲۲ سال پیش برمیگردد. عدهای از خبرنگاران موسیقی و آهنگسازان که به طور اختصاصی روی حوزه فیلم کار میکردند، این انجمن را به صورت مجازی برای کل جهان پایه گذاری کردند. از آن زمان تاکنون این انجمن توانست اعتبار زیادی جمع کند. «IFMCA» هر سال پیش از اسکار، گلدن گلوب و بفتا جوایز خود را اهدا میکند؛ بارها پیش آمده است که برندگان آن، برنده آکادمی اسکار یا گلدن گلوب همان سال هم بودهاند.
او ادامه میدهد: هشت سال پیش نشستهایی پژوهشی را درباره موسیقی فیلم در ایران راه اندازی کردم که خوشبختانه اخبار این برنامهها به سایتهای خبری خارجی و آهنگسازانی که درباره کار آنها پژوهش میکردم، رسید و بسیاری از آهنگسازان و سایت های خبری اروپا و آمریکا اخبار و حتی پوسترهای این نشست ها را منتشر کردند. متاسفانه امروز در اکثر کشورهای دنیا موسیقی فیلم به عنوان یک رشته مجزا تدریس نمیشود و معمولا افرادی که موسیقی میخوانند میتوانند در صورت علاقه وارد این حوزه شوند؛ البته معدود دانشگاههایی نیز در دنیا وجود دارند که موسیقی فیلم را به صورت رشته مستقل تدریس میکنند.
داوودی در این زمینه به دانشگاه کالیفرنیای جنوبی یا «یو اس سی» اشاره می کند که در قلب هالیوود قرار دارد و توضیح می دهد: بسیاری از آهنگسازان مطرح موسیقی فیلم، در گذشته یا حال در این منطقه زندگی کرده و میکنند، در این دانشگاه تدریس کرده یا درس خواندهاند. از آنها می توان به جری گلداسمیت، دیوید نیومن، جیمز هورنر، توماس نیومن، بوریس و غیره اشاره کرد؛ آهنگسازان بزرگی همانند میکولش روژا که ۲۰ سال در این دانشگاه تدریس کردند. بعد از فوت برخی از اساتید در این دانشگاه، سنتی به وجود آمد که پس از درگذشت هر کدام از آنها، مجموعه آثارشان به کتابخانه دانشگاه اهدا میشود تا برای نسلهای آینده باقی بماند و به همین سبب میتوان ادعا کرد اکنون کتابخانه این دانشگاه بزرگترین منبع موسیقی فیلم جهان به حساب میآید.
این هنرمند اضافه میکند: زمانی که مجموعه نشستهای موسیقی فیلم را برگزار میکردم پس از یکی از نشستها که متعلق به آهنگساز بزرگ تاریخ سینما «اِلمر برنشتاین» بود، خانواده ایشان از من خواستند که فیلمی از این نشستها برایشان ارسال کنم. من نیز ویدیویی برای آنها ارسال کردم که خوششان آمد. از آنجا که بنیاد المر برنشتاین در تماس مستقیم با دانشگاه «یو اس سی» است و دو تن از فرزندان ایشان نیز در این دانشگاه تحصیل کرده و تدریس میکنند، همین سبب آشنایی من با این دانشگاه شد؛ لذا از دانشگاه «یو اس سی» درخواست کردم که یکسری از آثار پیانویی موسیقی فیلمهای مطرحشان را در اختیارم قرار دهند تا بتوانم برای ارکستر زهی تنظیم کنم. البته کنسرتی برگزار نشد ولی پس از تنظیم آثار، آن را برای دانشگاه فرستادم و تمامی آنها پس از ارزشیابی و تایید در کتابخانه دانشگاه «یو اس سی» به نام من به ثبت شد، که به همین سبب هم لوح تقدیری را به پاس خدمات به هنر موسیقی فیلم و معرفی آهنگسازان بزرگ سینما در ایران به من اهدا کردند.
داوودی میگوید: از آنجا که انجمن جهانی منتقدان موسیقی فیلم به صورت مستقیم با دانشگاه «یو اس سی» در ارتباط است و بزرگترین منتقدان موسیقی فیلم دنیا از جمله جان برلینگِیم از استادان این دانشگاه هستند و با انجمن همکاری علمی نزدیک دارند و یکدیگر را در جریان اخبار مهم موسیقی فیلم یا نشستهای پژوهشی در این رشته در سراسر دنیا قرار میدهند، گویا دانشگاه مرا به این انجمن معرفی کرده بود. همچنین در سال گذشته یک مصاحبه صوتی (پادکست) دو بخشی مجموعا شش و نیم ساعته با وب سایت آمریکایی جری گلداسمیت اودیسه داشتم که در آن علاوه بر تشریح آثار جری گلد اسمیت به موسیقی فیلم در خاورمیانه و معرفی تعدادی از مهمترین آهنگسازان تاریخ سینمای ایران نیز پرداخته بودم. آنها نیز با من تماس گرفتند و اظهار کردند که مصاحبهها را شنیدهاند و از طریق دانشگاه «یو اس سی» و هم در جریان نشستهای پژوهشی من هستند و سوال کردند که آیا مایل هستم عضو این انجمن شوم که پس از گذراندن یک آزمون درباره موسیقی فیلم، از تابستان امسال به عنوان یکی از اعضای انجمن پذیرفته شدم و امسال نیز برای اولین بار در رأی گیری جایزه انجمن به عنوان تنها منتقد موسیقی از خاورمیانه شرکت داشتم.