بابک کریمی که سالها در اروپا زندگی و کار کرده درباره کارکرد سینماهای قدیمی میگوید: براساس آنچه در ایتالیا و فرانسه دیدهام کاملا مشخص است که در دنیای امروز یک سینما دیگر فقط یک سالن سینما نمیتواند باشد و باید جنبههای دیگری به آن اضافه کرد.
اگرچه جذب مخاطب در دوران کرونا به معضلی جدی برای سینمادارها تبدیل شده، ولی وضعیت مبهم و رو به تعطیل سینماهای قدیمی تهران که نسلی با آنها خاطره دارند، اسباب دلتنگی و نگرانی خیلی از سینمادوستان حرفهای شده است.
از مدتی قبل که خبرهایی از تعطیلی یا تغییر کاربری بعضی سینماهای خاطرهانگیز پایتخت پشت سر هم منتشر شدند، واکنشهای مختلفی در میان اهالی سینما و مخاطبان آن دیده و شنیده شد و خیلیها گله داشتند که چرا کاری برای حفظ این سینماها نمیشود یا چرا مالکان این نوع سینماها بیشتر طمع تخریب دارند؟
اما وقتی پای حرفهای مالکان سینماهای قدیمی بنشینیم بیشتر آنها از گران بودن هزینههای نگهداری سینما، بهروز کردن سیستم و تجهیزات گلهمند هستند و از آنجا که مخاطب کمی هم به این سینماهای بعضا تک سالنه رغبتی نشان میدهد، معتقدند چارهای جز تعطیلی و یا تغییر کاربری نیست. این اتفاق هم صرفا بخاطر شیوع کرونا نیست، کمااینکه گفته میشود همین سینما عصر جدید که فعلا تعطیل شده، بیش از سه سال است که دچار رکود و کمبود مخاطب بوده؛ سینمایی که خیلیها آن را بخاطر موقعیت مکانیاش و نزدیکی به چند دانشگاه یکی از مهمترین سالنهای سینمایی در دهههای گذشته میدانند.
در این اوضاع مهمترین سوالی که مطرح میشود این است که آیا باید این سینماها واقعا حفظ شوند، آن هم وقتی مخاطب ندارند؟ یا اینکه باید همراه با عصر مدرنیته پیش رفت و با خاطرات خداحافظی کرد؟ بیشتر این سینماهای قدیمی برای یک نسل خاطرهانگیز هستند، آیا باید فقط بخاطر همان نسل اینها را حفظ کرد یا اینکه باید مثل یک میراث فرهنگی و هنری به نسلهای بعدی منتقل شوند؟
در این باره گپی کوتاه با بابک کریمی زدیم به عنوان هنرمندی که نه تنها خودش در عرصه سینما کارنامهای پر و پیمان دارد، بلکه فرزند هنرمندی همچون نصرت کریمی است که شاید حفظ خاطراتی از نسل قدیم برایش جذابیت دیگری داشته باشد. البته این صحبت کوتاه در ابتدا به بهانه گفتگو برای انتشار نبود، ولی به واسطه تجربه و شناخت این بازیگر از وضعیت سینمای برخی کشورهای دیگر قرارمان تغییر کرد.
او که این روزها پس از فیلم «خانه دختر» در یک همکاری تازه با شهرام شاهحسینی سریال «میخواهم زنده بمانم» را در شبکه نمایش خانگی دارد، درباره سوالهایی که برای حفظ سینماهای قدیمی مطرح شد، بیان میکند: هر دو نگاهی که اشاره شد یعنی همراهی با زندگی مدرن امروزی و حفظ خاطراتی از یک نسل، درست است و باید این نگاهها درباره هر سینما جداگانه بررسی شوند، چون در دنیا هم همین اتفاق افتاده است.
من یادم میآید وقتی سالها قبل در ایتالیا زندگی میکردم سینمایی در نزدیکی منزلم بود که بیشتر اکران دوم و سوم فیلمها را داشت و بلیتش ارزان بود. در جوانی همیشه آنجا میرفتم و سالها گذشت و کار به جایی رسید که من تنها تماشاگر آن سینما بودم و دیگر کسی به آن سینمای قدیمی نمیآمد. خوب، آدم باید خودش را جای صاحبان آن ملک و فعالیت تجاری و هنری هم بگذارد. واقعاً امورات سینما دیگر نمیگذشت. بعد از مدتی تبدیل به سالن تئاتر شد ولی نتوانست کار کند. متروکه شد و بعد هم به هتل تبدیل شد و الان توریستهای زیادی به آنجا میروند و حسابی رونق گرفته است.
اما در کنار اینها، بعضی سینماها هم بودند که خود بنایشان ارزش تاریخی داشت و در موقعیتی بودند که میشد برای حفظ آن به شکلی دیگر اقدام کرد، چون جزء تاریخچه شهر محسوب میشدند. با این حال شخصاً در این مورد تجربههای زیادی داشتم و سالها مشتری سینماهایی بودم که بعدها تبدیل به سوپرمارکت، مبل فروشی یا هتل شدند. اینها همه در مسیر تغییر زندگی مدرنیته و گذر زمان اتفاق میافتند و گریز ناپذیرند، همانگونه که جادهها و راهها ساخته می شوند و شیوه زندگی تغییر میکند اینها هم به ناچار تغییر میکنند؛ یعنی وقتی ما به عنوان شهروند، تغییرات جدید را در زندگی میپذیریم باید خرابیهای قدیم را هم تا یک جایی بپذیریم، چون در این ماجرا مسئول هستیم.
او درباره اینکه پس میراث فرهنگی چه میشود؟ میگوید: قاعدتاً میراث فرهنگی برای آن دسته از مکانهایی که ویژگیهای تاریخی دارند یا در محلهای خاص هستند و هویتی دارند باید ارزش گذاری کند تا حفظ شوند، بخصوص اگر قرار باشد با خراب کردن مثلا یک سینمای قدیمی یک هویت از بین برود یا هویتی دچار تغییر شود. ولی متاسفانه واقعیت این است که خیلی جاها نمیتوان این کار را انجام داد.
کریمی ادامه میدهد: مسلم است که بیشتر این حس و دغدغههای نوستالژیک متعلق به یک نسل است و آنچه از یک تاریخ و دوران برای آنها باقیمانده خیلی ارزشمندتر است، اما فکر میکنم برای نگه داشتنش باید سعی کنیم یک ارزش امروزی به آن بدهیم.
در این دوران بهروز کردن سینماها بسیار اهمیت دارد. بسیاری از سینماهای تهران تکنولوژیهای پیشرفته دارند و اینکه بخواهیم سالنهای قدیمی را در این مسیر تغییر دهیم به خرج کردن پول زیادی نیاز است و اگر این سینماها به لحاظ فیزیکی و معماری ویژگیهای خاصی هم داشته باشند ارزش به روز کردن دارند چون حلقه بین گذشته و آینده میشوند.
این بازیگر در ادامه یاداور میشود: من زمانی که بچه بودم خاطرم هست که سالنهای سینما بسیار بزرگ بودند، در تصورم خیلی عظیم بودند و حضور جمعیتی زیاد در یک سالن برایم حیرتانگیز بود. یادم میآید به اندازه همان جمعیتی که در سالن حضور داشت در لابی سینما هم منتظر شروع سانس بعدی بودند و کلاه جمعیت عجیبی به سینما رفت و آمد میکرد چون بلیت سینما هم ارزان بود، تفریح دیگری وجود نداشت، اینترنت هم نبود. سینما بود و یک بستنی پاک و… متاسفانه دیگر آن تماشاچی را در سینمای ایران نداریم. در قدیم یکی از پدیدههای این بود که وقتی جوانها با ماشین یا پیاده در شهر میچرخیدند وقتی از جلوی صف سینماها رد میشدند نگاه میکردند تا ببینند آیا دوستی، آشنایی، رفیقی را در صف پیدا میکند یا نه که با هم به سینما بروند. آن زمان این کار یک رسم شده بود ولی آیا الان صفی پشت در سینماها میبینیم؟ دیگر دیدن چنین چیزی خیلی نادر است. ما چارهای نداریم جز اینکه با زمان جلو برویم. نمیتوانیم رودربایستی داشته باشیم. ممکن است این روند را بتوانیم کند یا تند کنیم ولی مانع آن نمیتوانیم بشویم.
کریمی در پاسخ به اینکه اگر مثل بعضی از همکارانش، یک سینمای قدیمی برایش مانده بود و مالکش بود، با آن چه کار میکرد؟ میگوید: بستگی داشت که شرایط اقتصادی چطور باشد. اگر آن سینما خرجش از دخلش خیلی بیشتر بود یک فکر اساسی برایش میکردم، ولی ممکن بود یک کار ویژه هم برایش بکنم.
او در این باره توضیح میدهد: بر اساس سینماهایی که در فرانسه و ایتالیا دیدهام معتقدم سینما دیگر نمیتواند فقط یک سینما باشد، چون در خانه و با موبایل هم میتوان فیلم دید. سینما باید یک مکان گردهمایی باشد مثل همان اتفاقی که در کافهها رخ میدهد، یعنی باید جایی باشد که کتابخانهاش به راه باشد، کافهاش باشد، دیویدی فروشیاش و سالن اکرانش هم به راه باشد. همه اینها کنار هم میتواند یک مکان چند کاربردی را به وجود آورد. من اگر یک سینمای قدیمی داشتم کاری میکردم که برای هر بخشی از آن ساختمان یک “اتفاق” فرهنگی و تجاری بیفتد، اما نه به آن شکلی که در پاساژها میبینیم. منظور من این است که هر کدام از سینماهای قدیمی برای ادامه حیات باید یک هویت داشته باشند تا به پاتوق تبدیل شوند. باید مشخص شود برای چه سلیقهای باقیماندهاند. اگر برای همه انواع سلیقهها باشد چندان ماندگار نخواهند بود، اما اگر شما همانطور که یک کافه را بنا به سلیقه خود پاتوق میکنید، برای سینما هم چنین چیزی داشته باشید دیگر آن وقت نبود تماشاگر معضل نمیشود.
پایان این گپوگفت با کسب اجازه برای انتشار صحبتهای او همراه میشود و کریمی که به نظر میرسد سر ذوق آمده، با خنده میگوید، «به این شرط که اگر کسی خواست برای سینمایش چنین کاری کند ، مرا مدیر آنجا کند.»