ساموئل خاچیکیان از ارامنهای بود که نقش بسیار پررنگی در شکلگیری سینمای ایران داشت. او که زاده تبریز بود، در نوجوانی به سمت شعر گرایش پیدا کرد و در ابتدای دهه ۲۰ و اوان جوانی، همزمان با تلاطمات ناشی از ورود متفقین و اشغال کشور، به تهران آمد و تا پایان این دهه در کنار داستاننویسی، با تشکیل یک گروه از ارامنه به تئاتر پرداخت.
در ابتدای دهه ۳۰ و با ساخت فیلم «بازگشت/ ۳۱» به سینما روی آورد و پس از آن «دختری از شیراز/ ۳۲» را ساخت که با دقت نظری که در کارگردانی و مونتاژ آن به خرج داد، نسبت به فیلم اول اقبال بهتری یافت. او همچنین برای نخستینبار در سینمای ایران برای این فیلم «آنونس» ساخت. با ساخت «چهاراه حوادث/ ۳۳» نام خود را بهعنوان کارگردان بیشتر بر سر زبانها انداخت و «آرمان» را نیز بهعنوان یک بازیگر خوشآتیه معرفی کرد. فیلم بعدی او «خون و شرف/ ۳۳» که فیلمی جنگی بود، زیاد توفیقی نیافت!
با آشنایی و دعوت «مهدی میثاقیه»، کارگردانی «شبنشینی در جهنم/ ۳۶»، کار نیمهتمام «موشق سروری» را پذیرفت که با دکورهای بدیعی از جهنم که در آن بود، مورد توجه قرارگرفت و پرفروش شد و اولین فیلمی از سینمای ایران بود که به جشنواره «برلین» راه یافت. در این ایام، او استودیوی «آژیرفیلم» را با شراکت «دکتر رفیع» و «ژوزف واعظیان» تأسیس کرد و فیلم بعدی خود، «توفان در شهر ما» را در این استودیو ساخت. او فرصت مییابد در این فیلم به سمت ژانر و موضوعات مورد علاقهاش مثل داستان پرتعلیق و فیلمبرداری پرکنتراست برود که با استقبال زیادی روبهرو شد و این فیلم را میتوان شروع سبکی دانست که بعدها به «سبک خاچیکیان» معروف شد.
در ادامه برای رهایی از مشکلات مالی استودیو جدید، مجبور به ساخت دو فیلم «قاصد بهشت» و «تپه عشق» در یک سال (۳۷) میشود که اولی توقیف و دومی نیز مورد توجه قرار نمیگیرد و منجر به ورشکستگی استودیوی تازهتأسیس میشود. این دو فیلم را میتوان توقفی در روال کاری او دانست و بعدها از ساخت این فیلمها ابراز پشیمانی میکرد. پس از این شکستها، «خاچیکیان» تلاش کرد با بازگشت به ژانر مورد علاقهاش، با ساخت «فریاد نیمهشب/ ۳۹» و سپس «یک قدم تا مرگ/ ۴۰»، دوباره اسم خود را بهعنوان کارگردانی کاربلد بر سر زبانها بیندازد.
این دو فیلم با داستانهایی پرکشش و ساختاری که برگرفته از آثار جنایی مطرح (و بهطور خاص سینمای «هیچکاک») مبتنیبر نورپردازی و فیلمبرداری خاص و ریتم تند تدوین (که تا آن زمان در سینمای ایران مشابهی نداشت) بود، علاوهبر تحسین خواص، مورد اقبال مردم نیز واقع شد. او در فیلم اول در کنار «بوتیمار» یک چهره جدید را هم معرفی میکند: «بیک ایمانوردی» و در فیلم دوم در کنار بازیگر اغلب آثارش «آرمان»، از چهرهای جدید (که تا آن زمان چند فیلم بیشتر در کارنامه نداشت) یعنی «فردین» استفاده میکند. فیلمهای «دلهره/ ۴۱»، «ضربت/ ۴۲»، «سرسام/ ۴۳» و «عصیان/ ۴۵» در امتداد دو فیلم قبلی و ژانر و گروه مورد علاقهاش (مثلا تیم بازیگری آرمان- بوتیمار- بیک ایمانوردی)، نام «خاچیکیان» را بهعنوان مطرحترین و کاربلدترین فیلمساز ایرانی نزد مردم تثبیت کرد و نامش بالاتر از بازیگران شناختهشده، عاملی برای جذب مخاطب بهشمار میرفت.
نیمه اول دهه ۴۰ را میتوان دوره طلایی فعالیت «خاچیکیان» دانست. فیلمهای «بیعشق هرگز/ ۴۴» (که فیلمنامه آن را با همکاری «احمد شاملو» مینویسد) و فیلم جنگی پرهزینه «خداحافظ تهران/ ۴۵» (که «مسعود کیمیایی» بهعنوان دستیار در کنار او تجربه کسب کرد و در اکران نیز فروش خوبی داشت) به لحاظ سینمایی جزء فیلمهای برجسته «خاچیکیان» قرار نمیگیرند.
در نیمه دوم دهه ۴۰، دو جریان مهم سینمای ایران را تحت تأثیر قرار میدهند؛ ابتدا اکران و اقبال عمومی فیلم «گنج قارون» و جریان فیلمهایی که به تأسی از آن شکل گرفت و پس از چند سال جریان متفاوت «موج نو» و فیلمسازان خوشفکر و جوانی که با فیلمهای «قیصر/ ۴۸»، «گاو/ ۴۸» و «آرامش در حضور دیگران/ ۴۸» اعلام حضور و فیلمهایی متفاوت با سینمای رایج ارائه کردند. در این فضا، هرچند کار «خاچیکیان» برای پیگیری ژانر مورد علاقهاش (به واسطه گرایش تهیهکنندگان به تولید آثاری در امتداد فیلمهای پرفروش) سخت شد، اما او با ساخت فیلمهای «ببر مازندران/ ۴۶» (با حضور «امامعلی حبیبی» و داستانی درباره ورزش کشتی)، «من هم گریه کردم/ ۴۶»، «جهنم سفید/ ۴۷» (فیلمی حادثهای با بازی «امامعلی حبیبی»)، «هنگامه/ ۴۷» (با تهیهکنندگی «علی عباسی» و فیلمنامهای از «پرویز دوایی»)، «نعره توفان/ ۴۸» و «قصه شب یلدا/ ۴۹» بهعنوان یک کارگردان حرفهای مورد توجه تهیهکنندگان بود. متأسفانه در این فیلمها او با فاصلهگرفتن از فضای فیلمهای قبلی خود و بهادادن به جنبههای تجاری آثار به خواست تهیهکنندگان، از دوران اوجش (به لحاظ کیفیت هنری فیلمها) فاصله میگیرد؛ هر چند در این آثار هم تلاش خود را در زمینههای ساخت و کارگردانی و تدوین جهت سروشکل مناسب سینمایی کار انجام میدهد.
در دهه ۵۰، با وجود اینکه جریان فیلمهای متفاوتی در ادامه فیلمهای اولیه موج نو با آثار کارگردانانی همچون کیمیایی، مهرجویی، تقوایی، حاتمی، نادری، بیضایی و… جای خود را باز کرده بود، متأسفانه «خاچیکیان» فرصتی به دست نیاورد تا به دوران اوج خود برگردد و با ساخت فیلمهایی همچون «دیوار شیشهای/ ۵۰» (با طرحی از «فریدون گله»)، «بوسه بر لبهای خونین/ ۵۲» (با فیلمنامه «احمد شاملو»)، «مرگ در باران/ ۵۳»، «اضطراب/ ۵۴» و «کوسه جنوب/ ۵۶» در امتداد سینمای بدنه و تجاری حرکت کرد.
او در این سالها در کنار چهرههای شناختهشدهای مانند «آرمان»، «ایرج قادری» و «بنایی»، از جوانها بیشتر استفاده میکند؛ «امیر قویدل» و «اصغر هاشمی» بهعنوان دستیار، «بهزاد جوانبخش» و «آرام» در بازی و «علی مزینانی» در فیلمبرداری. با وقوع انقلاب و سیاستهای متغییر آن دوران، «خاچیکیان» فیلم «انفجار/ ۵۸» را با گروهی جوان و داستانی مربوط به انقلاب میسازد که علیرغم تغییرات چندباره آن، اجازه نمایش نگرفت. در آن دوران به فیلمسازان پیش از انقلاب نگاه مساعدی وجود نداشت و او پس از چند سال بیکاری بهدلیل ردشدن فیلمنامههایش، در چند فیلم همچون «بالاش/ اکبرصادقی/ ۶۲»، «شکار/جوانمرد/ ۶۶» و «شب بیستونهم/رخشانی/ ۶۷» به خواست گروه جوانی، در کارگردانی یا تدوین کمک میکند و در سال ۶۴ و به همت و تهیهکنندگی «علی مزینانی» پشت دوربین قرار گرفته و با امکاناتی محدود و داستانی در مورد جنگ، فیلم «عقابها» را میسازد.
او برای این فیلم از «سعید راد»، تنها ستاره سینمای قبل از انقلاب که امکان بازی داشت (و البته بعد از این فیلم ممنوعالکار شد) و «جمشید هاشمپور» که از سوی خودش کشف و نقش کوتاهی در «جهنم سفید» بازی کرده بود، استفاده کرد و فیلم چنان مورد استقبال مردم قرار گرفت که تبدیل به پر مخاطبترین فیلم بعد از انقلاب شد و از این جهت خاطره فیلمهای پرفروش دهه ۴۰ او را زنده کرد.
اقبال فوقالعاده فیلم قهرمانمحور «خاچیکیان» چندان باب طبع مسئولان سینمایی وقت نبود و او مجبور بود برای کارکردن، با فیلمنامههای تصویبی (که معمولا خیلی قوی نبودند و تنها امتیازشان مهر تصویب آنها بود)، دو فیلم دیگرش در دهه ۶۰ یعنی فیلم حادثهای «یوزپلنگ/ ۶۶» و فیلم عرفانی «چاووش/ ۶۹» را بسازد و طبیعتا چنان توفیقی نیز نیافتند.
او که چند سالی را نیز ممنوعالکار شد، پس از «چاووش» و در آستانه ۷۰سالگی عزم خود را جزم کرد تا در ژانر مورد علاقهاش، یعنی جنایی، فیلمی را تهیه کند و با فیلمنامهای گیرا و دکوپاژ و تدوینی مهیج و کادربندی و نورپردازی متناسب با خلق فضایی دلهرهآور، «مردی درآینه/ ۷۱» بهترین فیلم بعد از انقلابش را بسازد؛ فیلمی خوشساخت و گیرا که تا انتها تماشاگر را با خود همراه میکند و «رضا رویگری» یکی از بهترین نقشهایش را در این فیلم به اجرا میگذارد. متأسفانه این فیلم بهدلایل مختلفی فروش خیلی بالایی نکرد. «بلوف/ ۷۲» آخرین فیلم کامل «خاچیکیان» و تنها همکاری او با زندهیاد «خسرو شکیبایی» نیز فیلم «اجتماعی-حادثهای» خوشساخت و قابل قبولی بود. «خاچیکیان» اولین فیلمسازی بود که با تکیه بر استعداد و خلاقیتی که داشت، توانست تأثیر و نقش کارگردان را در ذهن عامه مردم مطرح کند. در دهههای ۳۰ و تا حدودی ۴۰، فیلمهای او از نظر ساختار سینمایی و بداعتهای تصویری بر اغلب فیلمهای دیگر برتری داشت.
همچنین نمیتوان اثرگذاری او بر نسلهای پس از خود را نیز نادیده گرفت. او در فیلمهایش علاوهبر کارگردانی به معنای واقعی کلمه (در سینمای رایج آن سالها، بخشی از وظایف کارگردان نظیر دکوپاژ بر عهده فیلمبردار بود و به همین دلیل معمولا تدوین نیز به فیلمبردار سپرده میشد)، فیلمنامهنویسی، تدوین، طراحی صحنه، نورپردازی، برخی امور فنی، انتخاب موسیقی، ساخت آنونس و… را هم بر عهده داشت.
او بهنوعی اولین مؤلف سینمای ایران نیز به حساب میآید و هرچند از نیمه دوم دهه ۴۰ به بعد جذب سینمای تجاری شد، ولی همواره تلاش میکرد در بخشهای فنی و کارگردانی، آثارش خوشساخت و برتر از سایر فیلمهای بدنه باشد. شاید اگر او در زمینه فیلمنامه، محتوا و ژانر فیلمهایش بیشتر حساسیت داشت، امروز با تعداد بیشتری فیلم ماندگار در کارنامه وی روبهرو بودیم. «خاچیکیان» در معرفی یا دیدهشدن افراد مستعد مختلفی در زمینههای فنی (نظیر ژرژلیچنسکی، قدرتالله احسانی، عنایتالله فمین، نصرتالله کنی، علی مزینانی، کمال مطیعی، نظامالدین کیایی)، کارگردانی (نظیر محمد زریندست، خسرو هریتاش، مسعود کیمیایی، امیر قویدل و اصغر هاشمی) و بازیگری (نظیر آرمان، بوتیمار، بیک ایمانوردی، منصور سپهرنیا، محمد متوسلانی، بهروز وثوقی، پوری بنایی، جمشید هاشمپور، بهزاد جوانبخش، رضارویگری و…) نقشی انکارناپذیر داشت.
«ساموئل خاچیکیان» از پیشگامان سینمای ایران که با ساخت ۳۴ فیلم در پنج دهه، حضوری کموبیش مؤثر داشت، پس از یک دوره بیماری آلزایمر در سال ۱۳۸۰ در ۷۸سالگی درگذشت.