برای سنجش «عیار مدیریت» یک باشگاه حرفهای در فوتبال امروز جهان، نه لزوما تعداد جامها ملاک است و نه میبینند آن تیم چند بار فاتح فلان تورنمنت شده است. نه اینکه موفقیت و پیروزی درون مستطیل سبز به خودی خود فاقد ارزش و اعتبار باشد؛ هرگز! اما فوتبال تمام اقتصادی هزاره سوم، هیچ شباهتی به ورزش صرفا سرگرمکننده چند دهه قبل با المانهای خاص خودش ندارد. میلیاردها دلار جابهجا نمیشود که تنها بارسا یا رئال فاتح لالیگا و چمپیونز لیگ شوند.
آن جامها اهداف ورزشی هر باشگاهی به شمار میرود که دست آخر بیش از آنکه مایه تفاخر هواداران و منت گذاشتن آن نسبت به رقبا باشد، کلید و ابزاری است برای پرتر شدن گاوصندوق باشگاه، همان جایی که موفقیت اصلی را با آن میسنجند. فوتبال با برد و باختها تعریف میشود اما نظام باشگاهداری (خوب یا بد، درست یا غلط) اولویتهای دیگری دارد به اسم تراز مالی. اینکه چرا میگوییم تراز مالی مثبت حتی نسبت به قهرمانی در یک یا ۲ تورنمنت اولی است، به دلیل اهداف بلندمدت همان باشگاه است. شاید در یک تورنمنت بسیار مهم و جذاب مثل لیگ برتر انگلیس، در یک فصل، لسترسیتی قهرمان شود اما آنچه برای بلندمدت تعیینکنندهتر است، پیروزی باشگاهها در اهداف اقتصادیشان است. البته این دو رابطه مستقیمی هم با یکدیگر دارند؛ هر چه پیروزتر طبیعتا پولدارتر.
در پرسپولیس چه خبر است؟
این مقدمه نسبتا طولانی گفته شد تا برسیم به بررسی وضعیت این روزهای ۲ باشگاه استقلال و پرسپولیس در فوتبال کشورمان. ابتدا درباره پرسپولیس شروع میکنیم. تا این نام به گوش شما میخورد یاد چه چیزی میافتید؟ لابد ۴ دوره قهرمانی متوالی در لیگ برتر و ۲ فینال لیگ قهرمانان آسیا در ۳ فصل اخیر. هم اینک قرمزها در صدر جدول لیگ برتر بیستم هستند و هواداران میلیونی این تیم امید بسیار دارند تیمشان همانطور که فصل قبل موفق شد رکورد چهارمین قهرمانی متوالی در لیگ برتر را به اسم خود کند، امسال هم رکورد صید پنجمین جام متوالی را بزند؛ چه رویایی. خب پس اگر اینها را به یک فرد کاملا غیرفوتبالی یا یک فوتبالی خارجی که هیچ شناختی از فوتبال ایران ندارد بگوییم با قاطعیت میگوید این تیم با این تعداد هوادار یکی از ثروتمندترین تیمهای ایران است که موفق شده در طول ۵ فصل به چنین موفقیتهای بزرگی برسد.
حالا اما از شما که در ایران هستید و احیانا فوتبالی، میپرسیم: اوضاع چطور است؟ منظورمان صدر جدول نیست، خودتان میدانید وقتی از اوضاع حرف میزنیم هم جدول ردهبندی را میگوییم، هم وضعیت مالی باشگاه را. تا همین یکی دو روز قبل به علت بدهی باشگاه پرسپولیس به بودیمیر، بازیکن سابق کروات این تیم، فیفا پنجره زمستانیشان را بسته بود، آنها به هر صرافتی که بود مبلغی حدود ۵۰۰ هزار یورو را تهیه کردند اما پنجره این تیم کماکان بسته ماند و علتش این بار بدهیهای داخلی بود. مهدی ترابی که کلید قهرمانی این تیم در این فصل میتواند باشد، در آبادان به جای بازی در زمین، روی سکو نشست. چون حالا کمیته تعیین وضعیت فدراسیون فوتبال یک سیاهه طولانی از طلبکاران را پیش روی آنها گذاشته که درونش نام مرحوم مهرداد اولادی هم به چشم میخورد! حرف حساب هم این است؛ ابتدا تسویه کنید سپس بازیکن جدید بگیرد.
بدهکار حق خرید ندارد
از رقم دقیق بدهکاری پرسپولیس اطلاعی نداریم اما بعضی رسانهها صحبت از چند ده میلیاردتومان کردهاند. چند رسانه هم عدد عجیب ۳۰ میلیاردتومانی را مطرح کردند. البته مدیریت پرسپولیس میگوید این بدهیها در همه باشگاههای ایران تبدیل به یک معضل بزرگ و حالا قدیمی شده و تیمی نیست که به کادر فنی و بازیکنان سابقش بدهکار نباشد. آنها اعتقاد دارند اگر قرار به بستن پنجره به علت بدهی باشد علاوه بر پرسپولیس باید ۱۵ تیم دیگر لیگ برتری هم مشمول این مجازات شوند. به این موضوع ورود نمیکنیم اما سوال مهممان این است: چرا باید موفقترین تیم ایران در ۵ سال گذشته، اینچنین بدهکار و شاید درستترش در علم اقتصاد و نظام باشگاهداری مدرن، ورشکسته باشد؟
کلاه سر خودمان نگذاریم
امروز کنفدراسون فوتبال آسیا برایش نه قدرت تیمها مطرح است و نه تعداد جامها و عناوینشان؛ یک قانون دارد که میگوید اگر باشگاهی بدهکار باشد و تراز مالیاش نامشخص، حق حضور در تورنمنت مهم لیگ قهرمانان آسیا را ندارد. اگر چه با شعبدهبازیهای مخصوص خودمان تا به حال صابون AFC به تن فوتبالمان نخورده است اما باید دستکم با خودمان روراست باشیم. امروز معاون ورزش قهرمانی وزارت ورزش و جوانان با افتخار میگوید مدیریت ما باعث شده پرسپولیس و هواداران میلیونیاش چنین دوره درخشانی را تجربه کنند.
همان وزارتخانهای که عینا مالک استقلال است، توضیح نمیدهد پس چرا آن یکی تیم با مدیریت وزارت ورزش، سالهاست رنگ هیچ جامی را ندیده است؟ از سوی دیگر وقتی بدهیهای ۲ تیم و وضع مدیریتی آنان را با هم مقایسه میکنیم، میبینیم دستکم در این یک مورد هیچ تفاوتی بین سرخابیها نیست؛ هر دو با پروندههای بزرگ و کوچک داخلی و خارجی مواجه هستند و دولت در حالی که مرتب میگوید زیربنای واگذاری ۲ تیم را به بازار بورس و فرا بورس مهیا کردهایم، توجهی به این بدهیهای کلان ندارد. مثل آن میماند که شما بخواهید خانه بزرگ و زیبایتان را بفروشید و مرتب از متراژ زمین و موقعیت ممتازش حرف بزنید اما پنهان کنید سند این خانه به علت بدهی بزرگ در رهن است و عملا خریدار باید علاوه بر پول کلان برای خرید آن ملک، همان اندازه هم پول طلبکاران را بدهد.
داستان مشابه برای استقلال
بیرودربایستی این وضعیت امروز پرسپولیس است. نتیجه گرفتن درون میدان و حتی قهرمان شدن در این فصل هم دلیلی بر موفقیت مدیریتی این تیم نیست. شاید هواداران میلیونیاش را راضی نگه دارد اما وقتی احکام قضایی به علت بدهیهای گذشته مطرح میشود باید همان هواداران هم نسبت به آینده نهچندان دور نگران شوند. در آن سو وقتی قرار است پرونده استقلال را بررسی کنیم، دیگر خبری از قهرمانیهای چندساله و ۲ فینال آسیا در ۳ سال اخیر هم نیست.
پس هوادار این تیم حق دارد به همه چیز مشکوک شود و بگوید چرا در جام گرفتن، ما اینگونه از رقیب سنتی عقب هستیم اما وقتی پای بدهی و ضعف مدیریت به میان میآید دقیقا وضعیتی مشابه آنان داریم؟ پنجره استقلال به علت بدهی خارجی همچنان بسته است اما همانگونه که قرمزها با تابلوی ایست فدراسیون فوتبال خودمان رودررو شدند، بدونشک این تابلو سراغ استقلال هم خواهد آمد. لیست بلندبالایی از مربیان و بازیکنان این تیم در فصول گذشته وجود دارد که پروندهشان هماکنون باز است و احتمالا پس از باز شدن پنجره آبیها از سوی فیفا، آنها نیز همانند پرسپولیس با مشکل بزرگ دیگری مواجه خواهند شد. نمیدانیم انتهایش چه میشود. شاید با چند تماس از بالا و مصلحتاندیشیهای همیشگی، به صورت معجزهوار تابلوی ایست داخلی غیب شود اما واقعیت به این سادگیها پاک شدنی نیست.
چه نمرهای به این مدیریت باید داد؟
در سال آخر و ماههای پایانی مدیریت وزارت ورزش در دولت دوازدهم هستیم. ۲ باشگاه پرطرفدار پایتخت که طبق قانون مصوب مجلس، صفر تا صد مدیریتشان به این وزارتخانه مربوط میشود، در باتلاق عظیم و بیپایان مشکلات مالی غوطهور هستند؛ یک روز فیفا، روز دیگر داخلیها. حالا شما بگویید آیا ۲ باشگاه استقلال و پرسپولیس با هواداران میلیونیشان خوشبخت هستند؟ قبل از یافتن پاسخ به این فکر کنید که وزارت ورزش پیش خود میگوید ما تا تابستان ۱۴۰۰ هستیم و این میراث شوم میماند برای دولت و وزارت ورزش بعدی، پس لازم نیست در این مدت باقیمانده کار خاصی انجام بدهیم. تردید نکنید قرار نیست در چند ماه پیش رو هم فریادرسی به داد سرخابیها برسد. چون اکثر نگاهها به جا و جریان مهم دیگری است.
شاید همان کشوی جادویی اتاق دبیرکل فدراسیون فوتبال، چند تماس تلفنی و چند امضای طلایی، فعلا تابلوی حرکت ممنوع را غیب کند اما مادامی که حقالناس بر گردن هر تیم و مجموعهای است، آنها رنگ سعادت واقعی را نخواهند دید. از منظر غیرمذهبی و ماتریالیستی نگاه کنید، میشود همان ورشکستگی مالی و سقوط حتمی در آینده. درست همان اتفاقی که برای خیلی از باشگاههای بزرگ فوتبال جهان رخ داد. شبیه پارما در ایتالیا. اگر هم با عینک و جهانبینی مذهبی خودمان به اصل موضوع بنگرید همان حقالناس است و عقوبت دامنگیرش در ۲ جهان. فقط میماند ترجمانش به زبان فوتبالی که نشانهشناسی آن هم کار چندان سخت و دشواری نیست.
پس نقطه میگذاریم و بحث را همین جا تمام میکنیم.
این زنگ خطری است برای هواداران پرسپولیس که دلخوش به وضعیت فنی این روزهای تیمشان نباشند، چرا که تیم آنها از منظر نظام باشگاهداری مدرن، با آینده ترسناک و چالشآوری مواجه شده است و درباره آبیها هم باید بگوییم متاسفانه آنها نیز با این مدیریت اعمالشده از سوی وزارت ورزش، حکایتشان همان خسرالدنیا و الآخره شده است. وضعیت بغرنج، آینده باشگاه محبوبشان را تهدید میکند بیآنکه دستکم همانند هواداران رقیب، چندسالی را با جام سپری کرده باشند.
این قصه واقعی مدیریت این دو تیم است و اگر دیدید کسی پشت موفقیت قرمزها پنهان شده و از نمد آن کلاهی برای خود میبافد، فریب ظاهر را نخورید. واقعیت پیش روی همه ما است. این مدیریت مردودی همه فصول بود.